گفت‌وگوی جام‌جم با منیژه آرمین، نویسنده

فیلمسازان غرور کاذب دارند

منیژه آرمین، نویسنده کتاب‌هایی همچون کیمیاگران نقش، ای کاش گل سرخ نبود، بوی خاک، شب و قلندر، شباویز و 16 سال، است. او با نوشتن یا با ساخت مجسمه‌ در جست‌وجوی نیمه گمشده‌ بی‌رنگ و نشان‌اش می‌گردد. او کتاب‌هایش را شبیه به نقاشی کلاژ می‌داند که قسمتی از آن را پرتره انسان تشکیل داده، قسمتی طبیعت و بخشی دیگر تکه‌ای از روزنامه یا کتاب. قصد او از نوشتن، ایجاد سرگرمی و تفنن نیست، بلکه پنجره‌ای برای اندیشیدن است در تاثیر متقابل نفسانیت و رویدادهای اجتماعی.
کد خبر: ۱۰۹۵۲۴۴
فیلمسازان غرور کاذب دارند

این امر باعث شده در نظر او گاه واقعیت همانند خیال جلوه کند و گاه خیال عین واقعیت. کتاب‌های او گاها پس زمینه‌ای تاریخی دارد اما نمی‌توان آنها را رمان تاریخی نامید، چون هیچ‌گونه داوری در مورد وقایع تاریخی ندارد، اما این نوع نوشتن او را سر ذوق می‌آورد. با منیژه آرمین گفت‌وگو کردیم؛ گفت‌وگویی که در آن، این نویسنده از ادبیات جهان، مولانا و دانته سخن گفته‌، همچنین از غرور کاذب فیلمسازانی که خودشان را همه کاره می‌دانند. مشروح گفت‌وگوی او را در ادامه می‌خوانید.

چرا تا امروز ادبیات معاصر ما فرامرزی نشده و همسو با ادبیات جهان حرکت نمی‌کند؟

جهانی نشدن ادبیات معاصر ما رابطه مستقیمی با سیاست جهان دارد و به این معنا نیست که ما نویسندگان خوبی نداریم. گرداندن «هنر و ادبیات» به دست مدیران جهانی است و از دست مسئولان و نویسندگان ایرانی خارج است. محبوبیت آن عده‌ای که در زمینه ادبیات یا سینما مطرح شده‌اند به دلیل نشان دادن نقاط ضعف کشورشان است. سیاستگذاران جهانی در زمینه فرهنگ و هنر، آیتم‌ها و شاخص‌هایی برای آثارشان انتخاب می‌کنند که نویسندگان ما در این شاخصه‌ها قرار نمی‌گیرند، تصور کنید آنها جلال‌آل‌احمد را هم قبول ندارند. من در تابستان به آمریکا سفر کرده بودم و کتاب‌هایم را در استندهای کتابفروشی دیدم که حتی به زبان لاتین هم ترجمه نشده بود و مردم فارسی‌زبان آن را می‌خواندند. بدون شک آثار ادبی ما برد جهانی دارد، اما مطرح نمی‌شود. البته نمی‌توان تمام مسائل را به گردن سیاست‌های جهانی انداخت، ما هم برای رسیدن به جایگاه ادبی قابل قبول هیچ‌گونه تلاشی نکردیم. سیاستگذاران فرهنگی ما نمی‌خواهند برای کار ادبی سرمایه‌گذاری کنند. مسئولان دولتی به عنوان تریبون اصلی می‌توانند ادبیات ما را جهانی کنند، اما هیچ قدمی در این زمینه برنداشته‌اند. زمانی که کتابی منتشر می‌شود برای ترجمه و عرضه آن هیچ راه‌حل اساسی اعمال نمی‌کنند، در حالی‌که کشوری مثل ترکیه توانسته ادبیاتش را به جهانیان معرفی و آثار شاخص‌شان را به جهان عرضه کند.

اخیرا چه کتابی در دست انتشار دارید؟

کتابی نوشته‌ام که دو غول ادبیات جهان ـ مثنوی معنوی مولانا و کمدی الهی دانته ـ محور اصلی هستند. بیشتر به اشتراکات و تفاوت‌های این دو اشاره کرده‌ام. اگر بخواهم به صورت مصداقی بگویم، مردم جهان دردهای مشترک بسیاری دارند. شخصیت‌هایی که در کمدی الهی دانته بیان می‌شود با شخصیت‌پردازی مثنوی مولانا همخوانی و قرابت معنایی خاصی دارد. شاید در مولانا سعه‌صدر بهتری شاهد هستیم، زمانی که به همه‌جا سیر می‌کرده است و به اجرای سماء می‌پرداخته و این امر نسل به نسل گشته و به آیندگان رسیده است.

اشتراکات بین دانته و مولانا در چه اموری نمایان می‌شود؟

به صورت جزئی‌تر اگر بیان کنم، باید به شخصیت‌ها اشاره کنم. چه در شرق و چه در غرب شخصیت‌هایی که تاثیرات اجتماعی و سیاسی عمیقی در جامعه داشته‌اند را بررسی کرده‌ام. اشتراکات در موضوعاتی همچون غرور، نفاق، حسد و بی‌تفاوتی‌ها بود. خب مولانا به مردم عادی بیشتر بها داده است و دانته به طبقه اشرافیت.

شخصیت‌های کتاب شما به‌طور خاص در قالب هنر می‌گنجند، به این شکل که همه یا نقاشی می‌کنند یا مجسمه‌ساز هستند. در کتاب «کیمیاگران نقش» هم به هفت نفر از نقاشان برجسته پرداخته‌اید، هدف از نشان دادن شاخصه‌های هنری در آثارتان چیست؟

کتاب‌های من مصداق بارز این بیت شعر است؛ «از کوزه همان برون تراود که در اوست». من در خانواده‌ای هنرمند و اهل ادب بزرگ شدم و از 18 سالگی به نویسندگی روی آوردم. به نوعی گوشت، پوست و استخوانم از هنر ساخته شده است، پس خیلی هم عجیب نیست که ردپای هنر در کتاب‌هایم دیده‌ ‌شود. همیشه سعی کردم نقش ادیبان، هنرمندان و روشنفکران را در آثارم پررنگ نشان دهم.

با خواندن کتاب‌هایتان، مخاطب به چارچوب خاصی نمی‌رسد، گاها دست به نوآوری می‌زنید و ایده‌ها و مستندات جدیدی را وارد نثرتان می‌کنید، آیا این ریسک بزرگی نیست؟

بدون شک، در نوشتن کتاب‌هایم ریسک می‌کنم، زیرا معتقدم باید سبک جدیدی ابداع کرد. حتی نوشتن کتاب «16 سال» هم ریسک داشت پس نویسنده نباید خودش را مقید به چارچوب کند. کتاب‌های من از لحاظ نوشتاری شبیه به نقاشی کلاژ است که می‌توان قسمتی از آن را پرتره انسان دانست، قسمتی طبیعت و بخشی دیگر تکه‌ای از روزنامه یا کتاب. از همین رو نه تنها مضمون‌های کتابم رنگ و بوی هنر دارد، بلکه ساختار آن هم متشکل از هنرهای مختلف است. قصد من از نوشتن، ایجاد سرگرمی و تفنن نیست، بلکه پنجره‌ای است برای اندیشیدن در تاثیر متقابل نفسانیت و رویدادهای اجتماعی. شاید به این علت است که گاه واقعیت، خیالی به نظر می‌رسد و خیال عین واقعیت. آوردن مستندات در بطن داستان، به عنوان ایجاد یک حرکت آورده می‌شود تا مخاطب بدون واسطه وارد فضای خاص روایت داستانی شود و به اعتقاد من این موضوع به پویایی داستان کمک می‌کند که این نوع اتفاقات برای خود من به عنوان نویسنده تازگی دارد.

چگونه در راستای اعتلای فرهنگ و هنر و ماندگاری آن باید تلاش کرد؟

ادبیات و هنر ماندگارترین تفکر نوع بشری است. یعنی اگر همه وقایع تاریخی رخ دهد، سیاستمداران و پادشاهان بیایند و بروند، فقط هنر و ادبیات برای آیندگان ماندگار می‌ماند زیرا هنر و فرهنگ جزئی از ماندگارترین‌ها هستند.

نثر شما در کتاب‌هایتان و نوع پرداخت به مضامین به‌گونه‌ای است که قابلیت فیلمنامه شدن را دارد. می‌خواهم به این موضوع اشاره‌ای داشته باشید که با توجه به ضعف اقتباس سینمایی از ادبیات در کشورمان، در این زمینه چه‌کار باید کرد؟ تعداد آثار سینمایی که بر شالوده ادبیات داستانی شکل گرفته باشد بسیار اندک است، در حالی‌که بخواهیم به اقتباس سینمایی در جهان نگاهی بیندازیم نزدیک به 80 درصد فیلم‌های برنده جایزه اسکار اقتباسی هستند و 45 درصد فیلم‌های تلویزیونی آنها اقتباس از ادبیات‌شان است، اما نمونه‌های اقتباسی سینمای ما شاید به صد فیلم یا کمتر برسد و این آمار بسیار کمی است. به عقیده شما به‌عنوان یک نویسنده، این ضعف ناشی از چیست؟

متاسفانه فیلمسازان ما خودشان را همه‌کاره می‌دانند و غرور کاذب دارند از همین رو، حاضرند در فیلم‌هایشان از دیالوگ‌های ضعیف استفاده کنند و به آثار ادبی نویسندگان معاصر بی‌توجهی نشان دهند. شما تصور کنید کتاب «ای کاش گل سرخ نبود» چندین سال است که خریداری شده و هزینه‌اش را هم پرداخته‌اند، اما هنوز تبدیل به فیلم نشده است و نمی‌دانم کجا خاک می‌خورد. حتی علت این‌که کتابم به فیلمنامه تبدیل نشده را نمی‌دانم، در حالی‌که قرار بود خانم پوران درخشنده از این کتاب فیلم بسازد. البته من به عنوان نویسنده راضی نیستم که کارگردان هر دخل و تصرفی در کتابم اعمال کند، زیرا ممکن است یک اثر خوب ادبی به اثر مبتذل سینمایی تبدیل شود.

مریم علی‌بابایی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها