سفر به قشم شورانگیز است و این شور با سفر به دره ستارگان کامل میشود. دره ستارهها را مردم بومی، ستاره افتاده و گاه استاره کفته مینامند که دنیای هولآور اشباح و اجنه است اگر کمی تخیل چاشنی دیدهها شود. اما داستان این گزارش، دیدنیهای قشم نیست، حتی روایت دره پر رمز و راز ستارهها هم نیست، بلکه روایت یک دیدنی در قشم است که کمتر دیده شده و راهش از دره ستارگان میگذرد.
داستان زبالهسازها
سمیره میگوید، مردم که میآیند محو تماشای کوهها و طبیعت افسانهای دره میشوند، میگوید همه از دیدن آسمان پرستاره، مهتاب چشمنواز و ستارههایی که آنقدر نزدیکند که انگار میشود مثل الماس از گنبد آسمان چیدشان، حظ میبرند و پشت هم عکس میگیرند. ولی او نمیداند چرا بعضیها راه دره را که پیش میگیرند و از روستای آنها میگذرند، زبالهها را پرت میکنند در دل کوهها، شیبها و سوراخ ها. سمیره یک برکه خلفی است، یک روستای کوچک درجنوب جزیره قشم، جایی که گردشگران باید از آن بگذرند تا به دره ستارهها برسند.
مسافرانی که از شهرهای دور و نزدیک، راه به سمت دره ستارهها کج میکنند و به دل بخشی از ژئوپارک قشم پا میگذارند، خیلیهایشان برای برکه خلف، زباله سوغات میآورند. البته در سراسر قشم چنین است و دو طرف جاده معمولا پر است از بطریهای پلاستیکی و شیشهای یا نایلونهای ریزو درشت سرگردان، نزدیک پاساژها هم که زباله موج میزند. با این حال همیشه جمعی از بومیها هستند که کمر خم میکنند و زبالههای زشت را از روی زمین میچینند و راه نفس جزیره را باز میکنند. اما این که رسمش نیست؛ یک عده بریزند و یک عده جمع کنند.
برکه خلفیها علیه زباله
آب در جزیره قشم کیمیاست، ارزشش حتی از طلا هم بیشتر است. این ارزش برای برکه خلف که اسمش را از برکه آبی میگیرد، اما مسلما جدیتر است. خلف، کسی بوده که برکه آب شیرین این روستا متعلق به او بوده و تلفیق نام او و این برکه شده روستای برکه خلف.
برکه خلفیها با این که هیچگاه آب چندانی در دسترس نداشتهاند، اما تا آنجا که یادشان میآید و از گذشتگان شنیدهاند، آدمهای پاکیزهای بودهاند. جمیله و سمیره وقتی درباره تمیزی روستایشان حرف میزنیم، خندهای میکنند و میگویند این تمیزی ذاتی است، یک جور ارث اجدادی. در برکه خلف قرنهاست کسی زباله روی زمین نمیریزد، حتی همیشه این برکه خلفیها بودهاند که دولا شدهاند و زباله از روی زمین چیدهاند. سمیره حتی میگوید وقتی مسافران به سمت دره ستارهها حرکت میکنند و از پنجره ماشینها هرچه را خوردهاند، به بیرون پرت میکنند هم روستاییهای او آشغالها را جمع میکنند. جالب است که برکه خلفیها وقتی برای خرید به تهران میآیند، در این شهر شلوغ که هر کسی ساز خودش را میزند، نه فقط زباله روی زمین نمیریزند که اگر آشغالی ببینند به رسم آنچه یاد گرفتهاند، آن را برمی دارند و در سطل زباله میاندازند.
جارو بهدستهای دوستداشتنی
مردم روستای «برکه خلف» نه که برای مسابقه دست به کار شده باشند، اما سالها پیش وقتی رئیس وقت محیطزیست منطقه آزاد قشم اعلام کرد که میخواهند میان روستاهای جزیره، تمیزترین روستا را انتخاب کنند، کمر همت بستند و جدیتر از همیشه دست به کار پیرایش روستا شدند. به این ترتیب آنها برنده مسابقه شدند و شدند تمیزترین روستای جزیره. اصرار این مردم برای تمیز نگه داشتن روستای اجدادی حالا کار را به جایی رسانده که وقتی مسافر قشم میشویم، تورهای جزیرهگردی را خواهیم دید که بخشی از سفر را گذاشتهاند برای گشتزنی در روستای برکه خلف، پاکیزهترین روستای ایران.
این لقب اما براحتی به دست نیامده و داستانش را سمیره برایمان مفصل تعریف میکند. او میگوید هر روز صبح زنهای خانه جارو دست میگیرند و کل خانه را رفت و روب میکنند، بعد میآیند توی کوچه و چهار طرف خانه را جارو میزنند. بعضی از زنها حتی بیشتر از این شعاع را تمیز میکنند و عدهای آنقدر جارو میکشند تا چشم انداز اطراف خانهشان کاملا پاک شود.
اما این کار را همه، هر روز نمیکنند بلکه فقط عدهای اصرار به آن دارند. ولی ظاهرا وقتی مراسم ازدواجی باشد همه زنهای برکه خلف جارو دست میگیرند و کل روستا را برق میاندازند.
مردم برکه خلف میگویند آنها رسم دارند کم زباله تولید کنند. آنها پوست میوهها و ضایعات سبزی و ترهبار را میدهند به چارپایانشان و پس ماندههای مرغ و ماهی و گوشت را میدهند به سگها و گربههای خانگی. بقیه زباله را هم کهاندک است میگذارند توی سبدهای آهنی تعبیه شده در روستا که ماشین زباله بر روزهای دوشنبه و پنجشنبه خالیاش میکند.
دستهای هنرمند
لقب تمیزترین روستای ایران برای برکه خلف، حکم مدال افتخار را دارد. گردشگران که به این روستا میآیند، بومیها برایشان توضیح میدهند که اینجا پاکیزهترین روستای ایران است، مسافران هم ذوق زده میشوند و بومیها از به وجد آمدن آنها حظ میبرند.
اما مسافران روستای برکه خلف، فقط برای تماشای روستایی بیزباله به اینجا نمیآیند. زنان این روستا هنرمند واقعیاند، مثل همه بانوان هرمزگان. سمیره میگوید برکه خلف بیکار ندارد، مردها میروند پی صیادی و مغازهداری در بازار و زنها بعد از رتق و فتق امور خانه مینشینند پای گلابتوندوزی و خوسدوزی، آنهایی هم که دوخت و دوز نمیکنند با فرمولهای بومی خودشان ادویه و خوشبوکننده درست میکنند و میگذارند برای فروش.
گلابتون دوزی، نوعی رودوزی سنتی با نخ گلابتون است که به کمک قلاب روی پارچه نقش میاندازد. خوس دوزی اما هنری اعلاست که روی تور و بیشتر روی شالهای سنتی دوخته میشود. سمیره میگوید برای بعضی کارها تا یک سال هم وقت میگذارند و خوس دوزیهای ناب را تا یک میلیون تومان و بیشتر میفروشند.
صنایعدستی برای زنان و دختران روستای برکه خلف، حکم اکسیژن را دارد. این روستا به لطف رونق بازار صنایع دستیاش در سالهای اخیر صاحب دو فروشگاه صنایعدستی دائمی شده که در ماههای پرگردشگر قشم، مشتری زیاد دارد.
در روستای برکه خلف که پاکیزهترین روستای کشور است، رونق هنرهای بومی مردمش را هم احیا کرده است.
حالا دست بیشتر زنها توی جیب خودشان است و از هنرشان پول در میآورند. همهشان هم سرگرم اند و هدفمند کار میکنند، یعنی نه مثل قبل فقط برای دل خودشان و رفع نیازهای خود که برای عرضه محصولاتی کاملا ایرانی و بومی به همه مردم ایران. این دستاورد برای روستایی که 63 خانوار و کمی بیش از 400 نفر ساکن دارد، دستاورد بزرگی است.
مریم خباز
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد