از طرف دیگر نگران گوسفندانش بود. هر چه پیش میرفت نگرانیاش بیشتر میشد. سرانجام بعد از حدود 40 دقیقه ماموران خود را به آنجا رساندند. خودرو را کنار جاده رها کرده و به سمت محل دفن جسد رفتند. حسین جلوتر میرفت و ماموران را راهنمایی میکرد. وقتی به محل رسیدند جسد را بیرون کشیدند. جسد متعلق به مردی بود که چند روز از مرگش میگذشت. چوپان جوان با مشاهده صورت مقتول او را شناخت.
«او صفر است. قرار بود چند روز دیگر داماد شود. همه فکر میکردند به شهر رفته است.»
مامور کلانتری از او خواست به روستا برود و خانواده صفر را برای شناسایی هویت مقتول و تحقیقات خبر کند. خودش هم تائید ماجرا را به کلانتری اطلاع داد.
حدود ساعت 11 صبح کشف جسد در جاده لواسان به کارآگاه میری گزارش و او سریع راهی آنجا شد. قبل از او تیم بررسی صحنه جرم و پزشکی قانونی در محل حاضر شده و تحقیقات را آغاز کرده بودند. مامور کلانتری با مشاهده سروان میری به سمت او آمد و در گزارش خود گفت: جسد متعلق به پسر 24 سالهای به نام صفر است. آنطور که پزشکی قانونی میگوید او بر اثر اصابت دو گلوله به قتل رسیده است. مقتول در روستا مغازه داشت و قرار بود بزودی ازدواج کند. او دو روز قبل برای خرید به تهران میرود، اما دیگر بازنمیگردد. خانوادهاش ابتدا احتمال میدهند کارش در تهران طول کشیده، اما با طولانی شدن غیبت او ماجرا را به کلانتری اطلاع دادند. امروز صبح یکی از اهالی روستا که گوسفندانش را به چرا آورده بود، با دست مقتول روبهرو میشود که از خاک بیرون آمده است. سریع موضوع را به ما اطلاع داد.
او را به روستا فرستادم تا خانواده صفر را باخبر کند تا برای تحقیقات به اینجا بیایند. کارآگاه سپس خود را به محل دفن جسد رساند. دکتر هنوز در حال معاینه جسد بود. میدانست سروان منتظر گزارش معاینات است، به همین خاطر درحالی که جسد را بررسی میکرد، گفت: حدود دو روز از مرگ میگذرد. سه گلوله از پشت سر به او شلیک شده است. محل شلیک گلوله نزدیک نبوده، اما یکی از گلولهها مستقیم به قلب اصابت کرده است. اطلاعات بیشتر بعد از کالبدشکافی و سمشناسی مشخص میشود.
سروان از او تشکر کرد و به بررسی محل پرداخت. در آن حوالی پوکه یا رد خونی پیدا نشده بود و به نظر میرسید قتل در محل دیگری انجام شده و جسد را به آنجا منتقل کردهاند. تحقیقات محلی سروان ادامه داشت که زن و مرد میانسالی مویهکنان خود را به آنجا رساندند و زن خود را روی جسد انداخت و شیون سر داد. از حرفهایشان معلوم بود پدر و مادر مقتول هستند. کارآگاه مرد میانسال را به کناری کشید و بعد از آرام کردن او، خواست که به سوالهایش با دقت پاسخ بدهد.
پسرتان با کسی مشکل نداشت؟
داشت. همین حسین قاتل اوست. صفر قرار بود داماد شود و حسین عاشق عروسم بود. به خاطر کینهاش پسرم را کشت.
صفر کی از خانه بیرون رفت؟
دو روز قبل رفت تهران برای مغازهاش و عروسی خرید کند.
غیر از حسین به کس دیگری شک ندارید؟
نه. صفر پسر آرامی بود و با کسی کاری نداشت.
سروان بعد از چند سوال دیگر، سراغ حسین رفت. پسر جوان مضطرب در بیرون از محوطه بررسی صحنه جرم نظارهگر کار ماموران بود.
چرا صفر را کشتی؟
من قاتل نیستم. تا حالا یک تیر هم شلیک نکردم.
اما با هم اختلاف داشتید؟
درست است و از مرگش ناراحت نیستم، اما این اختلاف تا حدی نبود که بخواهم او را
بکشم.
اما این کار را کردی؟
نه. گفتم قاتل نیستم.
سروان چند سوال دیگر از او پرسید و بعد دستور بازداشتش را صادر کرد.
پاسخ معمای جنایت در جنگل
سروان میری با اشاره به دو دلیل راز قتل را فاش کرد:
1ـ ساعت قتل حدود 7 بوده، اما متهم مدعی بود بعد از این ساعت از مقتول جدا شده است.
2ـ مقتول لباس کار به تن داشت در حالی که قاتل ادعا کرد، او لباسهایش را عوض کرد و بیرون رفتیم.
در مسابقه شماره گذشته 2309 نفر شرکت کرده بودند که 367 نفر پاسخ صحیح داده و از میـان پـاسخهای صحیـح عباس آقامرادیطلب از مشهد و میترا سومکانی از بیرجند به قید قرعه برنده شدهاند.
شما خوانندگان گرامی با اشاره به دو دلیل مشخص کنید کارآگاه چطور به قاتل رسیده است.
پاسخ خود را همراه نام و نام خانوادگی به شماره 300011224 پیامک کنید.
وحید شکری
ضمیمه تپش جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد