پدر ژپتو ، پیرمردی نجار و تنهاست که یک روز عروسک چوبی درست میکند و نامش را پینوکیو میگذارد. عروسک به فرمان فرشته مهربان زنده میشد، اما به دلیل سادهدلی خیلی زود گول روباره مکار و گربه نره را میخورد.
کد خبر: ۱۴۳۲۱۷۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۱
پدر در ادبیات داستانی به شکلهای مختلف بازتاب داشته و تصاویر متفاوتی از این نقش را در داستانها شاهد بودهایم
یک مرتبه جایی جملهای خواندم که در ذهنم ماند، «مادر مثل مداد تمام میشود و متوجه تمام شدنش میشوی ولی پدر مثل خودکار همیشه هست ولی ناگهان دیگر نمینویسد» البته این جمله نقل به مضمون آن چیزی بود که خوانده بودم ولی منظور این بود که پدرها حضورشان طوری است که کسی خیلی متوجه تمام شدن و ذرهذره رفتنش نمیشود و وقتی به خودمان میآییم که دیگر نیستند.
کد خبر: ۱۳۰۵۱۵۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۲/۰۵