یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
من که چادری نبودم، اما این روزها حتما باید چادر سر میکردم. دختر همسایهمان هم همین طور. از دنبال کردن دستهها که خسته میشدیم مینشستیم لب جوی خیابان، لب پله مغازهها و گوش میدادیم. عاشق رجز خوانی ابوالفضل بودم که صدای بم و پر طنین نوحه خوان در گوشم میپیچید: «پسر شیر خدا حیدر کرار، علم گیر و علمدار... شه باوفا ابو الفضل...»
و با خودم میگفتم عجب حماسهای بود. بچههایی که اندازه من بودند آن روزها چه میکردند؟ طفلکی علیاصغر. وقتی در مورد او میخواندند و به برادر کوچکم که عاشقش بودم و هم سن و سال علی اصغر بود فکر میکردم جگرم کباب میشد و اشک از چشمم جاری میشد. بعد میرفتیم در مسجد یک دل سیر نماز میخواندیم و سر سجده دعا میکردیم و غذای نذری امام حسین(ع) را که میخوردیم شک نداشتیم سر سفره او نشستهایم و آقا دارد ما را با مهربانی نگاه میکند.
همه این کارها حس خوبی داشت؛ حسی معنوی همراه با غرور. وقتی به مردها و پسرهای هم محلی نگاه میکردم که بعضیها تازه از جنگ آمده بودند و بعضی دیگر همین امروز و فردا دوباره اعزام میشدند فکر میکردم این لشکر هم به کربلا میرود. خودشان هم حتما همین حس را داشتند. مادران شهید، پدران شهید، برادران شهید، جانبازان و ایثارگران، همیشه اول صف عزاداران بودند. عزاداری که تمام میشد انگار ما بخشی از دین خود را ادا کرده بودیم. آمده بودیم، اما حیف که دیر بود. علم را بوسیده بودیم، برای بیماران دعا کرده بودیم، برای سلامت رزمندهها، برای پیروزی خون بر شمشیر و برای همه چیزهای خوب. غذای نذری به خانه برده بودیم و همه اینها خیلی
حس خوبی داشت.
ورد زبانمان نوحههای کویتیپور و آهنگران بود که جنگ را به کربلا پیوند میداد و شهدای ما را کنار شهدای کربلا مینشاند و دلمان از غم و شادی توامان لبریز میشد که ما هم در رکاب حسین(ع) با صدها سال فاصله شاید خدمتی کرده باشیم.
البته آن روزها عزا داری عاشورا از نیمه شب نمیگذشت و تا ساعتی بعد از اذان مغرب و عشاء تمام میشد.
شبهای قدر و عاشورا و تاسوعا تنها شبهایی بود که زنها را تا دیر وقت در خیابان میدیدی و شب و روز دیگر فرقی نداشت. امنیت در محلهها موج میزد و زیر علم آقا کسی جسارت نمیکرد به کسی متلک بگوید و مزاحمت ایجاد کند. دست کم من که ندیده بودم کسی با دیگری درگیر شود.
و این عزاداری تا امروز هم تازه است و تاهمیشه.
هنوز جنگ است؛ اما بیرون از مرزهای ما، مدافعان حرم این روزها از فرزندان ما برمیخیزند، عکسهایشان بر تارک هیات نشانده میشود و شور و حال جوانان ما نیز باید شور و حالی خدایی باشد.
اگر به کارکرد هیاتهای مذهبی و جذب نوجوانان و جوانان در آن با شیوههای صحیح دقت شود، حاصل این خیزش مردمی عظیم میتواند در جامعه و خانواده پایدار باشد.
آموزش کار داوطلبانه و همیاری چیزی است که در این هیاتها بخوبی دیده میشود. آموزش آداب پذیرایی، احترام به بزرگترها و رعایت سلسله مراتب، پذیرش نظم و انضباط در کار جمعی از چیزهایی است که حاصل همکاری جوانان با هیاتهای عزاداری است.
این روزها بهترین فرصت جذب جوانان است و مساجد برای نگهداری و استمرار ارتباط با کودکان و نوجوانانی که به طور مقطعی به این مراسم میآیند میتواند تربیت اسلامی را بیش از پیش به جامعه بیاورد.
کاهش 40 تا 50 درصدی جرایم در ماه محرم نشاندهنده حرمتی است که مردم برای این ماه قائل هستند.
کارکردهای توبه و توبه پذیری در اسلام، نماز اول وقت، همدلی و همراهی حتی به قیمت جان وقتی آرمانها حقیقی و الهی است درسهایی است که قیام عاشورا برای جوانان دارد.
اگر مداحان و واعظان به بیان روح قیام حسین(ع) و پیامی که این قیام برای مسلمانان دارد بپردازند این روزها بهتر از همیشه ذهن مخاطبان آماده پذیرش است.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد