راننده بی اعصاب

برچسب ها - راننده بی اعصاب

روایت زندگی
یک بار هم نشسته بودیم توی پژوی ٥٠٤ پیرمرد مسافرکش. از این قدیمی‌ها که درشان سنگین است. پیرمرد وقت سوار شدن به تک‌تک‌مان گفته بود: «در را یواش ببند، خیلی یواش» و تا کمر خم شده بود عقب که جلوی محکم بسته شدن در را بگیرد. تا این که مسافر چهارم رسید.
کد خبر: ۷۵۲۴۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۰/۰۴

دنبال احترامم؛ نه شهرت

بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون با این‌که سال‌هاست جلوی دوربین دیده نشده، مورد توجه و علاقه مردم است

دنبال احترامم؛ نه شهرت

نیازمندی ها