گفت‏​وگو با اشکان خطیبی که این روزها با برنامه خندوانه و نمایش لامبورگینی محبوب شده است

رغبتی به سینما ندارم، عشقم موسیقی است

اشکان خطیبی این روزها به عنوان یکی از مربی‏های خنداننده‏شو در برنامه تلویزیونی پرطرفدار خندوانه به شخصیتی محبوب تبدیل شده است. پنجشنبه گذشته بود که او پس از اعلام نتایج نیمه‌نهایی مسابقه خنداننده‏شو، اثری از گروه دارکوب را خواند تا آنها که نمی‏دانند او علاوه بر بازیگری تئاتر و سینما دستی هم بر خواندن دارد، صدایش را بشنوند.
کد خبر: ۱۰۵۹۵۲۸
رغبتی به سینما ندارم، عشقم موسیقی است

او این روزها جز خندوانه، با بازی در نمایش لامبورگینی به کارگردانی سیامک صفری خوش درخشیده است؛ نمایشی که اتفاقا به موسیقی ربط وثیقی دارد و یکی از دلایل بازی خطیبی در آن، همین ماجراست. لامبورگینی به ماجرای گورخواب‌ها که مدتی پیش بسیار سر و صدا کرد، می‏پردازد و علاوه بر خطیبی، بازیگر دیگراین نمایش،آقای کارگردان یعنی سیامک صفری است. اشکان خطیبی از چند و چون این نمایش می‏گوید.

شما از آن دسته بازیگرانی هستید که موسیقی را خوب می‏شناسند. در این نمایش هم نشان می‏دهید که موسیقی این اثر را که کلام‏محور است، بخوبی می‏شناسید، اما خودتان بگویید این چه طور شکل گرفت؟

متن نمایشنامه در مرحله‏ای به من پیشنهاد شد که هنوز کامل نشده بود. سیامک گفت، می‌خواهم از آوا و موسیقی کلام‏محور در این اثر استفاده کنم. اثر هم بشدت همخوانی دارد با علایق و کار من. از سویی می‏دانیم که در کشور ما و خیلی جاهای دیگر این نوع از موسیقی را به عنوان ژانری رسمی نمی‏شناسند. اهالی این نوع موسیقی، از همین بدفهمی در جهان استفاده کرده‏اند و طی دو دهه، نبض مخاطب جوان را به دست گرفته‏اند. در کشور ما نیز نزدیک به 15سال است این موسیقی رواج پیدا کرده است؛ ابتدا صرفا به عنوان پدیده‏ای وارداتی و سپس به عنوان موسیقی فارسی. خاصیت‏های آوایی زبان فارسی باعث شده این موسیقی، با زبان ما همخوانی داشته باشد. اساسا این قابلیت باعث شده، اگر متنی ادبی و دراماتیزه را روی صحنه برای تماشاگر بخوانی، فکر کند شعر می‏خوانی. به دلیل تسلط همین ویژگی، این پیشرفت سریعا دیده شده است. من سال‏ها طرفدار این موسیقی بودم و حتی قبل از ورودش به ایران. بعدها که به ایران آمد،‌ گوش می‏دادم و می‏دیدم که متن را عوض می‏کنند و متاسفانه روی همان موسیقی می‏خوانند. این در تئاتر اجتماعی هم کارکرد زیادی دارد. وقتی سیامک بازی در این نمایش را پیشنهاد داد، بازگشتم و اطلاعاتم را به‏روز کردم. براساس توانایی‏های موسیقایی و نمایشی‏ام، پیشنهادهایی هم ارائه دادم که برخی پذیرفته شد و برخی نه.

لامبورگینی نمایشی است که موسیقی در آن، بسیار مهم است. موسیقی فرامتن این نمایش نیست و محوریت قصه است. شما این نمایش را در سالنی تازه‏تاسیس اجرا کرده و طبعا ریسک بالایی را پذیرفته‏اید. ترس از همین سالن امتحان‏نشده باعث شد، از صدابرداری استفاده کنید؟

کاری که سیامک به عنوان نویسنده و طراح از ابتدا دست گرفت، کلا پرخطر بود. سالن ما به لحاظ آکوستیک صدا استاندارد نبود. سر آخر تصمیم گرفت از صدابرداری استفاده کند. اگر قرار بود صدا را تقویت نکنیم و با بیان صرف بازیگران کار کنیم، طراحی اثر کاملا عوض می‏شد. قبول دارم که همین استفاده از صدابرداری به روح تئاتری اثر صدمه زده، اما مطمئن باشید اگر صدا را تقویت نمی‏کردیم، نتیجه بدتری می‏گرفتیم.

علاوه بر صدا، سالن‏های تئاتر ما دچار چه مشکلاتی هستند؟

در برخی سالن‌ها چهار اجرا در یک روز را شاهدیم! گروه‌های مختلف طی چند ساعت از بعدازظهر تا شب روی صحنه می‌روند. همه فضاهای سالن‌های ما با این وضع، در هم پیچیده است. این فضاها باید درست تعریف شود. حالا ما دو بازیگر هستیم که در لامبورگینی روی صحنه می‌رویم. اگر نمایشی 15 بازیگر داشته باشد آن‌وقت آن حجم از افراد به همراه عوامل پشت‌صحنه چه‌کار باید بکنند؟ غیر از یکی دو سالن، بقیه سالن‌های ما دچار مشکل پشت‌صحنه‏اند. علاوه بر این، در اغلب سالن‏ها اتاقی برای گریم تعبیه نشده است.

استفاده از یک خواننده در لامبورگینی بسیار پرحرف و حدیث شد. حالا و پس از گذشت چند هفته از اجرا، فکر می‏کنید این حاشیه‏ها به نمایش شما صدمه زد یا به آن کمک کرد؟

جو مناسبی بر فضای تئاتری ما حاکم نیست. اغلب پیش از این‌که نمایش را ببینند یا پیش از این‌که حتی یک یادداشت درباره نمایش بخوانند، پیش‏نمایش و آدم‌های حاضر در آن را قضاوت می‌کنند، سر می‌برند و تصور می‌کنند برای سوء‌استفاده و صرف جذب تماشاگر این کار را کرده‌ایم. عجیب است؛ اصلا اشکان خطیبی آدم ناشناخته و نامعتبر! مگر کسی می‌تواند اعتبار سیامک صفری را در میان اهالی تئاتر نادیده بگیرد که تصور می‌کنند برای پرکردن یک بلک‌باکس 200‌‌نفره ما خودمان را به آب‌و‌آتش سوء‌استفاده تبلیغاتی بزنیم. این قضاوت‌های ناآگاهانه آزاردهنده است.

شخصیت شما در این نمایش از سویی فانتزی و زاییده تخیل است و از سویی واقعی به نظر می‏رسد. در نزدیک‏شدن به نقش، کدام را بیشتر مدنظر داشتید؟

خودم هم روی صحنه با این مواجه می‌شوم که این شخصیت زاییده تخیل است یا نه! واقعا نمی‌دانم، فقط تلاش کردم به آنچه کارگردان در ذهن داشتند،‌ وفادار باشم. شخصیتی که بازی می‌کنم، خودش را عامل وقوع چند فاجعه می‏داند و از این رو برای تنبیه خودش، گورخواب شده است. از سویی دنبال رستگاری است و از سوی دیگر برای رهایی از عذاب وجدان تلاش می‏کند.

شما برای بازی در لامبورگینی دو ماه تمرین کردید. این اتفاقی است که در فضای تئاتر ایران کمتر می‏افتد. چرا این قدر فعال و پرتحرک هستید؟!

من یک دهه در گروه پرچین هم فعال بودم و همین طوری بودم. حالا هم از آنجا که برای سیامک صفری بسیار احترام قائلم، هر کاری توانستم کردم. او یکی از بهترین‌های تئاتر ماست اما در همه این سال‌ها چندان به کارگردانی تئاتر نپرداخته. مجموعه نابسامانی‏هایی که در فضای تئاتر ما هست، آدم‌هایی از جنس سیامک را کنار می‏گذارد؛ این اتفاق درباره سینما برای من افتاده تا آنجا که کمتر رغبت می‏کنم در سینما حاضر شوم.

اما موسیقی چطور؟

موسیقی عشق اول و آخر من است. با آن شوخی ندارم!

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها