بهانهها برای به مدرسه نیامدن زیاد است. عدهای کمک خرج خانوادهها میشوند وعدهای به خانه بخت میروند، عدهای نیز سر از مراکز آموزشی غیر از مدرسه درمیآورند، عدهای فوت میکنند، عدهای از معلولها خانهنشین میشوند یا به قصد مهاجرت به خارج کشور سفر میکنند را نیز باید اضافه کرد.
مسئولان آموزش و پرورش میگویند همه این دانشآموزان را با اسم و نشانی میشناسند، حتی مدیران کل آموزش متوسطه اول و دوم وزارتخانه به جامجم میگویند فهرست دانشآموزانی را که مهر هر سال به مدرسه نمیآیند به استانها میفرستند و شخصا پیگیر میشوند که هر دانشآموز به چه دلیل به مدرسه نیامده است. با این حال تعداد دانشآموزانی که هر سال از چرخه آموزش خارج میشوند مخصوصا در دوره متوسطه قابل ملاحظه است. آدمهای کمسن و سالی که گاهی در کنج خانهها، خیابانها و چهارراهها، کارگاهها یا پای سفره عقد دیده میشوند.
ترکتحصیل به هزار و یک دلیل
ترکتحصیل در سالهای اخیر هیچ گاه متوقف نشده است. همیشه در هر گوشه کشور کسانی بوده و هستند که مانع تحصیل لازمالتعلیمها میشوند. لازمالتعلیمهایی هم بوده و هستند که به دلایل مختلف میلی به ادامه تحصیل ندارند. بنابراین در دوران ابتدایی و راهنمایی که طبق قانون، حضور در مدرسه اجباری است همواره کسانی هستند که درس و تحصیل را رها میکنند یا وادار به خداحافظی با مدرسه میشود. در دوران دبیرستان هم که درصد ترکتحصیل بالاتر از دو مقطع دیگر است، وضع به همین ترتیب است.
عظیم محبی، مدیرکل آموزش متوسطه اول وزارت آموزش و پرورش به جامجم میگوید این که عدهای در دوره راهنمایی از مدرسه جدا میشوند دو دلیل اصلی دارد؛ فرهنگی و اقتصادی. او میگوید اگر در نقطهای از کشور خانوادهای به دلیل این که معلم کلاس مرد است و فرزندش دختر، اگر در روستایشان مدرسه راهنمایی نیست و فرزند باید به روستای مجاور برود، بهانه میآورند که خرج ایاب و ذهاب ندارند یا معتقدند دختر باید هر چه زودتر ازدواج کند و پسر باید بدون فوت وقت شغلی بیابد اینها همه میشود موانع فرهنگی که ادامه تحصیل را به چالش میکشد.
عظیم محبی البته از موانع اقتصادی نیز حرف میزند، موانعی که گاهی به اندازه موانع فرهنگی مشکلساز است. وضعیتی که چارهای جز به کار گرفتن بچههای خانه در معیشت خانواده باقی نمیگذارد، خانوادهای که تحصیل را قربانی تنگناهای مالی میکند.
3 درصد راهنماییها؛ 19 درصد دبیرستانیها
موانع فرهنگی غلبه میکند یا موانع اقتصادی، تقریبا فرقی ندارد وقتی نتیجه چیزی است که نباید باشد؛ دور ماندن کودکان، نوجوانان و جوانانی که تحصیل حق مسلم آنها و راهی برای تغییر سرنوشتشان است. با این حال مسئولان آموزش و پرورش باور دارند با تلاشهایی که سال به سال در مناطق شهری و روستایی انجام میشود تعداد کسانی که از چرخه آموزش خارج میشوند و دیگر به سمت آن نمیآیند کمتر و کمتر میشود.
عظیم محبی میگوید در سالهای اخیر به طور میانگین در سه سال دوره متوسطه اول، حدود صد هزار نفر ترک تحصیل کردهاند (جمعیت محصلان دوره راهنمایی حدود سه میلیون نفر است) که سال 94 با تلاشهایی که در شهرها و روستاهای سراسر کشور انجام شد حدود 8000 هزار نفر از ترکتحصیلکردهها به مدرسه بازگشتند. حالا به واسطه تلاشهایی که در این مقطع انجام شده پوشش تحصیلی در دوره راهنمایی به 97 درصد رسیده و فقط 3 درصد دانشآموزانی که باید در پایههای هفتم، هشتم و نهم حاضر باشند از مدرسه غیبت دارند.
این عدد البته در دوره دوم متوسطه و دبیرستان سابق بیشتر است تا جایی که قربانعلی افشانی، مدیرکل متوسطه دوم نظری به جامجم توضیح میدهد که اکنون پوشش تحصیلی در این مقطع 81/81 درصد است. او قبول ندارد کسانی که در این آمار شمرده نشدهاند ( 19 درصد از جمعیت محصل در دوره دوم متوسطه) لزوما ترکتحصیل کردهاند، بلکه میگوید درصدی از آنها که آمارشان البته در اختیار وزارتخانه نیست، یا فوت کردهاند یا برای همیشه به خارج کشور رفتهاند یا در حوزههای علمیه مشغول تحصیل شدهاند. این نکته مورد تائید محبی نیز هست گرچه اضافه میکند بخشی از ترکتحصیلکردهها در دوره دبیرستان را باید با گرفتار شدن دانشآموزان در چرخه آسیبهای اجتماعی مرتبط دانست.
بازگشت دشوار
کودک و نوجوانی که از مدرسه دور افتاد سخت است که دوباره جَلد مدرسه شود. اگر سنتها و فرهنگها مانع تحصیل شده باید از بین برود تا او به مدرسه بازگردد و اگر مشکلات اقتصادی و معیشتی مانع بوده باید رفع شود تا او دوباره رخت دانشآموزی بپوشد. از بین رفتن این موانع، اما آسان نیست. به همین علت بازگشت دانشآموزان ترکتحصیلکرده به مدرسه نیز دشوار است.
قربانعلی افشانی، آماری از میزان ترکتحصیل دبیرستانیها در سال تحصیلی 95 ـ 94 در اختیار ندارد، اما میگوید چون به همه استانها بخشنامه کرده دانشآموز ترکتحصیلکرده را ردیابی کنند و تا در خانهاش بروند و علت غیبتش از مدرسه را جویا شوند، میداند برخی خانوادهها آنچنان موضع میگیرند و رفتارهای نامناسبی از خود نشان میدهند که دست مسئولان استانی عملا به جایی بند نمیشود.
به گفته افشانی، اما با وجود این دشواریها، در شش سال اخیر حدود 20 هزار دانشآموز و عمدتا دختر به مدارس متوسطه دوم بازگردانده شدهاند. با وجود این آمارها، اما کتمان شدنی نیست که هر سال بخشی از دانشآموزان از چرخهآموزش رسمی جدا میشوند و به کارهایی غیر از تحصیل میپردازند؛ جمعیتی که سالهای بعد در میان جمعیت کمسوادان کشور شاید بزهکاران و به احتمال زیاد آسیبدیدگان اجتماعی شمرده خواهند شد.
ترکتحصیلهای روستایی
با این که برخی روستاها پیشرفتهایی داشتهاند، اما روستا در کشور ما هنوز معادل محرومیت است. محرومیت اقتصادی روستاها همیشه بیشتر از بقیه محرومیتهای آن به چشم آمده، ولی واقعیت این است که محرومیت از بسیاری از امکانات بویژه فقر فرهنگی و آموزشی بزرگتر از محرومیتهای مالی و معیشتی است. به همین علت آمارهای رسمی وزارت آموزش و پرورش نشان میدهد درصد ترکتحصیلها در مقاطع مختلف تحصیلی همواره در روستاها بیشتر از شهرهاست.
ترکتحصیل، مصداق افت تحصیلی
اگر لابهلای واژههای تخصصی حوزه تعلیم و تربیت بگردیم یکی از واژههایی که حساسیت ویژهای در موردش وجود دارد؛ واژه افت تحصیلی است، به معنی کاهش عملکرد تحصیلی دانشآموز. افت تحصیلی مصداقهای زیادی دارد که تکرار پایه تحصیلی یکی از آنهاست. به این علت که موجب کاهش ظرفیت ثبتنام و به وجود آمدن تراکم دانشآموزان در آن پایه میشود. به عبارت دیگر، افت تحصیلی شامل ترکتحصیل زودرس و تکرار پایه تحصیلی است، در حالی که ناتوانی و شکست در اتمام موفقیتآمیز تحصیلات رسمی، غیبت از مدرسه، کاهش کیفیت آموزشی و تحصیلی، نرسیدن به اهداف تعیین شده، کیفیت پایین تحصیلات دانشآموز و کسب محفوظات به جای معلومات نیز از مصادیق افت تحصیلی هستند. تحصیل تا پایان دوره راهنمایی از اهداف تعلیم و تربیت است، بنابراین چنانچه فردی تا پیش از پایان دوره راهنمایی ترکتحصیل کند، او نیز مشمول افت تحصیلی شده است.
تحصیل بر زمین مانده کودکان کار
سال 94 وقتی وزارتخانههای آموزش و پرورش، رفاه و تامین اجتماعی و سازمان نهضت سوادآموزی پای تفاهمنامهای سه جانبه را امضا کردند، گمان بر این بود که مشقت کودکان کار لااقل در بخش تحصیل و آموزش تمام میشود در این تفاهمنامه نوشته شده بود تا 25هزار کودک بازمانده از تحصیل، تحت حمایتهای تحصیلی و مالی قرار بگیرند و بتوانند مثل هر کودک لازمالتعلیم دیگری به مدرسه بروند، اما گذشت زمان نشان داد چنین کارهای اساسی برای عملی شدن بیش از یک تفاهمنامه به عزمی همگانی و اقدامی ملی نیاز دارد. این تفاهمنامه حالا بایگانی شده چون میان دستگاههای مسئول نه هماهنگی در اجرا وجود داشت، نه تقسیم کاری دقیق و نه حتی آماری از کودکان کار که مورد توافق هر سه طرف باشد.
مریم خباز
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد