
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
حمید عباسزاده، یکی از همین افراد است که در خانوادهای پرجمعیت و ساده زیست به دنیا آمد و آموخت با قناعت روزگار بگذراند و شکر سلامت به جا آورد. حمید سعی کرد همان اندازه که شاکر نعمتهای الهی است، برای تغییر اوضاع زندگی خود و اطرافیانش تلاش کند و روزهای بهتری را رقم بزند. او هیچ وقت در مبارزه با فقر تسلیم نشد و تلاش کرد روی پای خودش بایستد. این جوان روستایی این روزها با پرورش لوفا توانسته برای خودش کسب و کاری به هم بزند.
تولد در یک خانواده پرجمعیت
حمید عباسزاده سال 1369 در خانوادهای پرجمعیت در روستای کوشک وتیدران شهرستان جیرفت، چشم به جهان گشود؛ خانوادهای با 12 فرزند.
حمید از نعمت داشتن هشت برادر و سه خواهر برخوردار بودکه هر چند موهبتی بزرگ محسوب میشد، اما اداره مخارج خانواده را برای پدر مشکل میکرد. بخصوص که روستای محروم ایشان در جنوب جیرفت، چند سالی بود با مشکل خشکسالی دست و پنجه نرم میکرد و همین مساله زندگی را برای خانواده کشاورز او بسیار دشوار
کرده بود.
پدر سعی کرد تا آنجا که ممکن است کشاورزی خود را حفظ کند و در برابر مشکل به وجود آمده تسلیم نشود، اما بالاخره بیآبی او را وادار کرد دست از تلاش بکشد.
خانواده حمید و تعداد دیگری از خانوادههای ساکن روستا بناچار تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی قرار گرفتند تا این روزگار بحران را بگذرانند، هر چند روزها بسیار سخت میگذشت.
یک شبانه روز تا مدرسه
حمید روزهای مدرسه خود را به یاد میآورد و میگوید: بعد از دوران دبستان در روستای ما که همه کپرنشین هستند، مدرسهای نبود و من ناچار بودم برای ادامه تحصیل به شهر مجاور بروم. یادم هست صبح جمعه از خانه راه میافتادم تا صبح شنبه به مدرسه برسم.
حمید تمام این راه را پیاده طی میکرد. مسیر، جادهای خاکی بود که برای عبور از آن باید از بیابان عبور میکرد و هیچ امنیتی نداشت.
آن طور که او تعریف میکند حیوانات درنده و گم کردن راه ترسهایی بوده که در آن سالها هیچ وقت او را تنها نگذاشته است.
حمید ادامه میدهد: من با آن سن کم در شب و تاریکی مسیر را طی میکردم و هر خطر دیگری ممکن بود مرا تهدید کند، اما من شاگرد اول و نمونه بودم و به همین دلیل در مدرسه دولتی پذیرفته شده و نمیخواستم این موقعیت را از دست بدهم و به همین دلیل با هر سختی که بود خود را به مدرسه میرساندم.
مدرسه ما شبانه روزی بود و من شنبه تا چهارشنبه را در مدرسه میگذراندم و چهارشنبه بعد از اتمام زمان کلاسم دوباره به سمت روستا حرکت میکردم تا پنجشنبه به خانه برسم و ساعتی را در کنار مادر و خانواده باشم.
دانشگاه، آرزویی که بر باد رفت
حمید عباسی در ادامه میگوید: بعد از اتمام دوره تحصیلم در دبیرستان مصمم شدم به دانشگاه بروم تا آیندهای روشن را برای خود و خانوادهام مهیا کنم.
به همین دلیل در کنکور سراسری شرکت کردم و در رشته کشاورزی پذیرفته شدم و خود را برای شرکت در دانشگاه
آماده کردم.
اما حمید به هر دری زد نتوانست مبلغ شهریه دانشگاه را تامین کند به همین دلیل بیخیال دانشگاه شد.
او در این باره میگوید: نمیدانستم خداوند چه مسیری را برای من رقم زده است و تنها میدانستم نباید دست از تلاش بکشم و باید به آینده امیدوار باشم.
به این ترتیب حمید وقت را تلف نکرد و به سربازی رفت. او میافزاید: پس از مدتی نیز ازدواج کردم و خداوند به ما نعمت داشتن دختری را عطا کرد که نام او را فاطمه زهرا گذاشتیم.
بدرود خامفروشی
کارآفرین جوان درباره تلاش برای خامفروشی نکردن میگوید: با کمک حاج آقا مقیمی به تهران آمدم تا درباره محصولات حاصل از این گیاه تحقیق کنم. محصول تولید شده از این گیاه، لیفهایی مخصوص است که برای پوست خاصیت درمانی دارد. لیفهای مخصوص حمام که کارایی بسیار بالایی دارند و استفاده از این لیف سلولهای مرده پوست را از بین میبرد و سلولهای زنده را به جریان میاندازد و همچنین برای درمان چربی و سوزش پوست و از بین بردن کک و مک و قارچهای پوستی بسیار مناسب است.
آن طور که حمید میگوید این لیفها از کشور ترکیه و چین وارد ایران میشود و نمونههای خارجی کیفیت مناسبی هم ندارند. او تصمیم گرفت اگر قرار است کاری را شروع کند، بهترین شیوه ممکن را به کار گیرد حتی به قیمت سودآوری پایینتر، محصولی منحصر به فرد ارائه کند.
حمید یادآور میشود: بنابراین بعد از هشت ماه تحقیق درباره فرآوری گیاه و انواع محصولاتی که امکان تولیدش وجود داشت، با کمک حاج آقا، چرخ صنعتی تهیه و خیاط استخدام کردم و انواع لیفهای استوانهای، کیسهای، لیف مخصوص کودکان، پد مخصوص بانوان و چند نوع محصول دیگر را تولید کردیم.
علاوه براین، حمید با تحقیق درباره بستهبندی، نوع بسیار شکیلی از بستهبندی را طراحی کرد و متن تبلیغاتی و پوسترهای خوبی را نیز آماده کرد تا با فروش محصولاتش به کارآفرینی بومی بدل شود.
کارآفرینی بخشنده
آقای عباسزاده که این روزها برای خود کارآفرینی جوان است، میگوید: وقتی احساس کردم امکان کار برایم ایجاد شده به یاد روزهای سخت و کمک کمیته امداد افتادم، بنابراین به راه افتادم و هر خانواده محرومی را که زمین یا امکان کشت داشت شناسایی کردم و از کمیته امداد خواستم خانوادههای تحت پوشش خود را برای کار به من معرفی کند.
آن طور که حمید میگوید این سازمان در راستای خودکفایی خانوادههای مددجوی خود با او همکاری بسیار خوبی داشته و چهل خانواده را به او معرفی کرده است.
او ادامه میدهد: من به خانوادهها گفتم برای کشت هر هکتار این محصول باید سه میلیون تومان هزینه کنند و در عوض چند برابر فروش تضمینی خواهند داشت.
به این ترتیب کمیته امداد هم موافقت کرد به هر خانواده بین ده تا 15 میلیون تسهیلات کارآفرینی اعطا کند تا بتوانند با اشتغالزایی، خودکفا شده و از زیر چتر حمایتی امداد خارج شوند.
به گفته حمید، در واقع در هر خانواده به طور میانگین سه نفر مشغول به کار خواهند شد و البته برای یک نفر هم به صورت غیرحضوری شغل ایجاد میشود و به این صورت با شروع این کار، برای حدود 160 نفر کارآفرینی خواهد شد؛ بعلاوه خیاطها، افرادی که در بستهبندی مشارکت میکنند و بازاریابها.
هدف بازارهای بینالمللی
بالاخره روزگار پاسخ این جوان پرتلاش را داد و او را که با تکیه بر امید و دانش، از هیچ تلاشی برای بهبود زندگی خود و خانوادهاش رویگردان نبود، یاری کرد. عباسزاده در این باره میگوید: ما در تمام مراحل تحقیق کردیم تا بهترین محصول را تولید کنیم. در مرحله کشت لوفا دقت کردیم تا بهترین محصول را کشت کنیم و برای دفع آفات بهترین شیوه را به کار بردیم و محصولی بینقص را کشت کردیم و با فرآوری درست، بهترین کیفت و کارایی را از محصول خود به دست آوردیم.
مرد جوان با دقت در بستهبندی، نتیجه شکیل و مورد تائیدی را با نام روژین لوفا به بازار ارائه کرد و به همین دلیل توانست به سرعت بازار را به دست بگیرد تا آنجا که حتی از آمریکای مرکزی، کویت و ترکیه هم سفارش دارد.
روزهای سخت را فراموش نمیکنم
این کارآفرین جوان و توانا، درباره حال و هوای این روزهایش میگوید: البته خانوادهام در این راه بسیار سختی کشیدند و من و همسرم که باردار بود سال گذشته فرزندمان را به خاطر فشارهای عصبی و مالی از دست دادیم، اما همسرم همیشه همراه و پشتیبان من بوده و هست و حتی گاهی که ناامید و از فشار کارها خسته میشوم، اوست که دوباره مرا به کار تشویق میکند و نمیگذارد ناامید شوم. آن طور که حمید میگوید در واقع اگر همراهی همسرش نبود این موفقیت حاصل نمیشد.
او ادامه میدهد: ما هنوز کپر نشین هستیم و بدهی زیادی داریم و برای تولید بیشتر نیازمند تسهیلات هستیم، اما من خوشحالم که بازار به جریان افتاده و برخلاف مشکلات و حتی سرقت نام و برند تجاریم، باز هم حمایت خانواده را دارم و امید خود را برای گسترش کار و آینده درخشان این تولید تجاری از دست ندادهام.
علاوه بر این، او به خانوادههای محرومی که وضعیتشان مناسب نیست نیز کمک میکند و امیدوار است بزودی وضعیت زندگیشان متحول بشود.
حمید میگوید: بسیار خوشحالم و معتقدم دعای خیر آنها نمیگذارد من در این مسیر شکست بخورم. من خدا را شاکرم و برای آینده بهتر تلاش میکنم.
مرور زندگی آقای حمید عباس زاده به ما یادآوری میکند دنیا برای همه ما روزهای سخت و مشکل دارد،اما اگر آدمی تلاش کند و امید خود را از دست ندهد، این اشرف مخلوقات میتواند آیه «ان مع العسر یسرا» را تعبیر کند.
یک راه تازه
حمید درباره چگونگی شکلگیری پرورش لوفا میگوید مردی با خانوادهاش به روستای آنها آمد که سبب رسیدن فکری تازه به ذهنش شد.
او ادامه میدهد: مرد نیکوکاری از روستای خراسان بود که حاج آقا مقیمی نام داشت. برای سرکشی به مناطق محروم و کمک به خانوادههای بیمار و ناتوان به منطقه ما آمده بود و در مساجد فعالیت میکرد. به یکی از اقوام ما هم که کسالتی داشت، رسیدگی میکرد. از همین طریق هم با خانواده ما آشنا شد.
حاج آقا مقیمی وقتی موقعیت خانواده حمید را دید، بسیار متاثر شد و به او درباره مزایای کاشت لوفا گفت.
حمید ادامه میدهد: حاج آقا گفتند در این منطقه گیاهی میروید که کاشت آن سوددهی زیادی دارد و همین پیشنهاد فکر مرا به خود مشغول کرد. دو ماه تمام روی لوفا، روش کشت، سموم و آفات آن و محصولاتی که میتوان با بهرهبرداری از لوفا تهیه کرد، تحقیق کردم و بالاخره تصمیم گرفتم.
این جوان پرتلاش میگوید: تصمیمم را گرفته بودم، بنابراین برای خرید بذر تحقیق و سعی کردم بهترین بذرها را بخرم. مقداری بذر بنگلادشی خریدم و برای هر نوع بذر هم درباره سموم و آفات آن تحقیق کردم تا مشکل کمتری پیش بیاید.
به این ترتیب حمید زمینی تهیه کرد و مقدمات کشت بذر فراهم شد.
او ادامه میدهد: هزینههایم بسیار بالا رفته بود و من هم تمام مخارج را قرض گرفته بودم و خودم هیچ پولی نداشتم و میدانستم اگر خامفروشی کنم، موفق نمیشوم بدهیهایم را بپردازم.
بنابراین مرد جوان تصمیم تازهای گرفت. او تلاش کرد برای تهیه محصول از این گیاه خام اقدام کند و با فروش محصولاتش، سود بیشتری به دست بیاورد تا بتواند بدهیهایش را بپردازد.
حبیبه یوسفی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی عیدانه با نخستین مدالآور نقره زنان ایران در رقابتهای المپیک
رئیس سازمان اورژانس کشور از برنامههای امدادگران در تعطیلات عید میگوید
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با دکتر محمدجواد ایروانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی شد