ریحانه وقتی دید فریبرز او را از کار بیکار کرد تصمیم گرفت به زندگی مشترک 10 سالهشان برای همیشه پایان دهد. دعوای این زوج در محل کارشان در نهایت به دادگاه خانواده تهران و یک پرونده طلاق ختم شد.
این زن درباره علت درخواست طلاقش به قاضی گفت: 10 سال است که با فریبرز زندگی میکنم. ما یک دختر پنج ساله داریم. روزی که با فریبرز آشنا شدم او با یکی از دوستانش یک شرکت داشت. بعد از ازدواج به خواست خود فریبرز از شرکت قبلیام استعفا دادم و در شرکت شوهرم مشغول به کار شدم. 10 سالی میشد که در آن شرکت کار میکردم و چون شرکت شوهرم بود از جانم مایه گذاشتم. تا این که چند وقت پیش به خاطر یک اشتباه فریبرز در کمال ناباوری مرا بعد از 10 سال کار از شرکت اخراج کرد. اول تصور میکردم که از روی عصبانیت این کار را کرده، ولی او نامه اخراجم را به امور مالی داد و آنها هم با من تسویهحساب کردند. اصلا باورم نمیشد. در میان همکارانم بشدت آبرویم رفت و تحقیر شدم. شوهرم بعد از 10 سال مرا از کار بیکار کرد. هیچ کس نمیتوانست حتی تصورش را بکند. بعد از چند روز همکارانم مرتب تماس میگرفتند و میگفتند چرا سرکار نمیآیی! آنها هم باور نمیکردند که شوهرم جدی جدی اخراجم کرده باشد. بعد از آن حتی حاضر نشد از من عذرخواهی کند و گفت دیگر حق ندارم به فکر کار کردن دوباره در آن شرکت بیفتم. شوهرم مرا تحقیر کرد و آبرویم را برد. برای همین من هم تصمیم گرفتم به زندگی مشترکمان برای همیشه پایان دهم.
در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی مساله کاری برای من خیلی مهم است. ریحانه در شرکت اشتباه کرد و دسته گلی که به آب داد باعث کلی ضرر مالی برای ما شد. او قبلا هم از این اشتباهات کرده و به شرکت ضرر رسانده بود. دیگر نمیتوانستم جواب شریکم را بدهم. او هم رویش نمیشد که همسرم را اخراج کند. برای همین خودم این کار را کردم تا دیگر از این اتفاقات نیفتد.
هر کس دیگر هم جای من بود همین کار را میکرد، اما ریحانه مسائل کاری را با مسائل شخصی قاطی کرد. در خانه هر چه سعی کردم او را متقاعد کنم، فایدهای نداشت. او میگفت که باید او را به سرکار برگردانم. در صورتی که میدانستم با این کار شریکم که خیلی مرد قانونمندی است، ناراحت میشود. برای همین به او گفتم دیگر به کار در شرکت فکر نکند. بعد از آن ریحانه مرتب دعوا به راه انداخت و قهر کرد. هر چه سعی کردم با محبت و مهربانی او را سر عقل بیاورم، فایدهای نداشت. ریحانه بعد از اخراجش از شرکت به یک آدم دیگر تبدیل شد. برای همین من هم دیگر نمیخواهم در کنار او زندگی کنم.
در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، ولی اصرار آنها رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد.
به عواقب طلاق بیشتر فکر کنید
تاجیک اسماعیلی/ روانشناس درباره این پرونده میگوید : به اعتقاد من طلاق و جدایی در جامعه ما به یک امر عادی تبدیل شده است. قبح طلاق از بین رفته و زنان و مردان در هر سن و در هر شرایطی که باشند از جدایی نمیترسند. برای همین است که با بروز کوچکترین مشکل براحتی به طلاق فکر میکنند. با خودشان میگویند جدایی بهتر از تحمل اختلاف پیش آمده است. به نظر من امروزه زنان و مردان طلاق را یک امر عادی و بیاهمیت میدانند و همین مساله باعث شده که خیالشان راحت باشد. به همین دلیل حتی هنگام ازدواج هم آن دقت لازم را نمیکنند و همه جوانب را نمیسنجند. با خود میگویند اگر در زندگی خوشبخت نشدند در نهایت طلاق میگیرند. طلاق دیگر شده است سادهترین و راحتترین راه برای حل اختلافات و مشکلات؛ در صورتی که اگر آنها به عواقب جدایی فکر کنند و سختیهای آن را در نظر بگیرند تازه متوجه میشوند که طلاق بهترین راهحل نیست. آن زمان است که به خود فرصت میدهند با مشکلات و اختلافات مبارزه کنند و راهحلهای دیگری را بیازمایند. اگر ترس از جدایی و عواقب بعد از طلاق در میان زنان و مردان آموزش داده شود، آنها متوجه میشوند که طلاق یک امر عادی نیست. برای حل یک اختلاف و مشکل ساده نباید قدم در دنیایی پر از مشکلات و سختی گذاشت. برای همین بهتر است زنان و مردان به عواقب طلاق و جدایی بیشتر فکر کنند تا آن را آخرین راهحل بدانند و با هر اختلاف کوچکی راهی دادگاه خانواده نشوند.
سیما فراهانی - ضمیمه تپش جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد