در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
به گزارش جامجم، حمیدرضا 24 ساله خواننده رپ ایرانی است که 24 مرداد امسال در جریان درگیری با شوهر مادرش در خانهای در محله ملاصدرای تهران باعث مرگ او شد. این خواننده جوان دیروز برای ادامه تحقیقات به شعبه سوم بازپرسی دادسرای جنایی تهران منتقل شد و در جریان تحقیقات به قاضی سجاد منافیآذر گفت: من خواننده رپ هستم و کارم موسیقی و خوانندگی است.
نمیخواستم باعث مرگ او شوم. من به خانه مادرم و شوهرش در رفت و آمد بودم. زیاد آنجا نمیماندم و بیشتر برای عوض کردن لباسهایم و سرکشی به وضع مادرم نزد آنها میرفتم و اگر کاری داشتند برای هردویشان انجام میدادم.
وی افزود: مادرم بعداز جدایی از پدرمان، 11 سال قبل با هوشنگ ازدواج کرد. من و خواهر و برادرم هیچ گونه ارتباطی با پدرمان نداشتیم. ناپدری و مادرم اوایل زندگی مشترکشان رابطه خوبی با هم داشتند، اما در چند سال اخیر به مشکل خورده بودند. او به ما بد و بیراه میگفت و گاهی مادرم را کتک میزد. چند بار با هوشنگ حرف زدم و خواستم رفتارش را اصلاح کند اما فایدهای نداشت.
این خواننده رپ ادامه داد: یک روز قبل از حادثه او دوباره با مادرم درگیر شد و در اوج عصبانیت گوشی خود را شکست. زمانی که از ماجرا باخبر شدم، از دوستم خواستم دو گوشی از مغازهاش به او نشان دهد تا ناپدریام هرکدام از گوشیها را خواست بردارد و من خودم پول آن را پرداخت کردم. ساعت 7 صبح روز بعد برادرم که در آمریکا زندگی میکرد با تلفن من تماس گرفت و گفت دوباره ناپدریام با مادرم جر و بحث کرده و مادرم را کتک زده است.
وی ادامه داد: برادرم گریه میکرد و نگران مادرمان بود، از من خواست برای سرکشی به خانه مادرم بروم. شب قبل دو خانم از دوستان خانوادگیمان که در کشور آلمان زندگی میکردند، مهمان خانه مادرم بودند. صبح به مادرم زنگ زدم که گفت حالش خوب است. از من خواست مهمانها را به فرودگاه ببرم و چون کار داشتم و خودرو در دفترم نبود، گفتم برایشان آژانس بگیرد. ساعاتی بعد که به مادرم زنگ زدم متوجه شدم او مهمانها را به فرودگاه برده و در حال بازگشت است. ساعت یک بعد از ظهر به خانه او و ناپدریام رفتم. هوشنگ روی مبل نشسته بود . به رفتارش با مادرم اعتراض کردم. با هم درگیر شدیم و همسایهها متوجه شدند و به خانهمان آمدند. مقابل ورودی آشپزخانه درگیر شده بودیم که همسایهها آمدند و ما را جدا کردند.
حمیدرضا ادامه داد: فحاشی کردیم. من هم در حالی که عصبانی بودم، مادرم را از آن خانه با خود بردم. اما بعد شنیدم که همسایهها چند ساعتی آنجا بودهاند و به ناپدریام آب و غذا داده و حتی آنها وی را که حالش بد شده بود به بیمارستان فیروزگر منتقل کردهاند. من قصد قتل او را نداشتم. گمان میکنم در جریان درگیر شدنم با او، سر ناپدریام به دیوار یا کمد اصابت کرده باشد. من با هوشنگ دشمنی نداشتم .
این خواننده رپ دیروز پس از اخذ اظهاراتش در دادسرا با توجه به این که بررسی اولیه پزشکان نشان میداد که مرد 66 ساله بر اثر ضربه به سر و خونریزی مغزی فوت شده است، برای او به اتهام قتل عمد قرار قانونی صادر شد و تحقیقات از وی در اداره دهم پلیس آگاهی تهران ادامه دارد.
ارتباط خوب با ناپدری
در حالی که یک روز از قتل پدرخوانده توسط خواننده سرشناس رپ میگذرد، دوستان و همسایههای این خواننده هنوز در شوک ماجرا فرو رفتهاند. یکی از دوستان متهم دراینباره به جامجم گفت: «او ارتباط خوبی با پدرخواندهاش داشت و با اینکه به تنهایی در خانهای دیگر زندگی میکرد، اما مدام به خانوادهاش سر میزد. پدرخواندهاش هم مرد خیری بود و آخرینبار که با هم به آسایشگاه کهریزک رفته بودیم، تصمیم گرفت برایشان یک مرکز بسازد. او یک دختر و سه پسر داشت . من از این اتفاق شوکه شدهام. او یک برادر و یک خواهر دارد و ارتباط خوبی با پدرخواندهاش داشت. تصور این قتل هم برایم مشکل است.»
یکی از همسایهها نیز با بیان اینکه هنوز قادر به پذیرش ماجرا نیست، گفت: «جدایی مادر و پدر تاثیر بدی روی این پسر گذاشته بود اما به خانوادهاش علاقه زیادی داشت. مادرش را هم خیلی دوست داشت و یکی از آهنگهایش درباره اوست. ارتباطش با پدرخواندهاش هم خوب بود به نحوی که درگیری و قتل او بعید به نظر میرسید. روز درگیری ما حمیدرضا و مقتول را از هم جدا کردیم و ناپدری را به بیمارستان انتقال دادیم.»
گفتوگوی جامجم با خواننده جوان
رفتم گواهی فوت بگیرم به اتهام قتل بازداشت شدم
متهم در حالی که لباس متهمان بازداشت شده در پلیس آگاهی را به تن داشت، با دستبند و پابند به دادسرا منتقل شد. موهای رنگکردهاش، ریش بلند و نوع عینک خاصی که به چشمانش زده بود، باعث شناخت او توسط مراجعهکنندگان به دادسرا شد.
کسی باورش نمیشد که خواننده معروف رپ به اتهام قتل دستگیر شده است.
متهم هم باورش نمیشد یک درگیری خانوادگی باعث شود مهر قاتل بودن بر پیشانیاش حک شود. هنوز ماجرای رخ داده را نمیتوانست باور کند.
چند سال است موسیقی کار میکنی؟
شش سال میشود. از کودکی شیفته موسیقی بودم و به نوازندگی و خوانندگی روآوردم. سبک کارم رپ بود. به خاطر موسیقی تا دیپلم بیشتر نخواندم. امسال هم وارد عرصه تئاتر شدم.
پدر و مادرت چرا جدا شدند؟
پدرم زمانی که من، خواهر و برادرم کوچک بودیم، ازدواج دوباره کرد و از مادرم جدا شد و هیچوقت سراغمان نیامد. من شش سال است که دیگر ارتباطی با پدرم ندارم. 11 سال پیش هم مادرم ازدواج کرد.
همیشه با مقتول درگیری داشتی؟
من با او درگیری نداشتم. او با مادرم درگیر بود. همیشه با وی دعوا میکرد و من سعی میکردم آنها را آشتی دهم.
مادرت از درگیریهایش برایت حرف میزد؟
اوایل نه؛ اما من از چهره او میفهمیدم. این اواخر درگیریشان زیاد شده بود. شوهرش مدام او را اذیت میکرد و بارها کتکش زده بود. من به این درگیریها همیشه اعتراض میکردم و حتی چند بار با شوهر مادرم دعوا کردم که نباید با مادرم اینطور رفتار کند. آنها یک ماه بود که از آلمان به ایران بازگشته بودند.
شغل مقتول چه بود؟
هوشنگ در آلمان مغازه عتیقهفروشی داشت و به آنجا رفت و آمد میکرد. او در چند سال اخیر کسب و کارش خوب پیش نمیرفت. دختر و پسر او نیزدر فنلاند زندگی میکردند و کمتر با هم ملاقات داشتند. همسر اولش هم بهخاطر بدرفتاریهای مرد سالخورده از او جدا شده بود. من به مادرم کمک خرجی می دادم و حتی پنهانی برای هزینه زندگیشان پول میدادم تا شوهرش که در ایران بیکار است دچار مشکل نشود.
رابطه شما با مقتول چطور بود؟
خوب بود. او هر چند فحاشی میکرد و تند مزاج بود، اما من باز بهخاطر شرایط سنیاش به او احترام میگذاشتم. به حرفهایش گوش میدادم، کارهایش را انجام میدادم. حتی او را به باشگاه میبردم.
رابطه مادرت با هوشنگ چطور بود؟
مادرم به شوهرش با تمام بداخلاقیهایش علاقه داشت و به او احترام میگذاشت. مادرم در مجالس مذهبی و دانشگاه سخنرانی میکرد، شاید همین باعث شده بود در مقابل مشکلات پیش آمده در زندگیاش کوتاه بیاید و صبور باشد.
چرا با او درگیر شدی؟
میخواستم او را بترسانم که از بدرفتاری و فحاشی و کتک زدن مادرم دست بردارد. کمی اخلاقش را بهتر کند. نمیدانستم این درگیری باعث مرگ او میشود.
چه زمانی متوجه مرگ او شدی؟
زمانی که او حالش بد شد و همسایهها به خانه آمدند، همراه مادرم آنجا را ترک کردیم. بعد به دفتر جدیدم در محله دیباجی رفتم. باور کنید من به عمد ضربهای به او نزدم که باعث مرگ وی شود. نمیخواستم کتکش بزنم، قصدم فقط ترساندن وی بود. با کمال صداقت دارم میگویم نمیخواستم او بمیرد. از طریق همسایهها متوجه شدم او به بیمارستان منتقل شده است. مادرم به بیمارستان رفت. شوهر او سه روز در بیمارستان بود و بعد فوت کرد. اول خیال میکردم بر اثر ایست قلبی فوت کرده است. زمانی که مرگ او را به پسرش خبر دادم، او به ایران آمد. همراه او و مادرم برای دریافت گواهی دفن جسد شوهر مادرم به کلانتری 145 ونک رفته بودیم که همانجا متوجه شدم مرگ او بر اثر ضربه به سرش بوده که بازداشت شدم.
پشیمانی؟
بله. من نمیخواستم او بمیرد. هنوز در شوک هستم. فقط میخواستم در درگیری او را بترسانم تا مادرم را اذیت نکند، نمیدانستم او فوت میکند. من او را مثل پدرم دوست داشتم و حتی آهنگهایی درباره بخشش و خوبی پدر خواندهام.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد