آغاز خامگیاهخواری
غلامعلی بسکی متولد 1310 در سبزوار بود. او وقتی برای همیشه در بیمارستانی که خود سالها پیش ساخته بود، چشم از دنیا میبست، 88 ساله بود و سالها گیاهخواری را در پیش گرفته بود. گیاهخواری بابا بسکی البته مثل گیاهخواریهای معمول نبود، او خامگیاهخوار بود. مهمترین دلیلی که باعث شده بابا بسکی به خامگیاهخواری روی بیاورد، بیماری مزمنی بود که سال 1349 به آن مبتلا شد. پزشکان در ابتدا بیماری او را سرطان معده تشخیص دادند؛ اما او متوجه شد بیماریاش به دلیل مصرف زیاد گوشت است. به همین دلیل از همان سال گیاهخوار شد و خوردن گوشت را کنار گذاشت.
پزشکی که به دل طبیعت زد
بابا بسکی پزشک بود. او سال 45 از دانشگاه علوم پزشکی، تخصص زنان گرفت و سالها راه طبابت را در پیش گرفت. 21 ساله بود که ازدواج کرد و ماحصل این ازدواج چهار فرزند و شش نوه شد. سهیلا بسکی یکی از فرزندان بابا بسکی، چهار سال پیش از دنیا رفت. او یکی از نویسندههای برجسته در حوزه ادبیات بود و اهل ادب او را خوب میشناسند.
چرا غلامعلی بسکی همیشه سفید میپوشید؟
یکی از مهمترین ویژگیهای بابا بسکی سبک زندگی او بود که باعث میشد همگان تحسینش کنند. او سالهای سال زندگی سادهای داشت. به شمال ایران رفته بود و در دل طبیعت زندگی میکرد. چهرهاش با آن ریشها و موهای سفید هیچ نشانی از یک مرد ثروتمند نداشت، اما بابا بسکی طی سالهای عمرش با تلاش و از راه پزشکی اموال زیادی بهدست آورده بود که 35 سال پیش همه آنها را بخشید و راهی جنگل شد. او صاحب پنج واحد مسکونی در تهران و مشهد بود که همه را بخشید. همینطور مزرعه چند هکتاری با 200 راس گاو شیری در شهرستان گنبد را هم وقف عام کرد و به جنگل پناه برد. بابا بسکی گفته بود: «با قناعت و فقر زندگی کنید بهتر از ایناست که خودتان را به مقام و زر و زور بفروشید. به تمام تمناهای غیرمشروع باید نه گفت.» نکته مهم دیگر این بود که او همواره سفید میپوشید. وقتی از او درباره رنگ همیشگی لباسش سؤال میکردند، میگفت: «سفید، نماد صلح است و من همیشه این رنگ را به تن میکنم.»
از بین رفتن بیماری با گیاهخواری
غلامعلی بسکی سالها برای ترویج گیاهخواری تلاش کرد. او برای کاری که انجام میداد ایدئولوژی داشت. میدانست گیاهخواری قرار نیست برای او یک پز روشنفکری باشد. به همین دلیل بارها سخنرانی کرد تا مردم را با فواید گیاهخواری آشنا کند. او بارها گفته بود بیماریهای متعددش با گیاهخواری از بین رفته است. البته او هوای بدون سرب شمال کشور و ورزش کردن را هم دلیلی برای سلامت و زندگی خوبش میدانست.
باید به گذشته برگردیم
غلامعلی بسکی همچنین به زیست درست و اصولی علاقه داشت. او معتقد بود زبالهها حجم زیادی پیدا کردهاند. او در گفتوگویی عنوان کرده بود: «مردم باید مثل قدیمها زندگی کنند. منظورم این نیست که به عقب برگردند، بلکه منظورم آن است که از کارها و تجربیات قدیم بهره بگیرند و با طبیعت دوست باشند، نه دشمن و زود شیفته هر چه از غرب میآید، نشوند و از آن تقلید نکنند. بکوشند خودشان باشند و مطابق طبیعت و اقلیم خودشان زندگی و مصرف کنند. قدیم کسی از پلاستیک استفاده نمیکرد. سفرهها پارچهای بود. دستمالها پارچهای بود و بعد از هر مصرف آن را میشستند. در تابستانها به هر خانهای که میرفتی برای رفععطش برای شما یا شربت گلاب میآوردند یا شربت آلبالو یا آبلیمو و امثالهم. همه در داخل لیوانهای شیشهای یا سفالی و با قاشقهای چایخوری فلزی و قابل شستوشو بود. در نتیجه همه چیز دوباره استفاده میشد. اکنون به جای آنها پپسی میدهند و کوکا و همه هم در ظرفهای پلاستیکی و پر از رنگهای صنعتی؛ یعنی چیزی که تمامش سم است. مقدار زیادی هم قند دارد و مقداری رنگ و مقداری گاز کربنیک که همهاش زیانآور است. غذا را هم در بسیاری جاها در ظروف یکبار مصرف میریزند و به نظر خودشان و نیز به نظر وزارت بهداشت و درمان، این دیگر اوج بهداشت است. خب نتیجه این که ظرف پلاستیکی که مظروف آن داغ است، از خود مواد سمیآزاد میکند؛ مثل پلیوینیلها و کلی هم زباله تولید میشود.»
او در دهه پایانی زندگی خود اقدام به تاسیس مرزعه در حوزه کشاورزی کرد و محصولاتی مانند گندم، خیار، گوجه، بادمجان، انگور، زیتون، لیمو، انواع نشای گیاهان دارویی و خوراکی، انوع گلهای باغچه و گلهای آپارتمانی و انواع سبزیجات را کشت میکرد. بابا بسکی همچنین در حوزههای اجتماعی اقدام به تاسیس بیمارستان و زایشگاه دکتر بسکی، تاسیس مدرسه تیزهوشان استان گلستان و خانه ریاضی استان گلستان و سرای گاندی (تیزهوشان فقیر در روستاها) کرد.
بابا بسکی در بین عموم مردم آنطور که باید شناخته شده نبود. شاید به این دلیل که اهل ادا و ریا نبود و تنها زندگی ساده در طبیعت را دوست داشت. دوستدارانش اما حالا در غم او هستند. غم کسی که سالها غصه طبیعت و ایران را خورد و زندگیاش را وقف آن کرد.
یک روز غلامعلی بسکی چطور میگذشت؟
49 سال خامگیاهخواری!
خامگیاهخواری اسم عجیبی دارد. تصور کنید در تمام روز چیزهایی بخورید که نیازی به پخته شدن ندارد. شاید برای یکی دو روز امکانپذیر باشد؛ ولی برای 49 سال خامگیاهخواری کمی سخت است. البته بابا بسکی شیر و دوغ مصرف میکرد و به وقت نیاز، گیاهان پخته هم در سفرهاش جا داشت، با این حال اما بخش عمدهای از زندگی او به خامگیاهخواری گذشت.
غلامعلی بسکی یک روزش را اینطور توصیف میکند: «صبحها چای سبز میخورم و چند حبه سیر و بعد هم برای اینکه دهانم بو ندهد، دارچین میخورم. وعده بعد یا میوه و سبزی خام میخورم یا حبوبات. حبوبات را چند ساعت در آب خیس میکنم تا نرم شود بعد استفاده میکنم. ترکیب سه قاشق جو، سه قاشق گندم و سهقاشق شلتوک هم چیز خوبی است، آنها را داخل آسیاب میریزم تا پودر شود و بعد با عسل مصرف میکنم.»
یکی از مهمترین نگرانیهای بابا بسکی، جنگلهای شمال او بود. او پیشترها گفته بود با وضعی که ما پیش میرویم تا 40 سال دیگر آثاری از جنگلهای شمال نخواهد بود. او معتقد بود جنگلهای ایران یک ذخیره گرانبهاست که طی این سالها مقدار کمیاز آن باقی مانده است. بابا بسکی سالها تلاش کرد تا ثابت کند ثروت یک ملت نباید بهسادگی از دست برود. او جایی گفته بود: «فضای سبز یعنی همه چیز. اگر اکنون کره زمین قابل زندگی است، به خاطر فضای سبز و جنگلها و درختهاست. درختها کربن را از هوا میگیرند و با آن مواد آلی میسازند و اکسیژن تولید میکنند. فتوسنتز پایه اصلی حیات است. همه مواد غذایی حاصل فتوسنتز است. آنوقت بشر میآید درختان را میاندازد. یکی از مهمترین راههای نجات کره زمین کاشت درخت است، اما کسی به آن توجه نمیکند. وقتی میخواهید پروانه ساخت یا پایان کار ساختمان را بگیرید، به همه چیز دقت میکنند جز فضای سبز آن. هیچ الزامی نیست که درخت بکارید، اجباری نیست؛ اما هزار چیز دیگر الزامی است.»
او هر از چندگاهی بخشهایی از زندگیاش را برای علاقهمندان به طبیعت بازگو میکرد تا نشان دهد زندگیای که در پیش گرفته، اصلا سخت نیست. بابا بسکی در روز دو وعده غذا میخورد. به قول خودش به نانوایی و قصابی نمیرفت، کلفت و نوکر هم نداشت. سادهزیستی مهمترین چیزی بود که سالها به آن پایبند بود. او میگفت برای پاک بودن، خورشید و آب و خاک کفایت میکند. از مواد شوینده استفاده نمیکرد و هیچ وقت صابون در زندگیاش جایی نداشت.
یکی از مهمترین خط فکریهایش این بود که نباید نظم هیچ چیزی را بههم زد. حتی نظم بدن را که مواد شوینده آن را تغییر میدهند. به همین دلیل آن را از زندگی خود حذف کرده بود. او میگفت دوش آب سرد هر روز صبح میتواند کار همان صابون را بکند؛ اما متاسفانه آدمها بدون هیچ ملاحظهای پای شویندهها را به زندگیشان باز کردهاند.
آزاده باقری
روزنامهنگار
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد