سروان میری در مسیر اداره آگاهی بود که از کلانتری 120 تهران با او تماس گرفتند و از قتل مردی ناشناس در پارک خبر دادند. سروان آدرس پارک را در مرکز تهران گرفت و راهی آنجا شد. حدود ساعت 8 صبح به مقابل پارک رسید. جمعیت زیادی در ضلع شمالی پارک جمع شده بودند که نشان میداد جسد در آنجا رها شده است.
کارآگاه جمعیت را شکافت و خود را به محوطه صحنه جرم رساند که سربازی سد راهش شد و اجازه ورود به او را نداد. سروان کارت شناساییاش را نشان داد که سرباز کلانتری مقابلش احترام نظامی گذاشت و راه را برایش باز کرد. ماموران کلانتری و بررسی صحنه جرم همراه دکتر در محوطه مشغول فعالیت بودند و اهالی کنجکاو اقدامات آنها را دنبال میکردند و گاهی زمزمه آنها به هیاهویی تبدیل میشد.
افسر کلانتری با مشاهده سروان به سمت او آمد و در گزارش تحقیقات اولیه خود گفت: امروز دو زن در حال ورزش در پارک بودند که با جسد روبهرو شده و موضوع را به نگهبان پارک اطلاع دادند. نگهبان هم با من تماس گرفت و خودم را به اینجا رساندم. جسد متعلق به مردی است که گرمکن به تن دارد و با دو ضربه به سرش به قتل رسیده است. به نظر میرسد او در حال ورزش بوده که به قتل رسیده است. البته کسی صحنه درگیری را ندیده است. تحقیقات ما در این باره ادامه داشت که از طریق مردی توانستیم هویت مقتول را شناسایی کنیم. او گفت: به تنهایی در این حوالی زندگی میکرد که اغلب روزها برای ورزش به اینجا میآمد.
شواهد نشان میداد او قربانی انتقامجویی شده است. به همین دلیل کارآگاه برای به دست آوردن سرنخی از ماجرا به بررسی صحنه جرم پرداخت. هیچ مورد مشکوکی در محل دیده نمیشد. به سمت جسد رفت. مقتول گرمکن سفیدی به تن داشت که به نظر میرسید نو باشد و فقط آثار خون روی آن دیده میشد.
سروان سراغ دکتر رفت. او قبل از این که کارآگاه بپرسد چه خبر، گفت: حدود چهار ساعت از قتل میگذرد و دو ضربه که از پشت سر و به صورت عمیق به بدن مقتول وارد شده باعث مرگ او شده است. خونریزی، علت اصلی مرگ به نظر میرسد. آثار درگیری روی بدن او دیده نمیشود و این نشان میدهد که غافلگیر شده است.
کارآگاه بعد از نوشتن گزارش خود در صحنه جرم، راهی خانه مقتول شد تا شاید آنجا بتواند سرنخی از جنایت پیدا کند. مقتول در خانهای ویلایی زندگی میکرد. زنگ در را زد. مردی میانسال در را باز کرد. با دیدن سروان و ماشین پلیس شوکه شد. کمی خودش را آرام کرد و گفت: بفرمایید مشکلی پیش آمده است؟
آقای مهران اینجا زندگی میکرد؟
بله صاحبخانه هستند. ما هم سرایدار او هستیم.
الان کجا هستند؟
مثل هر روز رفتهاند ورزش. فکر کنم الانها برگردند.
صبح کی رفتند؟
فکر کنم حدود ساعت 6 و 30 دقیقه.
سروان از او خواست اجازه دهد برای تحقیقات وارد خانه شود. به سمت آلاچیق داخل حیاط رفتند.
چند وقت است اینجا زندگی میکنی؟
حدود یک سال است.
تنهایی؟
نه با همسرم.
چرا آقای مهران تنها زندگی میکرد؟
من نمیدانم و هیچ وقت نپرسیدم. البته آقا یک بار ازدواج کرده و از همسرشان جدا شدهاند. بعد از آن هم مثل این که تصمیم میگیرند دیگر ازدواج نکنند.
چه لباسی به تن داشت؟
گرمکن سفید.
سروان از همسر مرد سرایدار تحقیق کرد که او هم اظهارات شوهرش را تائید کرد.
کارآگاه با بررسی شواهد و سرنخهای ماجرا دستور بازداشت این زوج را به اتهام قتل صادر کرد.
پاسخ معمای قتل هم اتاقی
سروان با اشاره به 2 دلیل راز قتل را فاش کرد:
1 ـ کسی که خودکشی میکند فریاد نمیزند و مقتول انگیزهای برای این کار هم نداشت.
2 ـ روی نرده آثار انگشت مقتول به صورت خونی بود. این نشان میداد، او قبل از سقوط ضربه به سرش وارد شده بود.
در مسابقه شماره گذشته 849 نفر شرکت کرده بودند که 304 نفر پاسخ صحیح داده و از میان پاسخهای صحیح عباس راقعی از نائین و فاطمه گلپور از لاهیجان به قید قرعه برنده شدهاند.
شما خوانندگان گرامی با اشاره به دو دلیل راز قتل را فاش کنید.
پاسخ خود را همراه نام و نام خانوادگی به شماره 300011224 پیامک کنید.
وحید شکری
ضمیمه تپش جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد