آنها در قرارداد معروف «خط قرمز» به نفت خاورمیانه ورود کردند که حکایتی خواندنی دارد. فرانسویها به پشتوانه قراردادی که همه به هم خیانت کردند، خود را به ایران نزدیک کردند و پس از ماجرای ملی شدن صنعت نفت، سهمی از ایران خواستند که اگر داده نمیشد بازی را خراب میکردند.
برای آن که بدانید آنها چطور صاحب 6 درصد درآمدهای نفتی کنسرسیوم شدند بهتر است نقش «پلیس بد» پاریس را در جریان مذاکرات هستهای یکبار دیگر مرور کنید. گرچه فرانسویها در ایران به «آچار» معروف هستند ولی نقش آنها در مذاکرات مانند «پیچ هرزی» بود که باز شدنی نبود مگر با اخذ چند امتیاز بزرگ. آنها شورش را درآورده بودند و حتی نخبگان جامعه از دولت این مطالبه را مطرح کردند در صورت موفقیتآمیز بودن مذاکرات، باید پاریس را از صحنه معادلات اقتصادی حذف کنند، اما خود بهتر از دولتمردان میدانستند، کاخ الیزه در پس پرده امتیازات خود را گرفته بود و برای افزایش قدرت چانهزنیاش هر از گاهی حرف از ترک میز مذاکرات میزد.
فرانسه «همان» فرانسه است؛ «همان» فرانسه یک قرن پیش که سلاحش «همان»بازی خراب کنی است و همچنان تداوم دارد. روزی با همپیمانان خود به نفت ایران آمدند و امروز بازار هوایی، زمینی و نفتی را هدفگذاری کردهاند. در قاره سبز فرانسویها را به یک خصلت مهم میشناسند: سیگار تعارف میکنند و برای شما از چیزی میگویند که فاقدش هستند. آلمانها این کشور را به تقلب میشناسند که البته برای ایرانیها قابل لمس است. پروژه سیری و فاز 2 و 3 پارس جنوبی را با رشوه به دست گرفتند و روی هم رفته بیش از 60 میلیون دلار به «جونیور» پرداخت کردند تا سقف قرارداد خود را با تقلب افزایش دهند و از قضا موفق هم بودند.
تکرار تاریخ
اظهارات یکی از مدیران ارشد شرکت ملی نفت را مرور میکنیم: «جلسات زیادی را با توتال برگزار میکردیم؛ آنها ما را معطل کرده بودند و هرگاه که میخواستیم آنها را خلع ید کنیم پیشنهادی دیگر روی میز میگذاشتند. بیش از صد ساعت با آنها جلسه داشتیم و آقای دومارژری، مدیرعامل وقت این شرکت دائما میگفت ما علاقه داریم در ایران باشیم ولی باید شرایط ما را هم درک کنید. دومارژری میگفت در حال رایزنی با آمریکاییها هستیم و توانستیم برخی موانع را کنار بزنیم. آنها خیلی ما را بازی دادند و سرانجام تصمیم گرفته شد آنها را کنار بزنیم ولی بعدها فهمیدیم در قبال ترک ایران امتیاز بزرگی از آمریکا دریافت کردهاند.»
حالا باز هم تاریخ تکرار شده است. باز هم ما با ترک مناقصه، فاز 11 را به فرانسویها اعطا کردهایم تا آنها باز هم آمریکا را بتراشند و بگویند اگر این کشور اجازه بدهد HOA امضا شده با ایران را به قرارداد تبدیل خواهند کرد. این که با روی کار آمدن دونالد ترامپ اوضاع کمی تردیدآمیز شده است شکی نیست ولی اگر خبری از فشارهای پشت پرده است، چرا سایر شرکتهای خارجی مرتبا از تردیدهای خود برای حضور در ایران نمیگویند؟ چرا مرسک، سی.ان.پی.سی، لوک اویل، شل و... هفتهای یکبار ابراز تردید نکرده و همه اما و اگرها از سوی فرانسویها مطرح میشود؟
پاسخ به این پرسش را باید در رفتار شناسی فرانسویها جستوجو کرد. توتال به تاسی از فرهنگ سیاسی کشورش سعی دارد با چانهزنی در این باره امتیازات بیشتری از ایران دریافت کنند زیرا همه چیز برای اخذش آماده است. از کنار گذاشتن کامل فاز 11 پارس جنوبی برای توتال تا التماسهای برخی مدیران نفتی برای سرمایهگذاری این شرکت و دفاع سفت و سخت از سطح کیفی و کمی این شرکت، توتال را در موقعیتی قرار داده است که با استفاده از وضعیت پیش آمده در آمریکا، درصدد حداکثر سازی منافع خود است.
هدیه فاز 11
جدای از عملکرد فرانسویها در میادین نفت و گاز ایران، باید به فاز 11 پارس جنوبی توجهی ویژه شود. مرزیترین فاز پارس جنوبی که به مدد وقت کشیهای فراوان و خستهکننده توتال، بیرمق شده است و حالا که کسی به فکرش نیست با یک تفاهمنامه جدید به این شرکت واگذار شده است.
طرح فرانسویها برای این فاز مرزی که بدون تردید میتواند کابوس قطریها باشد، در نوع خود جذاب است، اما این جذابیت را وقتی در کنار پیشینه این کشور قرار دهیم دلهرهآور است. آنها در سال 79 طی یک تفاهمنامه، شبیه چیزی که امسال امضا کردند، وظیفه توسعه این فاز را به عهده گرفتند ولی بهانههایی را مخابره کردند که امروز هم تکرارش میکنند.
محمدحسین سیفاللهی
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد