زمانی که درباره اجرای بینقص برندینگ و قدرت یک برند صحبت میکنیم، نامهایی نظیر کوکاکولا و اپل به ذهن ما خطور میکنند.
کد خبر: ۱۱۰۲۰۰۰
سیب گاز خورده اپل و یا رنگ قرمز و سفید روی نوشابههای کوکاکولا، چیزی است که شما در اولین مرحله به یاد میآورید. اما زمانی که کسبوکار شما آنقدرها که باید بزرگ نیست، حساب باز کردن روی ماندگاری لوگو، شاید کاری منطقی نباشد.
مشخصاً نیازهای دیگری اولویت خواهند داشت که بسترسازی برای برندینگ، یکی از آنهاست. اما، به شرطی که سعی شود این اشتباهات، مانع از رسیدن به نقطه ایده آل نشود:
1.نفهمیدن قدرت برند و مانور ندادن روی آن
اگر بخواهیم از دیدگاه ارتباط با مشتری قضیه را بسنجیم، داشتن یک برند قوی، کاملاً بهصرفه است. زمانی که کسی میخواهد خرید از سوپرمارکت انجام دهد، مستقیماً به یاد نرمافزار موبایلی X میافتد و در حقیقت رقابت بیهوده حذف خواهد شد.
همچنین از دید فعالیتهای سئو، دانستن جنبههای فعالیت و اجرای تبلیغات هدفمند در آنها بسیار ارزشمند است. رباتهای گوگل این رفتارها را شناسایی میکنند و باعث افزایش رتبه وبسایت در رتبهبندی میشوند.
2.پیچیده کردن برند، آنهم بیشازحد
لوگو کوکاکولا در سال 1887 میلادی طراحی و معرفی شد و اکنونکه سال 2017 است، چیزی در حدود 5 تا 10 درصد تغییریافته. خط مورداستفاده، ترکیب رنگ و موقعیت کلمات ثابت هستند. در کسبوکارهای کوچک نیز، نباید به دنبال خاص بودن رفت و مداماً تغییر ایجاد کرد.
نیازی نیست که لوگو از 10 رنگ و 5 مؤلفه تشکیلشده باشد، مهم این است که ارزشی که برای مشتری مهم است، در آن اشارهشده باشد و مستقیماً با محصولات، در ارتباط باشد.
3.انحراف از خطر قرمزهای برند
فرض کنیم که شما بهخوبی و با دقت فراوان مسیر و بایدونبایدهای برندسازی را طراحی کردهاید و اکنون میخواهید فعالیتهای بازاریابیتان را بر مبنای آن جهتدهی کنید.
اما 2 ماه بعد، قصد میکنید تا تغییری در رنگ مورداستفاده بدهید تا در تبلیغات بیشتر دیده شوید. آیا این کار شدنی است؟ مشخصاً بله
اما مطمئن باشید هر بار انحراف از مسیر برندسازی، به میزان جزئی قدرت برندتان را میکاهد. این اتفاق آنقدر تکرار میشود تا دیگر قدرتی برای برندتان باقی نمیماند.
پس همیشه به ساختارهای تعریفشده ابتدایی متکی باشید، مگر اینکه از ابتدا اشتباه تعریفشده باشند.