سال های جنگ بود و ما گرچه کوچک بودیم. از آن روز به بعد همکلاسی مان دیگر مدرسه نیامد و ما با گوشا یستادن پشت در دفتر معلم ها، فهمیدیم پدر نداشت و دو هفته ای می شد که مادرش از سر نداری، با آب و ویتامین ب، او و سه خواهرکوچکترش را سرپا نگه می داشت.
حالا سال ها از آن روز گذشته، اما خاطره همکلاسی ام آن قدر در ذهنم زندها ست که هنوز هم گاهی میان بچه های محله های فقیرنشین چشم می دوانم و از خودم می پرسم کدام یکی شکمش از آب و ویتامین «ب» پر شده است یا کدام در حسرت جویدن غذاست؟
تصویر همکلاسی ام و آن بچه های زرد یک شکل را وقتی از سفره های رنگین افطاری در خانه های اشراف یا سازمان ها و وزارتخانه ها می شنوم هم، در ذهنم مرور می کنم و غمگین می شوم از این که هر سال ما اهالی رسانه، همین حرف ها را تکرار می کنیم و در مقابل هر سال زودتر از سال قبل، مجالس عیش و شکم پرکنی به بهانه افطار بر پا می شود و خیلی ها به روی خودشان نمی آورند که شاید ته مانده های سفره های هزار رنگشان، آرزوی گرسنگانی باشد که روزه شان، افطار ندارد.
مریم یوشی زاده - دبیر گروه جامعه
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد