وی چند جلد کتاب هم دارد که میتوان به تاریخ کورش هخامنشی، اسطوره معجزه یونانی، جامعهشناسی جوک و خنده، جنگجو و سوشیانس اشاره کرد.
او اهل سخنرانی، مصاحبه، مناظره و نوشتن یادداشتهای متنوع در حوزههای جامعهشناسی، فلسفه و تاریخ است و البته سفر هم در برنامه زندگیاش جایگاه ویژهای دارد. شروین وکیلی مهمان امروز ماست که با حوصله به پرسشهایمان پاسخ میدهد.
اهل کجا؟
تهران، اولش خانهمان در محله فیشرآباد و خیابان سمیه بود، اما بیست سال است ساکن شهرک اکباتان هستم. مدتی هم در محله طرشت زندگی کردیم که یادش بخیر.
خاطرات از طرشت؟
کوچهباغهای خیلی قشنگی داشت و باغهای فراوان توت و شاتوت که روزها با دوستان دوران کودکی در آنجا برای خودمان آتش میسوزاندیم! یک گورستان قدیمی هم داشت که امروز به یک پارک تبدیل شده و مقبره شیخ دُریستی از آن باقی مانده است. کلمه طرشت هم تغییر یافته اسم دُریست است. محله قدیمی ما یک حمام قدیمی هم داشت که داستان کوتاه «جن حمام» را بر مبنایش نوشتهام.
ایران؟
بیش از 25 سال است منظم به نقاط مختلف ایران زمین سفر میکنم. منظور فقط کشور خودمان نیست، بلکه شیفته کل قلمرو تمدنی ایرانزمین هستم. به همین خاطر سفرهایی به آسیای میانه، شمال هند، آناتولی و باقی جاهای قلمرو باستانی ایران داشتهام. روی هم رفته آسیا را به نسبت خوب گشتهام، چین و نپال و هند و کشورهای هندوچین را هم همینطور.
شیفتگیها؟
راستش همه چیز! یکی از شیفتگیهایم البته به محیطهای طبیعی برمیگردد، بافت بومشناختی و گیاهان و بخصوص جانوران برایم بسیار جذاب هستند. سبک زندگی مردم هم برایم بسیار آموزنده است. دیدار از آثار باستانی و نهادهای اجتماعی و مشارکت در آداب گروهی و مراسم دینی مردم و آشنایی با اساطیر و زبانهایشان هم برایم خیلی لذتبخش است.
پاتوق؟
اگر خانهام را منها کنید، کوههای اطراف تهران!
آداب سفر؟
دو تا پای سالم و یک کوله برایم کافی است! اغلب در هتلهای ممتاز نمیخوابم و از تورها هرگز استفاده نمیکنم، چون ارتباط بیواسطهام با محیط را محدود میکنند. ماندن در فضاهای مردمی مثل معبدها و مهمان شدن در خانه مردم را ترجیح میدهم. بماند که اردو زدن در محیطهای طبیعی را به همه اینها ترجیح میدهم. خواه ماندن در جنگلی در هند باشد یا خوابیدن در کوهی در تاجیکستان. به همین خاطر خرج سفرهایم بسیار کم است و تجربه دست اولی از محیطها پیدا میکنم که سریع با مردم محلی دوست و صمیمی میشوم.
سعدی تا حافظ؟
امیدوارم از نظر چارچوب نظری بیشتر به حافظ نزدیک باشم، اما دست بر قضا از جنبه جهانگردی با سعدی احساس همدلی میکنم. چون این شاعر شیرینسخن ما بسیار اهل سیر و سیاحت بوده و از پند و اندرزهایش برمیآید که رفتارهای مردم را خیلی دقیق مشاهده میکرده است. با این جملهاش هم بسیار موافقم که «بسیار سفر باید، تا پخته شود خامی». خیلی از تجربهها تنها در سفر برای آدم ممکن میشود.
ورزش؟
به هنرهای رزمی علاقهمندم، گاهی هم میدوم و کوه میروم.
ورزشهای اجتماعی نه؟
هنرهای رزمی اجتماعی است دیگر! هم باید یک نفر را پیدا کنی و با او مبارزه کنی و هم نوع ورزش استعاره خوبی برای روابط اجتماعی به دست میدهد...
تماشاگر ورزش؟
متاسفانه یا خوشبختانه خیر.
استادیوم؟
نه.
حتی مسابقههای رزمی؟
بیشتر ترجیح میدهم از راه بدن و عضلاتم با ورزش ارتباط برقرار کنم تا با چشمانم!
پیش در و همسایه؟
در بین همسایگان دوستان خوب و زیادی دارم، اما فکر نکنم بشود به این گفت معروفیت.
جامعهشناس؟
شاید جاهایی با این عنوان مرا بشناسند. اما خودم همیشه خودم را به اسم معرفی میکنم نه لقبهای آکادمیکم.
درس؟
برای دوره کارشناسی جانورشناسی خواندهام، بعدش ارشدم را در همین رشته ادامه دادم و روی فیزیولوژی اعصاب کار کردم. بعد یک کارشناسی ارشد دیگر گرفتم در رشته جامعهشناسی و پایاننامهام درباره مدلسازی سیستمی تغییرات فرهنگی بود. آخرش هم دکترای جامعهشناسی گرفتم که ادامه همان مدلسازی سیستمی بود در قلمروی سیاست و نظریه قدرت.
مدرکها؟
کارشناسی و دو کارشناسی ارشدم را از دانشگاه تهران گرفتم و دکترا را از علامه طباطبایی. قدیمها یک مقداری هم روانشناسی در پیام نور خواندم و بعدتر مطالعات کتاب مقدس
(Biblical studies) و مطالعات کلاسیک (Classical studies) را به شکل مجازی خواندم. اینها در واقع برابرند با اسطورهشناسی و تاریخ و فرهنگ یونان و روم باستان.
از جانورشناسی تا جامعهشناسی؟
برای رفتن از اولی به دومی جانورشناسی را رها نکردم، ادامهاش دادم! آخرش این که آدم یک نوع جانور است و پرسشهای من درباره خودآگاهی، معنا و سازمان یافتگی رفتار خود به خود باعث شد از مرز شاخههای مختلف علوم رد شوم.
تعریفی برای جامعه؟
در یک بیان میشود گفت شبکه نمادین روابط بین اعضای همگونهایست که باعث میشود با هم زیست جهانی مشترک بسازند.
شبکههای اجتماعی؟
انقلابی فناورانه است در ارتباط انسانی و بختمان بلند بوده که در این دوران داریم زندگی میکنیم.
چرا؟
ما در تمدنمان با یک بحران و آشوب صد ساله روبهرو هستیم و تمدنی در حال فروپاشی را به ارث بردهایم. این رسانههای نو امکانی است برای این که دوباره خود را سازماندهی کنیم و نظمهای تازهای را با روشهایی خلاقانه جایگزین الگوهای منسوخ قدیمی کنیم.
رسانههای نو و فروپاشی خانواده؟
خانواده استوارترین و پایدارترین نهاد در سطح اجتماعی است و به این راحتیها منقرض نمیشود. آنچه که میبینیم دگرگونی الگوها در سامان خانواده است. طبیعی است که تغییر نظمهای قدیمی تهدیدکننده به نظر برسد، اما نگران نباشید، خانواده هرگز نمیمیرد و در کلیتاش در مقام نهاد اجتماعی مردنی نیست.
فرهنگ؟
در ادب کهن پارسی فرهنگ کم و بیش به معنای امر آموخته شده و تربیت است. در مدل سیستمی فرهنگ عناصری دارد به اسم منش. هر نظریه، داستان، اسطوره و اثر هنری یک منش است و بهرهمندی از اینهاست که ما را به آدمی بافرهنگ و فرهیخته یا بیفرهنگ و نادان تبدیل میکند.
محمد رضاپور - روزنامه نگار
ضمیمه چمدان جام جم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد