انگار همین دیروز بود که تمام سایتها و خبرگزاریها پر شد از جملهای که گویا بخشی از یک کتاب بوده که نویسنده از چهرههای معروف میخواهد وصیتنامه خود را بنویسند و زندهیاد داوود رشیدی جملهای میگوید که در ذهن همه ما ماند؛ «آمدم، دیدم، رفتم». جملهای مبهوتکننده که روی سنگ مزار او نیز نقش بسته است.
داوود رشیدی انگار بدرستی ماموریتش از زندگی را درک کرده بود؛ یکجور عرفانی که ردپای آن را میتوان در اشعار سهراب سپهری هم دید. آمدن برای دیدن، برای مکاشفه برای اینکه پیدا کنی، دلیل آمدن و بودنت را که گویا استاد رشیدی یافت آن را. برای همین نه چرایی آمدنش را پرسید و نه دلیل رفتنش را. همان مکثی که در این آمدن و رفتن کرد، برایش کافی بود. آمده بود به تماشا، اما با دستی پر رفت. همه زندگیاش را پر کرد از آنچه باید با خود میبرد و چه زیبا که آدمی با دست پر برود که تماشایش را حرام نکند.
برای ما که از دور نگاه میکنیم شاید زمان خیلی زود گذشت و از 25 تیر 1312 که زادروزش بود و ما با مرضیه برومند همکلام شدیم تا از بزرگیهای همسر خواهرش بگوید، رسیدیم به 5 شهریور 96 که یک سال از رفتنش گذشت اما این یک سال، این 12 ماه و این 365 روز باید برای احترام برومند که سالهای زیادی عاشقانه در کنار داوودش زندگی کرده، سنگین گذشته باشد اما حتما احترام برومند در این یک سال از همه احترامی که خداوند برای او قائل شده و همسری محترم، خلاق و اخلاقمدار به او داده، قوت گرفته و دلگرم بوده و هست.
چه از این بهتر که نام داوود رشیدی در تاریخ فرهنگ و هنر ایران ثبت شده چه بهتر از این که همه از همسر او به عنوان مردی بزرگ یاد میکنند که هم پدری خوب برای فرزندانش بود و هم پشتیبان محکم و بیریایی برای همه اطرافیان و دوست و آشناها.
یک سال گذشت از روزی که آن مرد رفت، با دست پر رفت تا ما و آیندگان برای همیشه جای خالی او را ببینیم و یادمان باشد که داوود رشیدی، بیحاشیه و باوقار زیست و آبرومند و بزرگ رفت و آرام گرفت.
طاهره آشیانی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد