دارسی 7 سال بعدازاین قرارداد در مسجدسلیمان به نفت رسید و همزمان با این اتفاق "شرکت نفت پارس و انگلستان" جایگزین همه امتیازات وی شد، مدتی بعد دولت انگلستان که در مورد اهمیت نفت ایران به صرافت افتاده بود با تحمیل خود به "شرکت نفت پارس و انگلستان" ۵۱ درصد از سهام آن را در اختیار گرفت؛ درهرحال استخراج نفت ایران از ابتدا بدون چالش نبوده و از خرابکاری در خطوط نفتی تا اختلاف ایران و انگلستان موانعی است که برسر غارت این سرمایه ملی توسط انگلیسیها ایجاد میشده است، چالشهایی که بعد از انقلاب مشروطه بشدت افزایش پیدا کرد تا جایی که نهایتاً رضاشاه ۵ آذر ۱۳۱۱ امتیاز دارسی را لغو کرد بااینحال مدتی بعد ایران قرارداد دیگری با انگلیسیها منعقد کرد که هرچند امتیاز آنها را فقط محدود به جنوب ایران میکرد بااینحال 30 سال به مدت سلطه انگلیسیها بر نفت ایران افزود.
دعوا برسر نفت شمال
پس از شهریور 1320 و اشغال ایران توسط متفقین در شرایطی که قحطی گسترده در کشور اتفاق افتاده بود دولتهای آمریکا و شوروی بشدت برای دستیابی به نفت شمال ایران باهم در رقابت بودند و همین مسئله موجب شد تا در ۷ آذر ۱۳۲۳ نمایندگان شورای ملی وقت به پیشنهاد دکتر مصدق طرحی دوفوریتی را تصویب کنند که بهموجب آن انعقاد هرگونه قرارداد نفتی میان دولت ایران و خارجیها بدون تصویب مجلس ممنوع اعلام باشد، بااینحال با پایان جنگ جهانی دوم و بهانهگیری شوروی برای خروج از ایران، احمد قوام به این کشور رفت تا با وعده دادن امتیاز نفت شمال به استالین، او را که در برابر اولتیماتوم غربیها برای خروج از ایران قرارگرفته بود راضی کند از کشور خارج شود اما مشخص بود که قرارداد قوام_سادچیک قرار نیست در ایران مورد استقبال قرار گیرد، این موافقتنامه در ۲۹ مهر ۱۳۲۶ از طرف مجلس باطل اعلام شد و در ادامه دولت مکلف به استیفای حقوق ایران از نفت جنوب شد.
اقلیت نهضت ملی در دور پانزدهم مجلس شورای ملی
در دوره پانزدهم مجلس شورای ملی که بانفوذ شاه بسیاری از ملیون ازجمله مصدق نتوانسته بودند به مجلس راه یابند طرفداران انگلیس درصدد بودند تا بار دیگر قرارداد سال 1312 با رضاشاه را بهعنوان قرارداد گس_گلشاییان احیا کنند اما تلاشهای بسیار اقلیت مجلس و نطق چندروزه حسین مکی در مخالفت با این لایحه موجب شد تا با به پایان رسیدن عمر مجلس پانزدهم مقصود انگلیسیها تأمین نشود. در این میان هرچند پس از حادثه تیراندازی به شاه در ۱۵ بهمنماه ۱۳۲۷ و معرفی آیتالله کاشانی بهعنوان عامل اصلی این ترور وی به بیروت لبنان تبعیدشده بود اما با انتخاب وی به نمایندگی مردم تهران در دوره شانزدهم مجلس شورای ملی و اصرار بسیار همه اقشار جامعه از بازاریان و سیاسیون تا مراجع تقلید موجب شد تا شاه مجبور به بازگردند آیتالله کاشانی به کشور شود، بازگشتی که با استقبال باشکوه مردم همراه بود.
از سوی دیگر دخالت رزمآرا رئیس ستاد ارتش وقت در انتخابات با رؤیایی نخستوزیری، موجب اعتراض بسیاری از مردم شده بود و به همین دلیل عدهای از سیاستمداران و روزنامهنگاران به رهبری دکتر مصدق در اعتراض به دخالت ارتش در کاخ مرمر برای ممانعت شاه از این دخالتها تحصن کردند، هرچند در ادامه انتخابات با پیروزی رزمآرا و خواست شاه به پایان رسید و او توانست از مجلس برای نخستوزیر رأی تمایل بگیرد بااینحال با پایان تحصن، متحصنین جبهه ملی ایران را در آبان سال ۱۳۲۸ به رهبری دکتر مصدق پایهگذاری کردند.
ترور رزمآرا و ملی شدن صنعت نفت
در این زمان آیتالله کاشانی در موفقیت و همگانی شدن نهضت نقش بسیاری ایفا کرد و موضعگیریهای وی در مورد ملی شدن صنعت نفت، دیگر مراجع و روحانیان سرشناس را به نفع نهضت برانگیخت. با دفاع رزمآرا از شرکت نفت انگلیس و ارائه قرارداد الحاقی به مجلس در ابتدای پاییز 1329 و رد آن توسط کمیسیون نفت در کنار تأکید بر اصل ملی شدن نفت در ابتدای بهمن، درگیری رزمآرا و اقلیت جبهه ملی در مجلس وارد مرحله جدیدی شد؛ در این شرایط با ترور رزمآرا در 16 اسفند 1329، به دست جبهه فدائیان اسلام به رهبری شهید نواب صفوی که ارتباط تنگاتنگی با آیتالله کاشانی داشت عملاً راه برای ملی شدن صنعت نفت باز شد و در 17 اسفند کمیسیون نفت بهاتفاق آرا اصل ملی شدن نفت در سراسر ایران را تصویب کرد.
بعد از ترور رزمآرا شهید نواب صفوی طی نامهای که با جوهر قرمز نوشتهشده بود به نمایندگان مجلس شورای ملی که مدتی پیش با 91 رأی رزمآرا را نخستوزیر کرده بودند هشدار داد در صورت مخالفت با ملی شدن صنعت نفت سرنوشتی مانند رزمآرا در انتظار آنان است؛ در این فضا دکتر مصدق مادهواحده طرح ملی شدن نفت را به نام سعادت ملت ایران به مجلس ارائه داد که در روز 24 اسفند توسط مجلس شورا و در روز 29 اسفند توسط مجلس سنا به تصویب رسید تا به این طریق نفت در سراسر ایران ملی شود.
سنگاندازی انگلیس در برابر ملی شدن صنعت نفت
همزمان با ملی شدن صنعت نفت انگلیسیها که تاکنون نتوانسته بودند مانع از به تصویب رسیدن این قانون شوند با پرداخت نکردن سی درصد فوقالعاده دستمزد کارگران نفت و همچنین ایجاد شایعه بیکاری در میان کارگران این صنعت آنها را به شورش در مقابل این قانون ترغیب کردند از سوی دیگر طی دو مرحله سه کشتی جنگی انگلیسی وارد آبادان شد؛ در شرایطی که نظامیان به سمت مردم تیراندازی کرده و تعدادی از کارگران کشتهشده بودند ۲۷ فروردین ۱۳۳۰، آیتالله کاشانی طی بیانیهای از کارگران شرکت خواست تا به شورش خود خاتمه دهند، به کارگران اطمینان داد که انگلیسیها بهزودی ایران را ترک خواهند گفت و دولت ایران خسارتهای وارده به آنها را جبران خواهد کرد؛ درنهایت هرچند اعتصاب کارگران شرکت پایان پذیرفت اما دسیسه و تحریک کارمندان ایرانی شرکت نفت توسط دولت انگلستان همچنان ادامه داشت.
نخستوزیر مصدق
بعد از ملی شدن صنعت نفت حسین علا ازنخست وزیری استعفاء داد و درحالیکه شاه سید ضیاء طباطبایی را برای نخستوزیری مدنظر داشت اما جمال امامی خویی نماینده طرفدار دربار که تصور میکرد مصدق این بار هم نخستوزیری را نخواهد بپذیرفت در حین مذاکرات به او تعارف زد و در کمال ناباوری مصدق بهشرط خلع ید انگلستان از شرکت نفت ایران و انگلیس این تعارف را پذیرفت، بارأی تمایل مجلس شاه هم مجبور به پذیرش وی شد و بهاینترتیب دولت اول مصدق که البته بعداً با تغییرات زیادی هم همراه بود شکل گرفت.
در این زمان آیتالله کاشانی طی پیامی خوشحالی خود از نخستوزیری مصدق اینگونه ابراز کرد: "یاهو، جناب آقای دکتر مصدق، پس از استعلام از مزاج شریف نمیدانم چگونه زحمات و فداکاریهای برادر کامکار و عزیزم را تقدیس کند. صبح وقتی نورچشمی آقا مصطفی خبرمسرت بخش رئیسالوزرایی حضرتعالی را آورد، من یقین حاصل کردم دعاها و التماسهای این خادم اسلام در پیشگاه پروردگار قادر متعال اجابت شده است و پیروزی و سعادت از آن ملت گردیده است. در ختم کلام جز اینکه سعادت و سلامت و موفقیت برادر لایق و دانای خود را از پیشگاه احدیت مسئلت نمایم، توقع دیگری ندارم ایام به کام باد. سید ابوالقاسم کاشانی." در ادامه حتی آیتالله کاشانی میتینگ بزرگی برای تأیید مصدق برپا ساخت.
خلع ید انگلیسیها از نفت ایران
مصدق بلافاصله پس از نخستوزیری اجرای خلع ید از انگلیسیها را در دستور کار قرارداد و هیئتی به ریاست مهدی بازرگان و با حضور حسین مکی را به این منظور به آبادان فرستاد؛ بیرون راندن شرکت انگلیسی باعث اعتراض دولت این کشور و شکایت آنها از دولت ایران در شورای امنیت سازمان ملل شد، مصدق به نیویورک رفت و به دفاع از حقوق ایران پرداخت. نتیجه به نفع ایران شد و شورای امنیت ادله ایران مبنی بر اینکه این منازعه بین دولت ایران و یک شرکت بازرگانی است و نه منازعهای میان دو دولت که در صلاحیت شورای امنیت باشد، را پذیرفت.
دوره هفدهم مجلس شورای ملی
۲۳ دیماه ۱۳۳۰ جبهه ملی نامزدهای خود را برای انتخابات وکلای تهران معرفی کرد و آیتالله کاشانی هم در ۱۸ بهمنماه همان سال مجدداً به نمایندگی دوره هفدهم مجلس شورای ملی از حوزه تهران انتخاب شد بااینحال این انتخابات هم با درگیری همراه بود و درنهایت پس انتخاب 80 نماینده مصدق به دلیل دخالت ارتش و دربار دستور توقف انتخابات را داد البته برخی مطرح کردهاند مصدق ازآنجاییکه نگران بود در شهرستانها مخالفین رأی بیشتری بیاورند از برگزاری ادامه انتخابات خودداری کرده است؛ بههرحال در ادامه وقتی دولت مصدق که به دلیل تحریم انگلستان در مضیقه اقتصادی قرارگرفته بود، اقدام به فروختن اوراق قرضه عمومی کرد، آیتالله کاشانی در پیامی خطاب به مردم نوشت: "امروز است آن روزی که جهاد شما باید با بذل مال به عمل آید. خریداری اوراق قرضه بر ذمه آحاد ملت مسلمان است."
پیروزی ایران برابر انگلستان در دادگاه لاهه
دکتر مصدق بهار 1330 به دادگاه لاهه رفت تا در آنجا به شکایت شرکت انگلیسی پاسخ دهد و در این دادگاه بینالمللی هم که در رأس آنیک قاضی انگلیسی به نام سر آرنولد مک نایر بود شکایت انگلستان را وارد ندانست و مصدق در احقاق حق ملت ایران به پیروزی دستیافت؛ او پس از بازگشت از لاهه ۱۹ تیر از مجلس شورای ملی تقاضای رأی اعتماد کرد و با ۵۲ رأی موافق، ۳ مخالف و ۱۰ رأی ممتنع مأمور تشکیل کابینه شد اما مجلس سنا در ابراز تمایل به او تعلل کرد و سرانجام با حمایت گسترده افکار عمومی و شخصیتها از مصدق ۱۸ تیر از میان ۳۶ سناتور، فقط ۱۴ نفر به مصدق رأی مثبت و ۱۹ نفر رأی سفید (ممتنع) دادند و بهاینترتیب، مصدق اکثریت آرای سناتورها را در مجلس سنا کسب نکرد و قاعدتاً میبایست کنار رود بااینحال شاه که از واکنشهای بعدی در هراس بود به سناتورها پیغام داد که مخالفت نکنند و سناتورها هم به او اطلاع دادند رأی اعتماد اکثریت را خواهد داشت.
استعفای مصدق و قیام 30 تیر 1331
تیر ۱۳۳۱ مصدق بهمنظور کاستن از کارشکنی دربار و ارتش در مسائل کشور از شاه درخواست کرد تا مسئولیت وزارت جنگ را به او بسپارد. شاه در جواب گفت: "پس بفرمایید که من چمدان خود را ببندم و از این مملکت بروم." درنهایت مذاکرات مصدق و شاه بهجایی نرسید و مصدق در ۲۵ تیر ۱۳۳۱ از مقام خود استعفا کرد؛ با استعفای مصدق شاه بار دیگر قوام را که پا به دهه 80 زندگی خود گذاشته بود برای نخستوزیری برگزید و او هم با صدور بیانیه شدیداللحنی با تأکید بر "جدایی دین از سیاست" اعلام کرد "کشتیبان را سیاستی دگر آمد." این بیانیه باعث شد که اکثریت مطلق نیروهای جامعه از فداییان اسلام، بازار و اصناف، روحانیون تا جبهه ملی، حزب توده و حزب پان ایرانی است به مخالفت با قوام بپردازند. در ادامه رهبران مذهبی بازارها را به تعطیلی کشانده آیتالله کاشانی 30 تیر با دعوت مردم به راهپیمایی علیه دولت و اخطار به اینکه اگر قوام بر سرکار بماند، کفنپوش راه میافتد و حکم جهاد میدهد، در پیامی خطاب به شاه گفت: "به اعلیحضرت بگویید اگر بیدرنگ دکتر مصدق بر سرکار برنگردد شخصاً به خیابان خواهم رفت و دهانه تیز انقلاب را با جلوداری شخص خودم مستقیماً متوجه دربار خواهم کرد."
تظاهرات گسترده مردم به درگیری منجر شد و حداقل ۶۹ تن کشته و ۷۵۰ تن مجروح بر جای گذاشت، طرفداران مصدق، خیابانهای تهران و دیگر شهرستانها را قبضه کردند و همین مسئله موجب شد حدود ظهر ۳۰ تیر ۱۳۳۱، شاه با تلفن به مهندس رضوی، نماینده کرمان و نایبرئیس مجلس، اعلام کرد قوام معزول شد. بهاینترتیب سرانجام با قیام پیروزمندانه مردم به رهبری سید ابوالقاسم کاشانی در ظرف چند روز دولت قوام ساقط و دکتر مصدق پیروزمندانه بر مسند نخستوزیری ابقا شد.
اوجگیری اختلافات در نهضت ملی شدن صنعت نفت
همزمان با بازگشت دکتر مصدق، آیتالله کاشانی رئیس مجلس شد، مجلس شورای ملی اختیارت قانونگذاری را به مدت ششماهه به دکتر مصدق تفویض کرد بااینحال از این زمان اختلافات میان مصدق و آیتالله کاشانی بالا گرفت و مصدق که از چندی پیش شهید نواب صفوی و برخی دیگر از فدائیان اسلام را دستگیر کرده بود در کنار چاپ بدون پشتوانه اسکناس به دنبال برگزاری همهپرسی و انحلال مجلس بود، موضوعی که نهتنها با مخالفت آیتالله کاشانی بلکه با اعتراض بسیاری از اعضای جبهه ملی روبرو شد رضوی (نائب رئیس مجلس) در جلسه فراکسیون نهضت ملی گفت: "آقای دکتر مصدق شما تابهحال هرچه خواستید به ما تحمیل کردید و ما حرفی نزدیم… شما برخلاف قانون اساسی از مجلس اختیار گرفتید و برخلاف قانون ۲سال است که حکومت غیرقانونی نظامی اعلام فرمودهاید و برخلاف قانون در انتخاب رئیس مجلس دخالت نمودید و با تمام این جریانات ما چیزی نگفتیم ولی دیگر در مورد رفراندوم سکوت نمیکنیم"، درنهایت مصدق باوجود توصیه همه خیرخواهان که تأکید داشتند با انحلال مجلس شاه توان عزل وی را خواهد داشت در حالی برای انحلال مجلس همهپرسی برگزار کرد که پیش از آن آیتالله کاشانی اعلام کرده بود: "شرکت در رفراندوم خانهبرانداز که با نقشه اجانب طرحریزیشده، مغضوب حضرت ولیعصر عجلالله تعالی فرجه و حرام است."
همهپرسی به سبک مصدق
این همهپرسی در حالی با استقبال بسیار کم مردم برگزار شد که برخلاف عرف مخفی ماندن آرا رأیدهندگان، محل آرای مخالف و موافق از هم جداشده بود و افرادی که مایل بودند به مخالفت با انحلال مجلس رأی بدهند، مجبور بودند توهین و ضرب و شتم طرفداران مصدق را تحمل کنند و با همین شیوه در ۲۱ مرداد ۱۳۳۲ مصدق، رسماً نتیجه همهپرسی یعنی ابقای دولت و انحلال مجلس هفدهم را اعلام کرد.
کودتای 25 مرداد
دو روز بعد از همهپرسی یعنی 23 مرداد 1332 شاه بر اساس دستورالعمل عملیات آژاکس که توسط سازمان سیا و انگلستان تهیهشده بود طی دو حکم مخفیانه مصدق را از نخستوزیر عزل و تیمسار زاهدی را جایگزین وی میکند؛ 25 مرداد باوجود دستگیری بسیاری از وزرای کابینه اما بازداشت ستاد مشترک ارتش ناموفق میماند و رئیس گارد شاهنشاهی که برای دستگیری مصدق رفته خود خلع سلاح و بازداشت میشود.
روز بعد مصدق بدون اشاره به حکم شاه از شکست کودتا خبر میدهد و با اعلام این خبر میتینگهای مختلفی توسط اعضای جبهه ملی و تودهایها در تهران برگزار شده، مطالب شدیدی برعلیه شاه مطرح میشود؛ با توجه به اغتشاشات پیش آمده در روز ۲۶ و ۲۷ مرداد به رهبری تودهایها مصدق دستور میدهد که با هرگونه تظاهراتی له یا علیه دولت یا شاه را مقابله نماید. در این روز هندرسون سفیر آمریکا به مصدق اولتیماتوم داد که اگر با حزب توده ائتلاف کند، آمریکا دولت وی را به رسمیت نمیشناسد؛ ولی مصدق به او اطمینان خاطر داد که کنترل اوضاع در دستش بوده و هرگز به تودهایها اجازه تشنجآفرینی نخواهد داد.
نامه آیتالله کاشانی پیش از کودتا
در همین زمان یعنی 27 مرداد 1332 آیت الله کاشانی طی نامهای به دکتر مصدق درباره خطر کودتا هشدار میدهد و مینویسد: "حضرت نخست وزیر معظم جناب آقای دکتر مصدق دام اقباله؛ گرچه امکانی برای عرایضم باقی نمانده است ولی صلاح دین و ملت برای این خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصی است.... خودتان بهتر از هر کسی میدانید که تمام هم و غمم در نگهداری دولت جنابعالی است که خودتان به بقای آن مایل نیستید از تجربیات روی کار آمدن قوام و لجبازیهای اخیر بر من مسلم است که میخواهید مانند سیام تیر کذائی یکبار دیگر ملت را تنها گذاشته و قهرمانانه بروید. حرف اینجانب را درخصوص اصرارم در عدم اجرای رفراندم نشنیدید مرا لکه حیض کردید خانهام را سنگ باران و یاران و فرزندانم را زندانی فرمودید و مجلس را که ترس داشتید شما را ببرد بستید حالا نه مجلسی هست و نه تکیه گاهی برای این ملت گذاشتهاید. زاهدی را که من با زحمت در مجلس تحت نظر و قابل کنترل نگه داشته بودم با لطایف الحیل خارج کردید و حالا همانطور که واضح بود درصدد به اصطلاح کودتا است. اگر نقشه شما نیست که مانند سی ام تیرماه عقب نشینی کنید و به ظاهر قهرمان بمانید... همان طور که گفتم آمریکا ما را در گرفتن نفت از انگلیسیها کمک کرد حالا به صورت ملی و دنیاپسندی میخواهد به دست جنابعالی این ثروت ما را به چنگ آورد و اگر واقعاً با دیپلماسی نمیخواهید کنار بروید این نامه من سندی است در تاریخ ملت ایران که من شما را با وجود همه بدیهای خصوصیتان نسبت به خودم از وقوع حتمی یک کودتا توسط زاهدی که مطابق با نقشههای خود شماست آگاه کردم که فردا جای هیچ گونه عذری نباشد اگر براستی در این فکر اشتباه میکند با اظهار تمایل شما.... سید مصطفی و ناصر خان قشقایی را برای مذاکره، خدمت میفرستم. سیدابوالقاسم کاشانی"
دکتر مصدق در پاسخ به نامه آیت الله کاشانی پانویس میکند: "27 مرداد ماه مرقومة حضرت آقا توسط آقای حسن سالمی زیارت شد اینجانب مستظهر به پشتیبانی ملت ایران هستم. والسلام. دکتر محمد مصدق."
کودتای ۲۸ مرداد
نهایتا شب ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ میرسد، بیبیسی رمز عملیات را اعلام میکند که جلمه "اکنون ساعت دقیقا 12 نیمه شب است" اعلام میکند، این بار آمریکاییها با انتقال نفرات گارد شاهنشاهی و ارتشیان تحت حمایت خود به سمت منزل مصدق توسط ماشینهای وابسته هوایی سفارت آمریکا در تهران و پرداخت دلار به افراد فعال در کودتا باعث پیشروی کودتا میشوند؛ صبح روز 28 مرداد عدهای از اوباش با شعار زنده باد شاه و مرگ بر مصدق به خیابانها میریزند و بعد از اینکه به تمام روزنامهها و دفاتر جبهه ملی حمله کردند به سمت زندان میروند و با آزاد کردن شعبان جعفری (شعبون بیمخ) رادیو ملی را اشغال و فرمان انتصاب زاهدی به نخست وزیری توسط وی قرائت میشود؛ در نهایت اوباش با تانکها و سربازان طرفدار زاهدی به منزل مصدق حمله میکنند و او را دستگیر میکنند، در ماههای آینده اکثر اعضا و هواداران نهضت ملی شدن صنعت نفت دستگیر و در نهایت نفت ایران مجددا بدست کنسرسیومی از غربیها میافتد.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد