به گزارش جام جم آنلاین، همت نوشت:
وقتی درد می آید... درمان دیرتر می آید... چاره ای نداری جز تحمل! جز صبر! جز بیست و دو روز ماندن در خانه
می گویند درد را از هر طرف بنویسی درد است!
و من می گویم درد را نمی نویسند... می کشند!
و بیست و دو بار ماه آمد اما درد نمی گذاشت پلک بر هم بزنم... آرام بگیرم...
.
حالا تلفن زنگ میزند
مادری دلشکسته که او را خاله زهرا صدا میزنیم من را دعوت می کند برای #جشن_تولد_غلامرضا
غلامرضا پسر بزرگ خاله زهراست که چهارم اسفند زمستانی سرد به دنیا آمد.
و حالا بیست و شش سال میشود که در قطعه ۵۳ شهدای بهشت زهرا آرام گرفته است و هنوز مادر سراغ جگر گوشه اش را از اینجا میگیرد...
امروز تولد او بود و اگر شما جای من باشید این دعوت را لبیک نمی گویید؟
.
وارد بهشت میشوم
عطری همیشگی می آید که هوای دلت را تازه می کند...
بوسه ای بر صورت نقش بسته بر سنگ سیاه مزار پدر میزنم... هر چه بوسه طولانی تر است بیشتر گونه های مهربانش را حس میکنم...
.
خاله می گوید کیک غلامرضا را محمد مهدی ببرد
چشمان مادر برق میزند وقتی عکس ماه زاده اش را داخل حجله ی کوچک بالای سر مزارش می بیند...
خاله زهرا داخل یک کادر کوچک دوربین گوشی موبایل قرار میگیرد...
عکسی ثبت می شود
عکسی که نه می تواند غصه های تنهایی خاله زهرا را نشان دهد و نه تنهایی هایش را و نه هیچ چیز دیگر را...
.
تولد تمام می شود
و خاله رو به من می گوید:
اینجا هیچ کس بدون دعوت نمی آید...
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد