با محمد صالح‌ علاء نویسنده،‌شاعر و مجری تلویزیون

حال شهر، به حال راننده تاکسی‌ها بستگی دارد!

«من شب‌ها بیدارم، چون انرژی‌‌ام را از ماه می‌گیرم، آدم‌های دیگری هم هستند که شب‌ها بیدارند و به کارهایشان می‌رسند، چون شب‌ها حالشان بهتر است. آدم‌‌های زیادی هم هستند که انرژی‌ خود را از خورشید می‌گیرند، اینها آدم‌های روز هستند...»
کد خبر: ۱۱۳۷۴۳۵
حال شهر، به حال راننده تاکسی‌ها بستگی دارد!

این‌ حرف‌ها برای خیلی‌ها آشناست؛ آنهایی که روحیه محمد صالح‌علاء را می‌شناسند و با او همکلام شده‌اند.

روحیه شاعرانه صالح‌علاء به اصطلاح ادا و اصول نیست!‌ او سال‌هاست سبک خاص خودش را در صحبت کردن و زندگی دارد، سبکی که منحصر به فرد است و کسی تا حالا نتوانسته او را تکرار کند. اما این شاعر و ترانه‌سرا با همه لطافت طبع، دیدگاه متفاوتی به بهار و ماه خوب اردیبهشت دارد.

اردیبهشت برای او زیباست اما واقعیت این است که همه روزها و همه ماه‌‌های سال، حال او را خوب می‌کنند.

نظر او درباره کشتی نوح هم از آن نظرات خاص است که نشان دهنده دیدگاه او درباره انسانیت است.

با او در پنجمین روز از ماه اردیبهشت گپ کوتاهی زدیم که خواندنش خالی از لطف نیست.

در هوای اردیبهشت چه چیزی وجود دارد که حالمان را این‌قدر خوب می‌کند؟

حال آدمی همیشه خوب است! اردیبهشت حالمان را بهتر می‌کند. حال آدمیزاد از حال طبیعت گرفته شده است. هر چیزی در عالم وجود دارد در درون ما هم هست. بیشتر بدن آدمیزاد را آب فراگرفته و طبق قوانین علمی، انسان هم شکل پیرامونش را به خود می‌گیرد. درون ما پر است از درخت، دریا، گل، ماه، ستاره، خورشید و... اردیبهشت فصل شکفتن است؛ در این ماه حالمان بهتر است چون جنگل درونمان شکوفا می‌شود، اردیبهشت باران‌های درون ما شروع به باریدن می‌کند برای همین حالمان بهتر از دیگر ماه‌های سال است.

می‌گویند اگر می‌خواهی زندگی خوبی داشته باشی به طبیعت نگاه کن و به فصل‌ها،در بهار و تابستان برای پاییز و زمستان آذوقه روحی جمع‌آوری کن...

به نظرم این‌ها حرف‌های خوبی نیست! مگر ما مورچه هستیم که برای فصل سرما آذوقه جمع‌آوری کنیم. آدم‌ها به تنهایی خوشبخت نخواهند بود. ما سوار کشتی نوح هستیم؛ چطور می‌توانم وقتی همسایه‌ام گرسنه است برای خودم آذوقه جمع‌آوری کنم. اگر مشکلی پیش بیاید همه آدم‌های روی زمین رنج خواهند کشید، اگر کره زمین گرم شده همه آدم‌ها دچار بحران خواهند شد. ما جهان مشترکی داریم، شادی مفهومی گروهی است. در فرهنگ سنتی ما اگر یک نفر به تنهایی خوشحال باشد به او لقب خُل می‌دهند، چون شادی فردی میسر نیست، شادی محصول با هم بودن است...

البته منظور من آذوقه مادی نبود. توشه‌ای بود برای روزهایی که روح و ذهنمان خسته است و در زمستان به سر می‌برد. باورمان این است با آنچه در درون داریم روزهای سخت را سپری کنیم تا زمستان بگذرد و تمام شود.

زمستان تمام نمی‌شود! خودمان باید تلاش کنیم تمام شود. من از این که منفعل باشیم و بیهوده بنشینیم و بگوییم «این نیز بگذرد»، خوشم نمی‌آید ! این عرفان من‌ درآوردی است که بعد از حمله مغول دچارش شدیم. این روحیه درویشی با تعریف انسان مماس نیست، آن زمان یاس و ناامیدی همه ایران را فراگرفته بود و آدمیان به دامان «این نیز بگذرد» پناه بردند. اگر طالب بهار هستیم باید زمستان را هُل بدهیم تا برود و گرنه هرگز سرما تمام نخواهد شد.

اشاره کردید همه ما سوار کشتی نوح هستیم؛ آقای شمس لنگرودی شعری دارد با این مضمون: «آب که از سر بگذرد، کشتی نوح خواهد رسید...» منظور شما از کشتی نوح به نظر آقای‌شمس نزدیک است؟

چیزی که آقای شمس لنگرودی عزیز می‌گوید خیلی عمیق است اما حرف من ساده‌ و آشکار است. به نظرم سلامت کشتی نوح به سلامت همه سرنشینانش بستگی دارد. اگر این کشتی سوراخ شود همه سرنشینانش آسیب خواهند دید.

معتقدم سرنوشت جامعه بشری به تک تک آدم‌هایش بستگی دارد. هیچ‌کسی نمی‌تواند به تنهایی خوشبخت شود.

از طرفی مسافران کشتی نوح، آدم‌های باشرف و اَصلح هستند، می‌دانیم نوح حتی همسر و پسرش را هم سوار کشتی‌اش نکرد. آدم‌های نادان جایی در کشتی نوح ندارند. باید خردمند بود تا اجازه ورود و ماندن به کشتی با شرف نوح به تو داده شود.

شما همیشه حال خوبی را به ما منتقل می‌کنید. ما نمی‌دانیم وقتی شما سخن می‌گویید درون‌تان چگونه حالی دارید؛ اما چنین به نظر می‌رسد همیشه خوب هستید. ریشه این حال خوب در کجاست و آن را چگونه گسترش می‌دهید؟

من مادرزادی با حال خوب به دنیا آمدم! دائم حالم خوب است و از زندگی لذت می‌برم. هر زمان که بیدار می‌شوم جهان برایم شگفت‌انگیز است. هر روز چنان شگفت‌زده به درختان نگاه می‌کنم که انگار برای اولین بار است آنها را می‌بینم. به آسمان با همین حیرت نگاه می‌کنم. خدا را شکر همیشه حالم خوب است و اگر بتوانم با قلم و زبان الکنم سعی می‌کنم این حال خوب را تسری بدهم. حال خوب هم مثل حال بد واگیردار است. به نظرم راننده‌های تاکسی مدیرکل روابط عمومی شهر هستند.

اگر خدا نکرده حالشان بد باشد، شهر را به حال بد آلوده می‌کنند و اگر خوب باشند، حال شهر نیز خوب خواهد بود. خیلی خوب است حالمان خوب باشد و آن را شایع کنیم. من با پریشان‌ بازی و نق زدن موافق نیستم. معتقدم باید عدالت اجتماعی رعایت شود اما با نق زدن نمی‌توان به این شعار خوب و انسانی هم رسید!‌

طاهره آشیانی - جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها