با همه اینها آیا تا الان با خودت فکر کردهای برای رسیدن به آرزو یا آرزوهایت چه کار کردهای؟ یا شاید آنها را فقط در ذهن داشتهای و هیچوقت برایشان برنامهریزی و تلاش نکردهای.
همیشه در اطرافمان کسانی هستند که میگویند: ای بابا فنا شدیم، امکانات نیست و هزار و یک اما و اگر که همه آنها ریشه در عوامل بیرونی دارد.
اما بیایید برای یک بار هم که شده با خودمان صادق باشیم! ما برای رسیدن به آرزوهایمان چه کردهایم؟ صاحبنظرها بر این باورند که آرزو، خواستهای ذهنی است که فرد برای رسیدن به آن کار ویژهای انجام نمیدهد و بیشتر به سرنوشت و عوامل بیرونی متکی است.
او دوست دارد داخل رودخانه سرنوشت غوطهور باشد و جریان آب او را بعد از طی مسیری به آرزویش برساند. درست مثل کارتونهای تلویزیونی. کارتونهای رنگی که قهرمان قصه برای رسیدن به خواستهاش از هزار و یک در بسته عبور میکند، اما ما که از بیرون به او نگاه میکنیم، متوجه نمیشویم او چه میکشد تا به مقصد میرسد ما فقط رسیدن او را میبینیم و بعد میگوییم کاش همه چیز مثل کارتونها باشد! یا میگوییم ای بابا این که کارتون بود در دنیای واقعی که امکانپذیر نیست!
اما گاهی بد نیست زندگینامه آدمهای موفق را بخوانیم یا حتی اگر امکانش هست با آنها از نزدیک گفتوگو کنیم تا متوجه شویم آنها برای رسیدن به نقطهای که الان در آن قرار دارند چه فراز و نشیبهایی را سپری کردهاند تا متوجه شویم آرزو با هدف فرق میکند. آرزو فرآیندی ذهنی و احساسی است اما هدف، خواستهای عقلانی است که با برنامهریزی پیش میرود.
آرزو در قلب ثبت میشود، اما هدف در مغز و جزئیات آن روی صفحه کاغذ میآید. آدمهای هدفمند میدانند چه میخواهند برای همین جرات نوشتن آن را روی کاغذ دارند. آنها حتی مسیر پیشرفت را هم رسم میکنند و هر روز مهارتهای جدیدی یاد میگیرند و مسیر خود را بازنویسی میکنند تا زودتر و منطقیتر به هدف برسند.
واقعیت این است که آنها پاشنهها را ور میکشند و زحمت میکشند. آنها میدانند نباید وقت خود را هدر بدهند. تلف شدن وقت یکی از بزرگترین آسیبهایی است که زندگی ما را به بیراهه میکشد.
روشهای متنوع وقتکشی
باور کنید، وقتکشی فقط سکونت دائم یا موقت در فضای مجازی و گشتن در کانالهای تلگرام نیست؛ یکی از کشندهترین وقتکشیها «فکر کردن» است؛ فکر کردن به اینکه چگونه فکر کنی تا زندگیات به سامان برسد، اما هیچگاه دست به کار نشوی و تیکآف نکنی.
چند روز قبل خبری منتشر شد مبنی بر این که مغز انسان 11 بُعدی است و در هر گوشه و کنار آن هزاران عصب مشغول کار هستند.
باورتان میشود، مغز ما همه دنیا را با همه وسعتاش در درون خود دارد، اما ما اصلا متوجه این دنیا نیستیم چون اصلا به قدرت آن فکر نمیکنیم، اما تا دلتان بخواهد به داستانبافیهای بیهوده ذهن و مغزمان فکر میکنیم.
خیلی ساده است؛ همین الان روی مبل بنشینید و تصمیم بگیرید و به میز مقابلتان نگاه کنید به جزئیات اشکال احتمالی روی میز و بگذارید ذهن شما به کار خود ادامه دهد بعد از یک یا دو دقیقه هوشیار شوید و نگاه کنید به اتفاقات و داستانهایی که ذهن میبافد.
شما فقط تصمیم داشتید به اشکال روی میز نگاه کنید، اما ذهن شما به گذشته رفته، چیزهایی را برداشته، به آینده رفته، ساخته و پرداخته و به احتمال زیاد کم آورده، اما آنچه این وسط گم شده لحظه حال است و این که تصمیم داشتید اشکال روی میز را نگاه کنید!
کتاب را باز میکنید که درس بخوانید، اما یک چیزی ته ذهنتان مقاومت میکند، آن چیز شما را دعوت به خواب میکند یا دعوت به خیالبافیهایی مانند همان اشکال روی میز. شما به خودتان میآیید، صفحات زیادی را ورق زدهاید، اما هیچ چیزی در ذهن شما ثبت نشده. فکر کردهاید، اما فکری که به نتیجه نرسیده و باعث کار مثبتی نشده است.
شما وقت را کشتهاید بدون این که خودتان متوجه این قتل شده باشید. شنبهها را یادتان هست، همان شنبههایی که قرار است ما شروع کنیم به دنبال کردن آرزوها و اهدافمان. اما آن شنبه هنوز از راه نرسیده و ما برای شنبهای که قرار است هرگز نیاید ساعتهای زیادی فکر کرده و وقت را کشتهایم.
راستش را بخواهید هیچ شنبهای که موفقیت ما از آن نقطه آغاز میشود، نخواهد رسید.شنبه موفقیتآمیز از همین لحظه شروع میشود که ما بدون در نظر گرفتن اما، اگر، شاید، وقتی و... میرویم سر اصل ماجرا و شروع میکنیم به فعالیتی که منجر به کاری مثبت میشود.
فکر کردن و مدام برنامهریزی بیعمل بیهودهترین کار ممکن است.مهلکترین وقتکشی است چون ذهن ما این را باور میکند که دارد فکر میکند و فکر کردن کاری مثبت و خوب است، اما خیلی بیرودربایستی مقابل خودمان بایستیم و بگوییم زنبور بیعسل بودن کافی است.
پرواز بر فراز دشتها و کوهها و دریاچهها کافی است، حالا وقت آن است که به کندو برگردی و شهد گلها را به عسل تبدیل کنی. میگویم رفیق جان نکند یک وقتی فقط پرواز کردی بدون این که شهدی جمعآوری کرده باشی! میگویم رفیق جان نکند فریب داستانپردازیهای ذهن را خوردی و به خیالت شنبه آمده و پرواز کردی، اما در واقعیت روی مبل نشستهای و داری به میز نگاه میکنی!
باران باستانی - روزنامهنگار
ضمیمه چمدان جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد