وی که در سال ٨٨، منتقد نمونه کشور شد، کارگردانی کارهای مختلفی را به عهده داشته است که نمایشهای پستچی نوشته آنتونیو اسکارمتا، سلام خداحافظ نوشته آثول فوگارد، پشت شیشهها نوشته محمد چرمشیر و چند نمونه از این نمایشها هستند.
با مسعود نورمحمدیان که برنده جایزه جهانی «دووایت کانکرگود» از کشور دانمارک است، گپ و گفتی در حال و هوای تئاتر و موضوعات مرتبط با آن انجام دادیم که میخوانید.
به عنوان یک تئاتری جوان، عرصه نمایش را برای همنسلان خود چگونه میبینید؟ به عبارت دیگر جا برای تثبیت شما وجود دارد یا باید پشت حضور پیشکسوتان این رشته متوقف شوید تا بالاخره نوبت به شما برسد؟
به عنوان یک تازهکار عرصه را برای بیان خود و آنچه در چنته دارم خیلی بسته نمیبینم. به این صورت که اگر من و همنسلانم صاحب ایده و قوه خلاقه باشیم تئاتر درهایش را به رویمان نمیبندد، اما شخصا کسی هستم که بدوالورود سهمخواهی نمیکنم.
معتقدم برای یافتن جایگاه مناسب در چرخه تئاتر این مملکت باید پله به پله حرکت کرد، مثل بلوغ تدریجی در بسیاری از صنوف دیگر.
بنابراین انجام کارهای کوچکتر را عار نمیدانم و فکر میکنم برای رشد در فضای تئاتر میتوان از کارهای کوچکتر شروع کرد.
شاهد این مدعا حضور تعدادی از هنرمندان جوان در این عرصه است که مورد توجه نیز قرار گرفتهاند.
نظرتان راجع به مخاطبان تئاتر چیست؟ و انتظارتان؟ آیا این مخاطب نسبت به گذشته تغییری کرده است؟
من تئاتر را از پیکره اجتماع جدا نمیدانم. به این معنا که تئاتر ما همانی است که اجتماع ماست. طبعا بینندگان و تماشاگران هم به عنوان بخشی از تئاتر و اجتماع از این قاعده مستثنا نیستند.
به عبارت دیگر تمام آن تغییراتی که در بدنه اجتماع به وجود آمده در تماشاگر تئاتر هم بوجود آمده است.
به عنوان مثال اجتماعمان نسبت به ٢٠ سال پیش کمحوصلهتر و بیطاقتتر شده است و ما عینا همین خصلت را در تماشاگر ـ کارگردان تئاتر هم میبینیم.
نمایشها کوتاهتر و در مواردی موجزتر شدهاند، چراکه تماشاگر دیگر تاب و طاقت گذشته را ندارند یا این که ٣٠ سال پیش شاهد جامعهای آرمانگرا بودیم که در نمایش هم در جستوجوی همان آرمانها و ایدهآلها بود.
حالا به خلاف آن سالها با نسلی آرمان گریز روبهروییم که به تبع آن تماشاگر تئاتر هم در جستوجوی ایدهآل نمیگردد.
شاید به همین دلیل تئاتر کمیک از میزان اقبال بیشتری برخوردار است. مجموعا معتقدم تماشاگر تئاتر تغییرات عمدهای کرده است.
با توجه به این که شما علاوه بر کارگردانی، نمایشنامهنویس هم هستید، به عنوان یک نمایشنامهنویس و کارگردان، فکر میکنید دلیل گرایش این روزهای کارگردانها برای روی صحنه بردن نمایشهای خارجی چیست؟
براساس آنچه من رصد میکنم و در تماشاخانههاست نسبت متنهای فرنگی به متنهای ایرانی برتری آماری چندانی ندارد، اما با احتساب نسبت کشور ما در برابر تمام جهان، طبیعی است که نمایشنامههای غیرایرانی فراوانی انتخاب و اجرا شوند.
تئاتر در غرب علیالخصوص صاحب گذشته و قدمت 4000 ساله است پس طبیعی است که صاحب نوشتههای قرص و به لحاظ ساختاری محکمتری باشند.
این را مقایسه کنید با سرزمینی که نمایشنامهنویسی در آن عمری صد ساله دارد؛ بنابراین برتری عددی برای کارهای غیرایرانی کاملا پذیرفتنی است.
چرا تئاتر ایران با وجود تلاشی که برای شناسایی مخاطبان واقعی خود و کشاندن آنها به سالنهای نمایش میکند، هنوز نتوانسته است آن طور که باید و شاید موفق باشد؟ این موفقیت نداشتن به متنهایی که برای نمایش انتخاب میشود، برمیگردد، به ضعف امکانات سختافزاری تئاتر نظیر سالنهای نمایش، بازیها یا قیمت بلیت نمایشها برمیگردد؟
این که میگویید «با وجود تلاشی که برای شناسایی مخاطب واقعی» صورت گرفته... به نظرم محل اشکال است.
کی و کجا حرکتی سازمان یافته برای شناسایی مخاطب تئاتری انجام یافته است؟! شناسایی بشود که به دنبال آن و از مسیر تحلیل دادهها چه اتفاقی بیفتد؟! تئاتر در حال احتضار ما خرج یومیه خودش را ندارد چه برسد به پایش و تحلیل آماری تماشاگرش!
ضمنا این که میگویید تماشاگر واقعی، خب تماشاگر واقعی تئاتر به قول شما همینهایی هستند که الان میبینید. همانهایی که پای ثابت تماشاخانهها هستند.
بنابراین تلاش برای شناسایی تماشاگر واقعی چه معنایی دارد؟! این که میفرمایید دلیل عدم موفقیت در جذب تماشاگر چیست؟
باید عرض کنم مطلقا دلیل آن در سختافزار، متن، امکانات، سالن و... اینها نیست. عمده مشکل در نبود زیر بنای فرهنگی یک جامعه است.
تئاتر رفتن و تئاتر دیدن در سطح عمومی (آنچه مدنظر شماست) احتیاج به بنیانها و بنیادهای فرهنگی دارد که نشانههای آن در اجتماع ما وجود ندارد.
در این ماجرا تئاتر دولتی و توزیع ناعادلانه همان بودجه نقش کمتری از آن زیرساختهای فرهنگی دارد.
به نظرتان تئاتر امروز با موضوعی به نام بحران تماشاگر و مخاطب روبهروست؟
من تئاتر و طبعا تماشاگرش را جدا از پیکره اجتماع نمیدانم. اگر اجتماع ما دستخوش تغییر یا التهابی بوده، بنابراین تئاتر و تماشاگرش هم تحت تاثیر این دگرگونیهاست و اگر هم نبوده ایضا.
مگر نه این که تئاتر آیینه تمامنمای اوضاع و احوال همان اجتماع است؟ فراموش نکنیم سوال سوم شما از عدم اقبال تماشاگران گفته بود! بله تماشاگر جدی تئاتر از یک حلقه نسبتا بسته است و هرگز در یک مقیاس کلی وارد خانوادهها نشد. ورودی که میتواند حکم خون تازه در رگهای تئاتر باشد، اما نیست.
مهرداد نصرتی
ضمیمه قاب کوچک
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد