مواضع ترامپ نشان داد، خروج از برجام به واسطه حمایتهای بینالمللی از آن میتواند تبعات سنگینی برای آمریکا در برداشته باشد. لذا ترامپ با اعلام عدم پایبندی ایران به برجام که هر سه ماه یکبار باید به کنگره گزارش میکرد،عملا توپ را به زمین کنگره انداخت تا در منظر افکار عمومی آمریکا به شعار قبلی خود مبنی بر لغو برجام تا حدی جامه عمل پوشانده باشد و در عین حال قانونی و عملیاتی کردن نوع مواجهه با برجام را به دوش کنگره انداخته باشد. ترامپ با شانه خالی کردن از این مسئولیت، عواقب بعدی مواجهه با برجام را به عهده کنگره گذاشت و حال کنگره 60 روز فرصت دارد در قبال برجام واکنش نشان دهد.
اگر اوباما نهایت تلاش خود را به کار میبست تا نقش کنگره را برای بازبینی و سنگاندازی در راه اجرایی کردن برجام به حداقل برساند، حالا ترامپ همه اختیارات را به کنگره واگذار کرده تا تعیین تکلیف توافق هستهای به نحوه بازنگری در قانون نظارت بر برجام در کنگره آمریکا منوط شود.
در واکنش به راهبرد جدید ترامپ در قبال ایران و برجام، برخی سناتورهای آمریکایی طرحی ارائه کردند تا بتوانند قانون برجام را به گونهای اصلاح کنند که مانع ساخت موشک قاره پیما توسط ایران شوند تا به این ترتیب، محدودیت علیه فعالیتهای هستهای ایران را ذیل قوانین آمریکا دائمی کنند و در صورت نقض محدودیتهای فعلی و ارتقا یافته جدید توسط ایران، تحریمهای گذشته را بازگردانند در حالی که این گونه اقدامات نقض صریح برجام است و مرجع نظارت بر برجام و ارزیابی عملکرد ایران، آژانس بینالمللی انرژی اتمی است که هشت بار اقدامات ایران را مورد تائید قرار داده، نه دولت و کنگره آمریکا که در صورت نقض مصوبات آنها، تحریمهای قبل امکان احیا داشته باشند.
ترامپ و برخی اعضای کنگره تصور میکنند برجام یک توافق دوجانبه است که کنگره آمریکا بتواند شرط یا شروط جدیدی را برای فرآیند اجرای آن تعیین کند در حالی که برجام یک توافق چند جانبه بینالمللی با حضور و مشارکت فعال شش قدرت بزرگ جهانی و حمایت قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل است. بنابر این هر گونه تغییر یا پیش شرط جدید در روند اجرای برجام منوط به مذاکره مجدد و توافق چند جانبه جدید است که انجام این اقدام را نه تنها ایران بلکه پنج طرف دیگر مذاکره هم ضروری نمیدانند و فقط آمریکاست که به دنبال کارشکنی و مانع تراشی در فرآیند اجرای یک دستاورد بزرگ مسالمت آمیز و دیپلماتیک جهانی است. بنابراین نگرانیهای جدید آمریکا در خصوص برنامه موشکی، تروریسم و افزایش نفوذ منطقهای ایران مسائلی نیست که به عنوان نقایص توافق برجام در نظر گرفته شود بلکه این مسائل مربوط به ماهیت و منطق روابط بینالملل است که فراز و فرود در قدرت کشورها را طبیعی در نظر میگیرد. اگر ترامپ میخواهد نفوذ و اعتبار گذشته خود را در منطقه خاورمیانه بازیابی کند، میبایست مانند گذشته میلیاردها دلار هزینه کند و تبعات مداخلات غیر منطقی خود را پرداخت کند و گرنه با فشار و لفاظی علیه ایران نمیتواند اعتبار گذشته خود را در منطقه به دست آورد.
با ورود پرونده برجام به کنگره سه وضعیت محتمل است. سناریوی اول، عدم تغییر قانون نظارت بر برجام است که در شرایط فعلی بعید به نظر میرسد. سناریوی دوم، تغییر قانون و تعبیه مکانیزم ماشه برای از سرگیری تحریمهای هستهای به بهانه برنامه موشکی و نفوذ منطقهای ایران است که در این صورت، ایران بدون آمریکا برجام را ادامه میدهد یا پایان برجام اعلام میشود. سناریوی سوم، خروج یکجانبه آمریکا از برجام است که انزوای آمریکا در مجامع بینالمللی و محدودیتهای گسترده مالی و اقتصادی علیه ایران را در پی خواهد داشت.
با انتخاب هر یک از سناریوهای ذکر شده، برجام در صورتی ادامه خواهد داشت که آمریکا به آن متعهد بماند و به دنبال احیای تحریمهای گذشته نباشد وگرنه برجام دیگر مطلوبیتی برای ایران ندارد. البته آنچه در شرایط فعلی اهمیت دارد، این است که هزینه لغو یا تضعیف برجام میبایست بر دوش دولت آمریکا باشد. لذا ایران باید دیپلماسی فعال برای مذاکره موثر با کشورها و سازمانهای بینالمللی و توجیه افکار عمومی جهانی برای مقابله با اقدامات یکجانبه آمریکا را در پیش گیرد.
غلامرضا کریمی
استاد دانشگاه خوارزمی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد