او قربانی قتلعام سعودیها و به رگبار بسته شدن 325 زائر ایرانی در آن سال است، یکی از حجاجی که هنوز بعد از 28 سال داغ مرگش بر دل خانواده اوست.
به گزارش جام جم آنلاین، با صدیقه رحمتاللهی از حال و هوای آن روزهای خانوادهاش حرف زدیم و ازحال و هوای این روزهایشان که بار دیگر مرگ مظلومانه حجاج درصدر اخبار قرار گرفته است.
28 سال پیش در ماه ذیحجه خانواده شما داغدار شد. از علیرضا وقار بگویید، دامادتان .
دخترم و علیرضا 9 ماه بود ازدواج کرده بودند. علیرضا دانشجوی دانشگاه امام صادق بود و تازه امتحاناتش تمام شده بود که اسمش برای حج درآمد.
چند سالش بود؟
23 سال. دخترم هم 22 ساله بود. وقتی علیرضا به حج رفت دخترم شش ماهه باردار بود .
آن سال چطور متوجه شدید علیرضا در مکه شهید شده؟
اول خبر کشتار را از تلویزیون شنیدیم و چون نگران شده بودیم با مکه تماس گرفتیم، اما نتوانستیم با علیرضا صحبت کنیم. از همسفرهایش هم که میپرسیدیم میگفتند چند روز است از او خبر نداریم. این وضع که ادامهدار شد، شک کردیم و پیگیر شدیم. در نهایت فهمیدیم به ما دروغ میگویند تا ناراحت نشویم.
بالاخره چه کسی خبر قطعی شهادت علیرضا را به شما داد؟
یکی از همسفرهایش.
چه حالی شدید؟
حال آن روزمان قابل توصیف نیست. خدا قسمت کسی نکند. خانه را سیاهپوش کردیم و منتظر آمدن پیکرش بودیم، اما هرچه منتظر ماندیم، نیامد. خدا میداند چشم انتظاری چقدر سخت و کشنده است.
پیکر علیرضا کجا بود که نیامد؟
اشتباهی رفته بود اصفهان، اما به ما گفتند اصلا علیرضا شهید نشده و زنده است و بزودی برمیگردد.
باور کردید؟
بله. اصلا جشن گرفتیم. مادر علیرضا جشن مفصلیگرفت و به مردم شیرینی و شام داد، سیاهیها را هم جمع کردیم. متاسفانه چند روز بعد دوباره گفتند علیرضا شهید شده و پیکرش اشتباهی به اصفهان رفته. دوباره ما ماندیم و گریه و زاری و بیتابی و سیاهپوش کردن خانه.
دخترتان آن روزها چه حالی داشت؟
حال یک زنجوان شوهر از دست داده که باردار است و بچهای بیپدر در شکم دارد چطور باید باشد؛ زار و بیتاب. اما من از او بدتر بودم چون از یک طرف تازهداماد جوانم را از دست داده بودم و از طرف دیگر دخترم بیوه شده بود و باید بچهای یتیم را بزرگ میکرد.
روزی که بچه به دنیا آمد حال و هوایتان چطور بود؟
آن روز فقط اشک میریختیم به جای خوشحالی. خدا میداند من و دخترم در بیمارستان چقدر گریه کردیم و عذاب کشیدیم. هنوز هم که یاد آن روزها میافتم گریهام میگیرد (و گریه میکند و صدای هقهقش از پشت تلفن بلند میشود).
موقع خاکسپاری پیکر علیرضا را دیدید. چقدر زخم برداشته بود؟
فقط به دست راستش تیرخورده بود و بقیه بدنش سالم بود. نمیدانیم به خاطر این گلوله از دنیا رفت یا زیر دست و پا له شد.
حتما پیگیر اخبارحج امسال هستید. وقتی میبینید و میشنوید یکبار دیگر حجاج ایرانی در عربستان کشته شدهاند چه حسی پیدا میکنید؟
یاد زندگی خودم میافتم، یاد دخترم و یاد خانواده علیرضا که چشم انتظاربودیم و آخرش جسد عزیزمان را تحویل گرفتیم. وقتی صحنههای کشتار امسال را میبینم یاد خانوادههای منتظر حجاج میافتم که الان چه حال بدی دارند. یادم هست وقتی ساک علیرضا را برای ما آوردند آنقدر منقلب شدیم که گریه امانمان نمیداد. اوبرای ما سوغاتی خریده بود.
سوغاتیها چه بود؟
پارچه و لباس. دختردایی علیرضا هم در آن سفر همراهش بود. او میگفت علیرضا آن روز به من گفت برای خرید یک مخلوطکن برقی همراهش به بازار بروم که قبول کردم و با هم قرار گذاشتیم. اما علیرضا سرقرار نیامد و بعد متوجه شدیم شهید شده.
شما بعد از 28 سال از شهادت علیرضا هنوز به مزارش سر میزنید؟
بله، همیشه. دلم برای جوانیاش میسوزد.
دخترتان از آن سال به بعد چه کار میکند؟
دخترم ناظم مدرسه است. بعد از شهادت شوهرش هم با این که 22 ساله بود ازدواج نکرد. برایش خواستگار زیاد میآمد، آما به عشق همسر و پسرش ازدواج نکرد. من هم با ازدواج دخترم موافق نبودم، چون دلم نمیخواست پسرش با ناپدری بزرگ شود.
نوهتان را خیلی دوست دارید؟
بیش از اندازه، آنقدر که هرکه میبیند حسودی میکند. دلم میسوزد که پدر ندارد. من هرچه داشته باشم به او میدهم.
الان چه کار میکند؟
دانشجوی مکانیک دانشگاه تهران است.
سراغ پدرش را میگیرد؟
هیچوقت دلتنگی برای پدرش را بروز نمیدهد. پسر صبوری است و احساساتش را در خودش میریزد.
از پدر و مادر دامادتان خبردارید؟
بله، مدام با هم در ارتباط هستیم. پدرش البته به رحمت خدا رفته و مادرش هم شکسته شده و پا درد دارد.
با مرگ پسرش کنار آمده است؟
بله، کنار آمده چون چارهای ندارد. زندگی تنها چیزی است که نمیشود با پول و گریه خریدش.
خواب دامادتان را میبینید؟
بله میبینم، اما بهترین خوابم همان بود که در اوج عزاداریهایمان دیدم. در خواب دیدم در خانه خودمان مشغول گریه و زاری هستم که در اتاق ناگهان باز شد و علیرضا با نوزادی به بغل وارد شد. لبخندی زد و گفت چرا آنقدر بیتابی میکنی، این بچه را بگیر، سرگرمت میکند.
مریم خباز
جامعه
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی عیدانه با نخستین مدالآور نقره زنان ایران در رقابتهای المپیک
رئیس سازمان اورژانس کشور از برنامههای امدادگران در تعطیلات عید میگوید
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با دکتر محمدجواد ایروانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی شد