بیشتر آنها رفتارشان بسیار آرام است، انگار هیچ عجلهای ندارند، انگار دارند با همه وجود ثانیه و دقیقهها را لمس میکنند و میخواهند زیر و بم، سختی و آسانی آن را حس کنند.
گاهی آنقدر حرکات و کلامشان آرام است که دو گزینه به ذهنت میرسد یا آنها را شبیه کودکانی میبینی که اولین تجربههای خود را از سر میگذرانند یا همانند کسی که میداند این آخرین لحظه و آخرین تجربه حیات است پس باید با همه وجود آن را بپذیرد، درکش کند و از آن لذت ببرد.
پیرمردان و پیرزنانی که همه عمر یا بخش زیادی از آن را هوشمند و عاقلانه زندگی کردهاند، به این باور رسیدهاند که هر اتفاقی در زمان و مکانی که مقدر و مناسب است فراخواهد رسید، پس چرا باید عجله کرد؟ سراسیمگی چه چیزی را به نتیجه رسانده؟ شما هم حتما شنیدهاید که کرمی که داخل پیله است در زمان مقرر به پروانه تبدیل میشود، اما اگر پیله را باز کنی تا ببینی کرم چه اندازهای شده و کی از پیله بیرون میآید یا هیچوقت به پروانه تبدیل نمیشود یا اگر هم شود، پروانهای ضعیف است که عمر چندانی نمیکند یا شاید هرگز نتواند پرواز کند!
یک روز وقت بگذارید و به رفتار، حرکات و گفتار آنهایی که سن و سالی ازشان گذشته دقت کنید؛ عجلهای ندارند، انگار هیچوقت دیرشان نمیشود! تجربه زندگی به آنها ثابت کرده که عجله باعث میشود کارت را درست انجام ندهی و لذتی از آن نبری. آنها وقت مقرر و ساعت مشخصی برای غذا خوردن دارند، آدابی هم دارند که هرگز آنها را نادیده نمیگیرند، سفرهای دارند که غذاهایش ساده اما مغذی است، با آرامش لقمهها را میخورند و زمان غذا خوردن کار دیگری نمیکنند! همین عادت روزمره را با خودمان مقایسه کنیم؛ نه ساعت مشخصی برای غذا خوردن داریم و نه آدابی برای آن. راستی چند نفرمان ایستاده و کنار میز، غذا میخوریم که فقط معدهامان را پر کرده باشیم؟ یادتان هست آخرین بار کی از جویدن غذا یا خوردن چای لذت بردید و طعم آن را احساس کردید؟ چند نفر از ما زمان غذا خوردن یا سرمان توی گوشی تلفن است یا پای کامپیوتر هستیم و در حال سرچ کردن و وبگردی؟
آخرین باری که حمام رفتید و از شستن بدن خود لذت بردید کی بود؟ این دفعه که به خانه پدربزرگ و مادربزرگ رفتید به حمام کردن آنها هم دقت کنید؛ به نظرتان طولانی میآید؟ آنها چقدر خودشان را میشویند؟ ای بابا یک دوش بگیر و بیا بیرون دیگر! آیا تا حالا فکر کردهاید آنها برای بدن خودشان احترام قائل هستند و به پاکیزگی آن دقت میکنند. ما که یک دوش سرسری میگیریم با وقتی که ذخیره کردهایم چه میکنیم و چه استفاده مفیدی از آن میبریم؟
دقت کردهاید همهاش در حال دویدن هستیم! عجله داریم، اما نمیدانیم چرا؟ اینهمه استرس و اضطراب برای زود تمام کردن کاری و بهکاردیگر رسیدن برای چیست؟ زمانبندی درست نداریم، نمیدانیم چطور برنامهریزی کنیم که به همه کارهایمان برسیم و از زندگی هم لذت ببریم. برنامه خوابمان بههم ریخته، شبها تا دیروقت بیداریم و صبحها با هزار بدبختی خودمان را از تخت و تشک جدا میکنیم و بدون خوردن چای و صبحانه به سر کار یا دانشگاه میرویم. در طول روز گیجیم و نمیتوانیم درست کارمان را انجام بدهیم برای همین معمولا عجله داریم چون دیرمان شده! دقت کردهاید که تحمل ترافیک را نداریم چون دیرمان شده چون دیر از خانه بیرون زدهایم، حتی گاهی از چراغ قرمز رد میشویم چون دیرمان شده، اما وقتی به محل مورد نظر میرسیم کار بخصوصی نداریم که انجام بدهیم یا باز هم گیج و منگ هستیم.
پدربزرگ و مادربزرگها شاید به نظرمان نسلی قدیمی باشند که کار خاصی نداشته و ندارند! شغلی داشته و آب باریکه حقوقی داشته و دارند و با آن زندگی میکنند پس چرا باید عجله داشته باشند! بلندپرواز نیستند و افق دید و زندگیشان زیاد بزرگ نبوده که برای رسیدن به آن عجله داشته باشند و وقت کم بیاورند!
اما به قول مادربزرگم، بیا کج بنشین و راست جواب بده! ما برای زندگیمان چه برنامهای داریم؟ چشماندازمان کدام سمت است و قرار است در آینده یا همین امروز به کجا برسیم تا احساس موفقیت سراغمان بیاید و باورمان شود که مثل یک آدم هدفمند زندگی کردهایم! شب تا صبح بیداریم و روز هم در حال دویدن و وقت کم آوردن، اما چرا همیشه به قولی هشتمان گرو نهمان است و این دستمان به آن دستمان قرض میدهد! باورتان میشود بشدت داریم وقتسوزی میکنیم؟ و آتش این وقت تلف کردن آنقدر تند است که ما را میسوزاند و نمیگذارد حتی به اندازه همان مادربزرگ و پدربزرگی که الان با آرامش تمام زندگی را سپری میکنند از لحظاتی که به نظر ما روزمرگی محض است، لذت ببریم؟
واقعیت تلخ است اما بیایید باورش کنیم، آنهایی که برای زندگی برنامهای دارند و هدفمند زندگی میکنند همانقدر آرامش دارند که بزرگترهای ما! آنها هیچ عجلهای ندارند چون برای ساعات زندگیشان برنامه دارند و آن را تلف نمیکنند چون میدانند به کجا میخواهند بروند و باید چه ساعتی به مقصد مورد نظر برسند، عجلهای هم ندارند، کار میکنند و از زندگی لذت میبرند البته آنها یک تفاوت اساسی هم با ما دارند؛ به خودشان سخت میگیرند، خیلی زیاد! همه سختگیریهایی که ما برای دیگران در نظر میگیریم آنها برای خودشان درنظر میگیرند.
افق آنها آنقدر پهناور و بزرگ است که از همین الان میتوانند، آسایش و آرامش آینده را در این چشمانداز ببینند. عجله ندارند، اما برنامهریزی منسجم و فشرده دارند. به هر حال به نظر میرسد بهتر است یا به سبک پدربزرگ و مادربزرگ قانع و آرام زندگی کنیم یا به سبک آدمهای هدفمند، برنامهریزی شده و آرام. انتخاب با ماست!
باران باستانی - روزنامه نگار
ضمیمه چمدان جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد