شوهرکشــی از دیــدگاه جرمشناسان، قضـــات، حقوقدانـان و حــتـی روانشناسان علل مختلفی دارد که شاید از حذف روابط عاطفی و بروز اختلافات بزرگ مانند خیانت ریشه میگیرند.
بررسیها نشان میدهد، علت پدیده همسرکشی در مردان و زنان متفاوت است؛ مردان به خاطر عدم کنترل تکانههای پرخاشگرانه با کوچکترین نارضایتی نسبت به همسر مرتکب خشونت میشوند و گاهی هم این خشونتها بدون این که عمدی در کار باشد به قتل همسر منجر میشود، اما زنان به علت محدودیتها و ناتوانی در احقاق حقوقشان از راههای قانونی، اقدام به قتل همسر میکنند. در پرونده زنانی که مرتکب قتل همسر میشوند، خشونت، بدرفتاری شوهر و خیانت مرد مهمترین علتها به شمار میرود و اغلب زنان در کشتن شوهرانشان، همدست داشته و در اینگونه قتلها، زنان معاون در جرم محسوب میشوند.
گفتوگو با زنانی که به اتهام قتل همسرانشان در زندان هستند نشان میدهد آنها قتل و کشتن همسرشان را تنها راه نجات خود دانسته و آنقدر در زندگی مشترک به بنبست رسیدهاند که حتی وجود فرزندانشان نیز نتوانسته عاملی بازدارنده برای آنها باشد. برخی از این زنان میگویند اگر میتوانستیم براحتی طلاق بگیریم و جدا شویم شاید هرگز به چنین کاری دست نمیزدیم.
خشونتهای خانوادگی یکی از دلایل همسرکشی است که میتواند جسمانی، جنسی، روانی یا عاطفی باشد و در این بین خشونت جسمانی، شایعترین نوع خشونت خانوادگی به شمار میرود. با این حال خشونت روانی، اثرات پایدار و طولانیتری نسبت به خشونت جسمانی دارد. این درحالی است که بررسیهای علمی و پژوهشی علل همسرکشی بیانگر آن است که ریشه بسیاری از این قبیل قتلها به مشکلات درونی افراد و بیماری آنها بازمیگردد. این زنگ خطری است که باید آن را جدی گرفت و برای حل این معضل گامهای جدی برداشت.
زنگ خطر خشونت خانوادگی
ایوب ابراهیمیان، قاضی دادگستری کرج درباره انگیزههای شوهرکشی میگوید: در پرونده زنانی که مرتکب قتل همسر میشوند، خشونتهای خانوادگی و همسرکشیها میتواند جسمانی، جنسی، روانی یا عاطفی باشد و در این بین خشونت جسمانی، شایعترین نوع خشونت خانوادگی به شمار میرود. با این حال خشونت روانی، اثرات پایدار و طولانیتر نسبت به خشونت جسمانی دارد. اغلب زنانی دست به قتل شوهرانشان میزنند که با او احساس خوشبختی نمیکنند. بنابراین در تداوم یک نارضایتی مزمن تصمیم به قتل میگیرند. نخستین عامل این نارضایتی نیز خشونت رفتاری و گفتاری است. در پرونده زنانی که مرتکب قتل شوهران خود میشوند، نخست خشونت و بدرفتاری شوهر و پس از آن خیانت مرد مهمترین علتها به شمار میرود. البته بحث خشونت شوهر خود دلایل متعددی از جمله اعتیاد، بیکاری، مشکلات تربیتی و رفتاری دارد که نیازمند بررسیهای ریشهای است. وی ادامه داد: اما در مورد خیانت همسر باید گفت برای بعضی از زنان روابط غیراخلاقی شوهرانشان و حتی داشتن همسر موقت یا دائم غیرقابل تصور است و به محض اطلاع از این ماجرا، مشکلات خانوادگی شروع میشود و به دنبال آن جدایی و طلاق و در برخی موارد نیز انتقامجویی و قتل رخ میدهد. بررسی پروندههای همسرکشی نشان میدهد بسیاری از این زنان ناتوانی در جدایی از همسر را علت اصلی میدانند و در یک رابطه نامشروع با وعده ازدواج بعد از مرگ همسر، مرد دیگری را به این کار وادار میکنند.
همچنین عواملی از قبیل ازدواجهای تحمیلی و ناخواسته، دشواری یا ناتوانی در طلاق، انتقام از شریک زندگی، نداشتن آشنایی با مهارتهای تصمیمگیری، مناسب نبودن روابط بین فردی و نبود کنترل خشم از دیگر عوامل همسرکشی است. موارد مذکور، عواملی است که همگی میتوانند در گرفتن تصمیم قتل در ارتباط با شریک زندگی اثرگذار باشند.
این قاضی جنایی درباره نقش باورهای دینی گفت: بدون شک مذهب یکی از مهمترین راههای مهار خشونت در جامعه خواهد بود. باورهای دینی اگر در افراد جامعه درونی شده باشد، نه فقط شوهرکشی که دیگر جرایم اجتماعی را نیزکاهش خواهد داد. اگر همسران مهارتهای زندگی را بیاموزند و سعی کنند هنگام بروز مشکلات با هم صادقانه درحل و فصل آن بکوشند، کمتر دچار بحرانهای عاطفی و مشکلات پس از آن میشوند. زوجین باید آنقدر ارتباطی صمیمانه و درست با یکدیگر داشته باشند که هیچ کدام ناخواسته گرفتار مشکلات نشده و باعث نشود آنها به سمت خشونت گرایش پیدا کنند. خانوادهها اگر مشکلاتی برایشان رخ داد بهتر است ازخانوادههایشان یا روانشناسان خانواده کمک بگیرند و مشکلات خود را حل کنند و از تصمیمهای خودسرانه بپرهیزند؛ چراکه ممکن است سرنوشت و عاقبت خوبی برای آنها در زندگیشان رقم نخورد. همچنین حضور زوجین در فضای مجازی باید به گونهای باشد که باعث نشود زندگی آنها به خطر بیفتد و کانون خانوادهشان را به خطر بیندازد و بحرانی برایشان فراهم کند. چهبسا زنان و مردان با ورود به فضاهای مجازی و ارتباط با افراد غریبه به سمت و سویی قدم برداشتهاند که زندگی آنها را به تاراج برده و باعث شده آنها دست به قتل شوهر یا همسران خود بزنند که خود این امر زنگ خطری برای کانون خانوادههاست و باید بدانند فضای مجازی کانون خانوادههایشان را نشانه رفته و اگر کمتوجهی به اثرات سوءحضور در فضای مجازی داشته باشند، چهبسا ممکن است، زندگیشان نابود و در دامهای سیاهی که فضای مجازی برایشان گسترده است، گرفتار شوند.
اعتیادی که بلای جان شد
درِ بزرگ پلیس آگاهی باز و خودروی گشت پلیس آگاهی وارد حیاط شد. به محض توقف خودرو ماموران پیاده شدند. مامور زن دستش را به دستان زنی جوان با دستبند زنجیر کرده بود. زن دستبند به دست قدی بلند و کشیده داشت و به پهنای صورت اشک میریخت و مدام زیر لب میگفت اگر شوهرم اعتیاد نداشت کارم الان به اینجا کشیده نمیشد. او روزگار من و بچههایمان را سیاه کرد. ما را به خاک سیاه نشاند. اگر او زنده میماند من و بچههایم کشته میشدیم. اعتیاد این چنین زندگیمان را به آشوب کشاند. شاید اگر شوهرم اعتیاد نداشت و به فکر زندگیمان بود، اکنون زنده بود. من هم این همه به بدبختی و خواری نمیافتادم. زن به پهنای صورت اشک میریخت.
دقایقی بعد همراه مامور زن وارد طبقه دوم ساختمان پلیس جنایی شد. ماموران او را از افسر زن تحویل گرفتند و به اتاق بازجویی منتقل شد و روبهروی افسر تحقیق نشست. افسر جوان از او خواست سیر تا پیاز ماجرا را همانطور که رخ داده تعریف کند.
دستان زن میلرزید و به رعشه افتاده بود. کمی که بر اعصابش مسلط شد، گفت: من و شوهرم ده سال پیش با شور و شوق و با وجود مخالفت خانوادهها، به عقد یکدیگر درآمدیم. شرایط زندگیمان بد نبود. شوهرم مکانیکی داشت و خدا را شکر درآمدش بد نبود. زندگیمان خوب پیش میرفت و با آمدن دو بچهمان شیرینی زندگیمان چند برابر شد. چندسالی به همین منوال گذشت و مشکلی نبود تا اینکه او یکدفعه گرفتار دوستان ناباب شد. شبها دیر به خانه میآمد و تا ظهر میخوابید. زمانی که به او اعتراض میکردم بنای ناسازگاری میگذاشت و حتی مرا زیر مشت و لگد میگرفت. گرفتار اعتیاد شده بود و نمیخواست ترک کند، من هم به خاطر بچههایم کوتاه میآمدم. طلاهای من و بچهها و هرآنچه را میشد بفروشد، مخفیانه برمیداشت و میفروخت. دیگر طاقت نداشتم. حتی با این وضع حاضر نمیشد مرا طلاق دهد. آن شب با شوهرم درگیر شدم و دعوایمان بالا گرفت. چاقوی آشپزخانه را برداشتم و تا جایی که توان در بدنم بود به او ضربه زدم.
میخواست به بچههایم آسیب بزند. آن شب فقط این چند سال سیاه بختی و بدبختیام مقابل چشمانم بود که شوهر معتادم برایم فراهم کرده بود. زمانی که به خود آمدم او غرق در خون جان داده بود. اگر او را نمیکشتم جان خودم و بچههایم به خطر میافتاد.
خیانت شوهر رنگ جنایت گرفت
با خوب و بد شوهرم ساخته بودم، با بداخلاقیها و نداریهایش، اما دیگر نمیتوانستم خیانت او را به خودم تحمل کنم. سالها برای مردی عمرم را گذاشته بودم که نباید میگذاشتم. نباید با بدبختی و نداریاش میساختم.
زمانی که متوجه شدم او به من خیانت کرده، دنیا بر سرم آوار شد. چه روزهایی که با شکم خالی سر کردیم. به سفر و مهمانی و عروسی نرفتیم، به امید اینکه شرایط زندگیمان بهتر شود. حتی حلقهام را در روزهای نداری شوهرم فروختم و خرج زندگیمان کردم، اما هیچ وقت فکر نمیکردم زمانی که او کاروباری به راه بیندازد و کمی وضع زندگیمان بهتر شود، مرا فراموش میکند و یادش برود زنی در این سالهای بدبختی و نداری پابهپایش تحمل کرده است.
زجرکشیده و ستمدیده است. شاید باورتان نشود، حتی برای یک لحظه هم فکر نمیکردم این همه بلا سرم بیاید و شوهرم همین که شرایط کار و زندگیمان بهتر شود، به عشقم و به زندگیمان پشت پا بزند. فراموش کند روزی تمام این سختیها را در کنارش به جان خریدم. ماجرای خیانتش زمانی برایم رو شد که یک روز گوشی تلفن همراهش در خانه جا ماند.
زمانی که از روی کنجکاوی گوشی را برداشتم و عکسهایش را نگاه کردم با صحنه عجیبی روبهرو شدم که ای کاش هیچ وقت آن را نمیدیدم. تصویر شوهرم خندان در کنار زنی غریبه بود. از آن زمان دنیا بر سرم آوار شد. زمانی که به خانه بازگشت ماجرا را از او جویا شدم که دروغهایی برایم سرهم کرد که هیچ کدام را نمیتوانستم باور کنم. بعد از دعوایی مفصل که با من کرد، رفت و خوابید انگار نه انگار. از آن موقع دیگر آن را تهدیدی برای زندگیام میدانستم.
کمکم رو شد که شوهرم به من خیانت کرده است. دیگر نمیتوانستم با این وضع کنار بیایم. بارها و بارها ماجرای خیانتش به عناوین مختلف برایم رو شد، اما باز هم خیانتش را کتمان میکرد. او حتی طلاقم نمیداد. مانده بودم چه کنم. دیگر طاقت نیاوردم و یک روز که در خانه بود با او دعوا کردم و با برداشتن چاقوی آشپزخانه او را به قتل رساندم تا بمیرد و دیگر نتواند به من خیانت کند.
نقشه قتل شوهر در تلگرام
مدتی بود در تلگرام با مردی آشنا شده بودم. همین دوستی و ارتباط با مرد غریبه باعث شد که از شوهرم غافل شده و با مرد دیگری در ارتباط باشم. این دوستی مجازی باعث شده بود دیگر تمایلی به همسرم نداشته باشم.
ساعتهای بسیاری را در تلگرام با مرد غریبه سپری میکردم و هرازگاهی نیز با هم ملاقاتهایی داشتیم. همین باعث شد از شوهرم دلسرد شوم و به ارتباط پنهانیام با مرد غریبه ادامه دادم. دیگر اخلاق و رفتارم در خانه عوض شده بود. من شیفته و علاقهمند مردی در دنیای مجازی شده بودم. بدون او نمیتوانستم زندگی کنم. چند بار خواستم از شوهرم جدا شده و با مرد غریبه ازدواج کنم، اما شوهرم حاضر نبود مرا طلاق دهد. مدام بهانههای مختلف برای جدایی میآوردم که بینتیجه بود.
شوهرم شده بود سدی برای خوشبختی من با مرد موردعلاقهام. دیگر دوری از او را نمیتوانستم تحمل کنم. تصمیم گرفتم هر طور شده شوهرم را که سد راه خوشبختیام میدیدم از سر راه بردارم. نقشه قتل او را طراحی کردم. ماجرا را به مرد موردعلاقهام گفتم که حاضر به همکاری شد. قرار شد زودتر نقشه را اجرایی کنیم تا بتوانیم با هم ازدواج کنیم. چند شب نقشه قتل را با هم مرور کردیم.
همه چیز خوب پیش میرفت. آن شب طبق نقشه من و شوهرم از مهمانی بازمیگشتیم که مرد موردعلاقهام سوار بر موتور به خودرویمان نزدیک شد. به شیشه زد. همین که شوهرم شیشه را پایین آورد تا علت را جویا شود آن مرد با ضربههای چاقو شوهرم را کشت.
قرار بود بعد از مراسم هفت شوهرم من هم فرار کنم و با ملحق شدن به او به شهر دیگری برویم و زندگی جدیدی آغاز کنیم که ماجرا لو رفت و من و همدستم بازداشت شدیم و عشقمان به سرانجامی نرسید و زندان و مجازات سخت شد آخر و عاقبت زندگیمان.
معصومه ملکی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد