بیمارستانهای صحرایی بیشتر شده و امدادگران و پزشکان، اهالی مناطق زلزلهزده رایگان درمان میکنند. نبود چادر تنها مشکل اهالی است.
قرار است از روز شنبه غرب کشور بارانی شود و این خبر اهالی را بیشتر نگران کرده است. نیروهای مردمی در کنار امدادگران در حال توزیع آب، نان و دارو میان زلزلهزدگان هستند.
زندگی جریان دارد
با گذشت سه روز از زلزله غرب کشور، زندگی در چادرهای زلزلهزدگان جریان دارد. مردان سعی میکنند آوار را از حیاط خانه جمع کنند و زنان مشغول آشپزی در بیرون چادر هستند. بچهها هنوز نمیدانند چرا گرد غم بر چهره پدر و مادرشان نشسته و غرق بازیهای کودکانه خود هستند.
ما به چادر و دارو نیاز داریم
احمد روی آوارهای خانهاش ایستاده. آجرهای تکهتکه شده را از روی خاک برمیدارد و گوشهای میاندازد. آجر به چوب قطوری که تا پیش از این یک خانه رویش استوار بود میخورد و نالهاش در فضا میپیچد. دختر شش ماهه احمد، بیماری پوستی ـ عفونی پروانه دارد که اگر تحت درمان مستمر نباشد، عفونت میکند و تمام بدنش را میگیرد. آنها در روستای قلعهبهادری سرپل ذهاب زندگی میکنند که 20نفر از اهالی اش در زلزله کشته شدهاند. چند کودک نیز بین قربانیان بوده. احمد میگوید: «دخترم نیاز به دارو دارد در حالی که ما فقط قرص مسکن داریم. مشکل اصلی مان هم چادر است. خانهمان خراب شده و شبها مجبوریم در سرما بمانیم. الان آب و مواد غذایی به روستا میآورند، اما بیشتر کمکها، مردمی است.» صد متر دورتر، یک دستگاه لودر در گرد و خاک غلیظ سفیدی غرق شده و صدای فرو رفتن چنگکهایش در جان آوار، به موسیقی ناموزونی برای اهالی تبدیل شده. از زمان زلزله، این اولین بار است که برای آواربرداری، لودر به روستا آمده.
علی، لباس مشکی پوشیده و چشمانش از خون قرمز شده. هنگام حادثه، مادر و خواهرش در خانه بودند اما فقط یک نفرشان توانست، فرار کند. خانهاش را که اکنون به آواری از سنگ و چوب تبدیل شده، با دست نشان میدهد و میگوید: «مادرم نتوانست فرار کند و زیر آوار فوت کرد. غیر از او 19 نفر دیگر هم از اهالی روستایمان کشته شدند. همه خانهها آسیب دیده، نصف دامهایمان تلف شدند و بقیهشان هم به غذا و آب نیاز دارند. ای کاش هرچه زودتر برایمان چادر بیاورند و داروهای تاریخ گذشته هم نیاورند.» احمد، هنوز مشغول آواربرداری است. زیر آوار، علوفه دامهایش است. زنده بودن آنها برای اهالی روستا حکم زندگی دارد.
امدادرسانی بهتر به حادثهدیدهها
کامیون نظامی در ورودی روستای «الیاسی احمد» ایستاده. مرد و زن و کودک دور آن جمع شده و دستهایشان را بالا آوردهاند. همهمه در فضا پیچیده. سرباز از قسمت بار کامیون، پلاستیکهای نان، دو عدد تن ماهی و باکس آب معدنی را به اهالی میدهد. خانهها تخریب شده و افراد سالخورده و زنان روی تکه سنگها نشستهاند. آفتاب مستقیم به صورتها میتابد. پسری خردسال در حال خوردن یک قالب حلواشکری است. مادر او در زلزله بشدت زخمی شده است.
یک خواهر نوزاد دارد که دیروز با کمکهای مردمی، شیرخشک او تامین شد. کریم از اهالی روستا، دستی روی سر پسر خردسال میکشد و میگوید: «ما کشته ندادیم اما پنج نفرمان زخمی شدند. خانههای اینجا، نسبت به روستاهای دیگر، راه پلههای کمتری دارد برای همین مردم توانستند سریع به بیرون فرار کنند.»
داوود به میان حرفهایش میدود: «چادر آوردن؟» پاسخ کریم، منفی است. در فاصله 300 متری، دو چادر مسافرتی و یک چادر هلال احمر روی چمن دامنه تپه پیداست. دود سفید و غلیظ آتش هیزم به آهستگی و پر پیچ و تاب به آسمان میرود.
کریم به چادرها اشاره میکند و ادامه میدهد: «نیاز اصلی ما چادر است. از این به بعد هوا سردتر میشود و باران میآید. بیشتر چادرهایی را که الان داریم یا خود فامیلهایمان برایمان فرستاده اند یا کمکهای مردمی است. از مسئولان میخواهیم بیش از همه به این مساله توجه کنند.» کامیونهای دیگر امداد در جاده دیده میشود.
نجات پسر 2 ساله بدون ذرهای خراش
همه خانههای روستای سراب دشتِذهاب، تخریب شده، حدود 20 نفر بر اثر زلزله کشته شدند و دهها مصدوم نیز برجای مانده است. سه روز پس از حادثه، امدادرسانی به اهالی این روستا از شرایط بهتری برخوردار است، اما هنوز نیاز مبرم به چادرهای بیشتر، مواد غذایی، شیرخشک و دارو احساس میشود. سعید، هفت عضو خانوادهاش از جمله مادر، همسر و پسرش را در زلزله از دست داده است. با شنیدن صدای شیون هر یک از اهالی، چین به صورتش میافتد و کلامش با گریه یکی میشود. کنار در آهنی ایستاده و به آوار خانهاش نگاه میکند. با ورود یک دستگاه کامیون نظامی حاوی اقلام مورد نیاز به روستا، تعدادی مردم از جای خود بلند میشوند.
خاک، پشت کامیون و ماشینهای وانت مزدا، گرد شده و سر از آسمان درآورده. سعید به آنها اشاره میکند و میگوید: «خداروشکر اکنون از بابت آب مشکلی نداریم، اما هنوز چادر بزرگترین مساله ماست. خودمان شش خانوادهایم که در یک چادر زندگی میکنیم. هواشناسی گفته از شنبه باران میآید. در این صورت چادر هم جوابگو نیست و باید کانکس باشد.»
احمد، کنار سعید ایستاده و پسر دو سالهاش را بغل گرفته. کودک او نیز زیر آوار پله گیر کرده بود، اما بدون هیچ خراشی نجات یافته. احمد میگوید: «همسرم و دو پسر دو و چهار سالهام موقع فرار از خانه، در راه پله گیر کردند. ستونهای آنها نجاتشان داد.» جز خاک و سنگ و تیرآهن، چیزی از خانه احمد باقی نمانده است. پسری جوان، مشکی پوشیده. صدای گریهاش نزدیک و نزدیکتر میشود. از پشت خرابهها میآید و روی زمین ولو میشود. سرش را به دیوار تکیه میدهد و به زبان کردی، شیون سر میدهد. صدای لودر که مشغول آواربرداری است، شیونهای او را برمیدارد و به آسمان میفرستد.
88 کشته در چند ثانیه
88 کشته در عرض چند ثانیه؛ این خلاصه همه اتفاقی است که زمینلرزه بر سر اهالی روستاهای کوئیک عزیز، کوئیک حسن و کوئیک صیفوری آورده. بیشتر خانههای این سه روستای نزدیک به هم از بین رفته و جز سنگ و خاک چیزی باقی نمانده است.
فقط 15 نفر از یک خانواده، کشته شدهاند. محمد، یکی از بازماندههای این خانواده است. در این سه روز، مشغول خارج کردن اجساد، دفن آنها و آواربرداری بود. چند دستگاه کامیون و نیسان از کمکهای دولتی و مردمی در ورودی روستاها توقف کرده است. لودرها نیز برای آواربرداری آمدهاند.
محمد میگوید: «بیشتر خانهها ازبین رفته. ما 112 نفر را از زیر آوار بیرون کشیدیم، اما 88 نفرشان از جمله چند کودک کشته شده بودند. خانهها همه یا از بین رفته یا دیگر قابلیت سکونت ندارد. ما نیاز به چادر و دارو داریم.» اجساد را در قبرهای دسته جمعی دفن کردهاند.
فواد، هفت نفر از اعضای خانوادهاش از جمله دو دختر، همسر و پدر و مادرش را از دست داده. نای حرف زدن ندارد. سقف خانه یکباره ریزش کرده و جان اعضای خانوادهاش را گرفته است. شغل اهالی روستا، دامداری و کشاورزی است، اما زلزله، بیشتر دامهای آنها را از بین برده.
محمد میگوید: «بعضی از این دامها هنوز زیر آوارند و باید هرچه سریعتر خارجشان کنیم وگرنه بوی تعفن همه جا را میگیرد و ممکن است باعث بروز بیماری شود. تعدادی از گوسفندها و گوسالهها هنوز زندهاند اما اگر آب نباشد تلف میشوند.» چند دستگاه کامیون و تعدادی لودر برای کمکرسانی و آواربرداری به روستا آمدهاند. شرایط اهالی بهتر از روزهای اول حادثه است، اما هنوز نیاز به چادر، مواد غذایی و دارو پابرجاست.
سوءاستفاده از سگهای زندهیاب
تیم آنست هلال احمر از جمله نخستین تیمهای امدادی است که در محل آوار حاضر میشود. سگهای آموزش دیده به کمک امدادگران میآیند تا محل گرفتار شدن آسیبدیدهها را شناسایی کنند. در زلزله غرب کشور هم سگهای زندهیاب شش نفر را زیر آوار شناسایی کرده و امدادگران آنها را زنده بیرون کشیدند.
اسماعیل اسکندری، رئیس تیمهای آنست هلال احمر به خبرنگار اعزامی جامجم به مناطق زلزله سرپل ذهاب گفت: تیمهای آنست و سگهای زنده یاب نوک پیکان عملیات امدادونجات هستند. در کشور 73 قلاده سگ زندهیاب تربیت شده داریم که در حوادث آوار ابتدا به استان محل حادثه اعزام و پس از آن استان معین و استانهای دیگر بر اساس نیاز تیم اعزام میکنند.
وی افزود: در زلزله غرب کشور بلافاصله 31 سگ زندهیاب همراه تیمهای آنست در محل حاضر شده و عملیات را آغاز کردند. در این عملیاتها شش نفر را توانستیم زنده نجات دهیم. مادر و دختر بچهاش که زیر آوار گرفتار شده بودند شناسایی و زنده خارج شدند. سه مرد و دو زن دیگر هم زنده از زیر آوار بیرون کشیده شدند.
رئیس تیمهای آنست هلال احمر ادامه داد: پس از نجات افراد زنده، عملیات برای شناسایی اجساد با کمک سگها ادامه پیدا کرد. 18 جسد هم با کمک سگها و تلاش امدادگران از زیر آوار خارج شدند. در مدت 48 ساعت عملیات جستوجو پایان گرفت، اما هنوز تیمهای آنست به روستاهای آسیبدیده سرکشی میکنند.
وی خاطرنشان کرد: زمان طلایی عملیات 72 ساعت است، اما در برخی حوادث مثل زلزله بم شاهد زنده ماندن افراد پس از 9 روز و نجات آنها از زیر آوار بودیم.
اسکندری در پایان با گلایه از برخی هموطنان گفت: سگهای تیمهای آنست دو سال آموزش میبینند تا بتوان از آنها در عملیاتها از آنها استفاده کرد. در این حوادث شاهد هستیم برخی افراد با سگهای خود در مناطق زلزلهزده حاضر میشوند. وقتی تیمهای ما به محل میرسند اهالی میگویند که این محل با سگ جستوجو شده است در حالی که این سگها آموزش لازم ندیدهاند و امکان دارد هنوز افرادی زنده زیر آوار باشند.
اسکندری افزود: بعضی سگفروشان، افرادی که قصد خودنمایی دارند و افرادی که از روی ناآگاهی با سگهای خود در محل زلزله حاضر میشوند، با اینکار با جان مردم بازی میکنند. در این زلزله همچنین شاهد بودیم فردی در شبکههای اجتماعی اعلام کرده بود با سگ زندهیاب راهی غرب کشور میشود و هموطنان میتوانند کمکهای مالی خود برای زلزلهزدگان را به حساب او واریز کنند. مردم توجه کنند در حوادث فقط تیمهای آنست هلال احمر با سگهای زندهیاب در محل حاضر میشوند و وظیفه جستوجو دارند.
اسکورت محمولههای کمک به زلزلهزدگان
در روزهای نخست امدادرسانی به زلزلهزدهها، حمله برخی افراد به خودروهای حامل کمکهای مردمی و سازمانهای امدادرسان از مشکلات پیش روی امدادرسانان بود که با افزایش حمله به کامیونهای حامل مواد غذایی و پتو، پلیس اسکورت این محمولهها را به عهده گرفت.
یک مقام مسئول در استانداری کرمانشاه به خبرنگار جامجم گفت: «متاسفانه در دو روز نخست امدادرسانی شاهد حمله برخی افراد به کامیونهای حامل مواد غذایی و پتو و چادر در ورودی شهرهای زلزله زده بودیم. این که چه کسانی به کامیونها حمله میکردند برای ما مشخص نشده اما برخی سوءاستفاده گران که بومی منطقه نیز نیستند از وضعیت پیش آمده سوءاستفاده و اقدام به سرقت کردند.»
سردار اسکندر مومنی، جانشین فرمانده نیروی انتظامی کشور در این باره گفت: «سه موضوع را در دستور کار قرار دادیم؛ یکی امنیت پارکها، اماکن تجاری، خیابانها و محلهای کسب و کار. در حال حاضر نیروی انتظامی در این محلها حضوری گسترده دارد و امنیت خوبی برقرار است. موضوع دیگر بحث ترافیک است. امکان دارد در زمانهایی با بار ترافیکی روبهرو شویم که عموما کنترل و مدیریت میشود. سومین مورد نیز تامین امنیت محمولههایی است که برای زلزلهزدهها ارسال شده است. این موضوع هم سازماندهی شده و نیرو به اندازه کافی آمده است. البته در توزیع محمولهها با مشکلاتی روبهرو بودیم که این مساله باید قبل از وقوع بحران سازماندهی میشد. توزیع محمولهها در خیابان درست نیست و باید محلهایی مشخص کرده و محمولهها آنجا توزیع شود.»
صحنههای تلخ و شیرین
امدادگران هلال احمر و اورژانس در زلزله غرب کشور در حین امدادرسانی با صحنههایی تلخ و شیرین رو به رو شدند.
یکی از امدادگران هلال احمر کرمانشاه که از همان ساعات اولیه زمین لرزه خود را به سرپل ذهاب رسانده میگوید: وقتی خود را به روستاهای زلزله زده سرپل ذهاب رساندیم اهالی دست به کار شده و عملیات نجات را آغاز کرده بودند. برق قطع و همه جا تاریک بود. در یکی از روستاهای کوئیک مشغول آواربرداری شدیم. مردی جوان خودش را به ما رساند و برای نجات اعضای خانوادهاش درخواست کمک کرد. وقتی به خانهاش رسیدیم با تلی از آوار روبهرو شدیم. آواربرداری را با دقت شروع کردیم. بعد از کنار زدن آوار با صحنه تلخی روبهرو شدیم جسد نوزادی که در آغوش مادر بود. مادر نوزادش را محکم در آغوش گرفته بود و بسختی آنها را از هم جدا کردیم.
وی ادامه داد: در روستایی دیگر امدادگران وقتی آواربرداری کردند با مادری روبهرو شدند که خود را مانند پلی بر روی نوزاد سه ماههاش قرار داده بود. زن جوان بر اثر شدت جراحات جان باخته بود، اما نوزاد دخترش زنده مانده بود.
نیروهای ارتش هم عصر سهشنبه توانستند پسر بچهای را زنده از زیر آوار خارج کنند. این کودک که سه روز با مرگ زیر آوار جنگیده بود، پس از پیروزی در این جدال به بیمارستان منتقل شد.
یکی از روانشناسان حاضر در بیمارستان صحرایی سرپل ذهاب هم به جامجم گفت: وقتی به روستاها سر بزنید همه چیز آرام به نظر میرسد، اما افراد داغدار هنوز در شوک هستند و در روزهای آینده امکان دارد شاهد واکنشهایی از سوی آنها باشیم. این افراد تمام زندگی خود را از دست دادهاند و امیدی به آینده ندارند و باید آنها را به زندگی امیدوار کرد. بخصوص کودکانی که اعضای خانواده خود را از دست دادهاند.
همچنین مرد نیکوکاری دیروز سرپرستی ایتام زلزله غرب کشور را برعهده گرفت.
محمد غمخوار و یزدان مرادی
خبرنگاران اعزامی جامجم به مناطق زلزلهزده
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد