به گزارش جام جم آنلاین و به نقل از پایگاه اطلاع رسانی حوزه؛ رفتار انسان در کلیه قالب ها از نقطه نظرروانی، تحت تاثیر نظام انگیزشی است. روان شناسان معمولا واژه «انگیزش » را به عنوان فرایندی که موجب برانگیختگی، هدایت و احیای رفتار می شود، تعریف می نمایند.(بال 1977، ص 2). آگاهی از پاداش و کیفر یا دریافت خبری که حاکی از پی آمد مثبت یا منفی یک رفتار است، به عنوان عوامل انگیزشی در رفتار بشری در نظر گرفته می شود.
این اصل که «پاداش و کیفر، تسلط چشم گیری بر رفتار دارد، احتمالا در ابتدا به وسیله آدم(ع) و حوا یا دست کم، به وسیله حوا تایید به رسمیت شناخته شد. از آن زمان به بعد، والدین کوشیده اند برای تربیت فرزندانشان، عشق و انزجار را به کار برند، کارفرمایان از اعطای امتیاز و تعیین جریمه بهره جسته اند، معلمان شیوه تمجید و تخطئه را به کار گرفته اند، دولت ها نظام پاداش و جریمه را به اجرا گذاشتند و به طور حتم، هر کسی می داند که انسان ها و به عبارتی دقیق تر موجودات جاندار به بعضی مسائل علاقه و از بعضی دیگر بیزاری نشان می دهند و به گونه ای عمل می کنند که سودی را جلب یا زیانی را ازخود دور کنند». (لوگان و واگنر 1966، ص 1)
پیامبران: طی ماموریت الهی خود، از ابزارهای گوناگونی برای برانگیختن مردم به سوی بعضی از کارها و اجتناب دادن آنان از برخی دیگر، بهره برده اند. چنانچه پیامبران: به یک نظام انگیزشی تمسک نمی جستند، تعالیم آنان بی ثمر و بیهوده بود. شماری از آیات قرآن انذار و تبشیر را به عنوان دو عامل عمده برای ارشاد پیامبران: برشمرده اند. این دو شیوه انگیزشی چنان از اهمیت برخوردار است که گاهی به عنوان ویژگی های جایگزین برای اصل مقام نبوت تلقی می شود. قرآن کریم در مواردی حضرت محمد(ص) را به عنوان بیم دهنده آشکار «نذیر مبین » ذکر کرده است. (اعراف: 184) با این همه نکته مهم این است که قرآن کریم هرگز عنوان «بشیر» یا «مبشر» را به عنوان یک جایگزین مستقل برای مقام نبوی در نظر نگرفته است. بر خلاف واژه های «نذیر» و «منذر» که به تنهایی استفاده می شودو دو واژه بشیر و مبشر به ترتیب، با واژه های نذیر و منذر ممزوج می گردد. این نحوه کاربرد به طور ضمنی به این نکته اشاره دارد که پیامبران: پیش از ترغیب مردم به انجام اعمال نیک، به هدایت پیروانشان از بستر بازداری آنان از گمراهی (انذار) توجه داشته اند.این فرضیه هنگامی با احتمال بیش تری مورد قبول است که ما به این حقیقت توجه کنیم که حرکت های هدایتگرانه انبیاء: معمولا با سختی و دشواری همراه بوده است و این همراهی دعوت با دشواری موجب می شده که مردم به سمت پیامبران: رهنمون شوند و دعوت آن ها را لبیک گویند. خداوند در آیه 94 سوره اعراف می فرماید: «ما هیچ پیامبری را در هیچ شهری نفرستادیم، مگر آن که مردم آن جا را به سختی گزند گرفتار کردیم تا شاید خضوع و زاری کنند.» این مطلب در آیه 42 سوره انعام نیز تکرار شده است.
حضرت محمد(ص) هنگامی ماموریت اجتماعی (آشکار) خویش را آغاز نمود که طی پیام ویژه ای از ایشان خواسته شده بود خویشاوندان نزدیکش را بیم دهد. (شعراء: 214) بعد انگیزشی این شیوه های تصحیح رفتار برخاسته از ارتباطی است که با پاداش و کیفر الهی دارد. همه پیامبران: ماموریت خود را به عنوان بیم دهنده و نوید دهنده آغاز کرده اند. (بقره: 213) آن ها درباره عواقب رفتارها به مردم هشدار داده و مردم را به انجام اعمال نیکی ترغیب کرده اند که برایشان پاداش به همراه دارد. پیامبران: از پی آمدهای رفتاری به عنوان حقایقی یاد کرده اند که ممکن است در این دنیا و یا در آخرت به وقوع بپیوندد.
ساختار روان شناختی بشر برمحور «خود» متمرکزاست.این «خود» دوست دارد که سود ببرد و از ضرر اجتناب ورزد. بشارت و انذار پیامبران: موجب می شود که مردم از پاداش و کیفر مترتب بر رفتارهای خودآگاه گردند. بنابراین، در این جا با استفاده از یک نگرش قرآنی،به توصیف جنبه های خاصی ازابزارهای ارشادی پیامبران: می پردازم. این مبحث می تواند ما رابه بعضی از سرنخ های تعلیم و تربیتی در ارتباط با هدایت کودکان و بزرگ سالان رهنمون سازد.
امروزه یکی از موضوعات مهم برای مربیان مدارس و مدیران محیطهای کاری، این است که دریابند چگونه با منابع انسانی برخورد صحیح و نافذ داشته باشند. انتظار من از این تحقیق، استخراج نظر قرآن در این باره است. پیامبران: در سطح گسترده ای درگیر هدایت و کنترل رفتار انسان ها بوده اند. آن ها با استفاده از بشارت و انذار، مردم را ترغیب می کرده اند تا اعمالشان را مهار کنند. سؤال این است که چگونه این کار را انجام می داده اند؟
تحقیق درباره این دو واژه در قرآن، می تواند به دو بخش مهم تقسیم شود: در بخش اول، مواردی را مشاهده می کنیم که در آن ها انذار و تبشیر دقیقا با به کارگیری همین الفاظ انجام پذیرفته است. بخش دوم بر انذار و تبشیر بدون کاربرد واژگانی آن دلالت دارد. گاهی می بینیم که قرآن این دو واژه را به کار نمی برد، اما مستقیما مؤمنان را بیم یا نوید می دهد. آیاتی مانند اعراف: 96 تا 100; مریم: 37; ملک: 17 و یوسف: 107 مثال هایی از این قبیل است. در آیه 65 سوره انفال، حالتی از تبشیر را می یابیم که مشتمل بر ترغیب جدی برای جهاد است. مسلمانی که بشارت رسول الله(ص) را دریافت کرده چنان با انگیزه و مصمم است که می تواند با ده مرد جنگی دشمن پیکار کند. نه تنها در جنگ، بلکه در تمام حالات تقویت و ترغیب می تواند توانایی های نهفته را بیرون بکشد. با این وجود، این بدان معنا نیست که در این حالات، پیامد کار تنها از قدرت انسان، بدون امداد غیبی از جانب خدا، منتج می شود.
آیاتی که مشتمل بر الفاظ انذار و تبشیر است به سبک های متفاوتی می باشد: گاهی انذار، هشداری نسبت به وقوع کیفری این جهانی است; مانند آیات ابراهیم: 44; صافات: 177; احقاف: 21 و مواردی دیگر انذار به صورت هشدار به مؤمنان نسبت به کیفر در روز رستاخیز بروز می کند، مانند آیات 7 شوری و 18 غافر. در سایر موارد، این واژه ها نه تنها به پیغمبر(ص)، بلکه به خود قرآن نسبت داده می شود. (فصلت: 3 - 4; مرسلات: 5 - 6; احقاف: 12 و یس: 69 - 70) طبق روایاتی از زمخشری، بر اساس یکی از فرضیه های وی، (2) قابل ذکر است که بدانیم گاهی انذار و تبشیر به خود خدا نسبت داده می شود. این نمونه در آیات 40 نبا; 14 لیل; و 2 - 3 دخان مشاهده می شود. در کمال تعجب، در جایی، خود جهنم نیز به عنوان «انذار دهنده » مطرح شده است: «همانا آن - جهنم - یکی از پدیده های بزرگ است که انذار دهنده آدمیان است. » (مدثر: 35 - 36) در سایر حالات، تمام پیامبران: یا یک پیامبر خاص، به ویژه حضرت محمد(ص)، وظیفه انذار و تبشیر را بر عهده دارند. یک حالت باقی مانده است که در آن، قرآن مجید گروهی از مؤمنان را (نه پیامبران) از هر قومی تشویق می کند بیرون روند که دانش دینی فراگیرند - معارف و احکام اسلامی بیاموزند - تا مردم خویش را وقتی به سوی آنان باز می گردند، بیم دهند. شاید بترسند و بپرهیزند. (توبه: 9) بر اساس این آیه، انذار به حدی از اهمیت برخوردار است که هر مؤمنی باید ابتدا معرفت عمیق دینی کسب نمایدتا بتواند دیگران را نیز هشدار و انذار دهد. این مساله بدین صورت قابل تشریح است: از آن جا که انذار شیوه ای برای بیداری و هشیاری است، خود منذر و بیم دهنده باید از دانش بالایی برخوردار باشد و به مراتب برتر بیداری و معرفت دست یافته باشد.
ذکر این نکته بجاست که علی رغم دسته بندی مزبور از بیم دهندگان، یک پژوهشگر می تواند خطی عمودی را استنباط کند که از خدا آغاز می شود و به بهشت و جهنم - همراه با کلیه نکات انذار در یک سیاق یکسان که به یک نقطه نهایی اشارت دارند - ختم می گردد. نخستین منشا پاداش و کیفر خدا، محتوا و متن بیانگرآن کتب الهی و آسمانی، مجریان آن پیامبران:، فرشتگان و مؤمنان راستین و جایگاه ابدی پاداش و کیفر، بهشت و جهنم است.
با بررسی کاربردهای قرآنی واژه های انذار و تبشیر، می توانیم به یک درک جدید از ابعاد تعلیم و تربیتی این واژگان ست یابیم. ابتدا باید بدانیم که این دو، شیوه های ساده ای برای آگاه ساختن مردم از پاداش و کیفر است و نه - فی حد نفسه - اعمال کیفر یا اعطای پاداش. این نظریه به روشنی در آیه 165 سوره نساء باز شده است که می فرماید: پیامبران: به عنوان بیم دهندگان و نویددهندگان برانگیخته شده اند تا حجت را بر مردم تمام (آنان را ازجهالت و سرگردانی رهایی بخشند) و راه هرگونه عذر و بهانه واماندگی را بر آنان ببندند. بر اساس این آیه، پیامبران: و رسالت آن ها به عنوان بیم دهنده و نویددهنده، هرگونه عذری را از مردم سلب می کند. هنگامی که مردم با دریافت پیام انبیاء: کاملا آگاه شوند، نمی توانند ادعا کنند که برهان کافی در دسترس نداشته اند. با توجه به این که انذار و تبشیر در کاربرد قرآنی، به عنوان یک برهان محکم (حجت) در نظر گرفته شده، یک روایت شیعی به نقل از امام مجتبی(ع) آمده است که این دو روش را همانند دو ابزار روشنگر می شمرد. امام حسن مجتبی(ع) می فرماید: پیامبران: به عنوان بیم دهندگان و نوید دهندگان برانگیخته شده اند تا شیوه صحیح زندگی را تبیین نمایند. بنابراین، هر کس گمراه شود و هر کس به صراط مستقیم دست یازد، آگاهانه بوده است.
واژه شناسان و همچنین عالمان تفسیر، واژه «انذار» را به عنوان بیم دادن و آنچه مردم را در مورد عواقب سوء رفتارشان آگاه می سازد، و «تبشیر» را به عنوان آگاهی دادن یا نویددادن مردم نسبت به پاداش و پی آمدهای خوشایند رفتار تعریف می کنند. حتی زمانی که پیامبران: به دلیل سرپیچی مردم اندوهگین می شدند، وحی آن ها را متقاعد می ساخت که موظف نیستند مردم را به قبول رسالتشان وادار کنند; تنها رسالت آن ها اطمینان از انتقال کلام خدا به مردم بود. (طه: 2; کهف 6; شعراء: 3; نحل: 82)
در تفسیر آیه 119 سوره بقره، زمخشری توضیح می دهد که پیامبران: فقط وظیفه دارند مردم را از سرانجام و عاقبتشان آگاه سازند. بنابراین، پیامبر نمی تواند مردم را در ایمان به خدا مجبور سازد. بخش انتهایی این آیه هم دلالت دارد که به دلیل ایمان نیاوردن دوزخیان، از تو بازخواست نمی شود.
در تفسیری جالب از دو واژه انذار و تبشیر، شهید مطهری; اظهار می دارند که از لحاظ انگیزشی، بین انذار و تبشیر تفاوت وجود دارد.ایشان بیان می کنند که تبشیر مانند یک عامل جذب و جلب کننده (قائد) است که مردم را به کسب پاداش فرا می خواند اما انذار یک عامل سوق دهنده (سائق) است که در عین آن که مردم را بیم می دهد تا از کیفر اجتناب کنند، آن ها را به صراط مستقیم رهنمون می سازد.
در تفسیر دیگری از فخر رازی که مربوط به آیه 213 سوره بقره است، وی می گوید: در این آیه، واژه «مبشرین » پیش از «منذرین » آمده است; زیرا تبشیر بسان پیشگیری از بیماری است، در حالی که انذار همانند درمان بیماری پس از وقوع آن است. بی تردید همیشه، تبشیر و پیشگیری قبل از درمان ایفای نقش می کند. نظر خود من این است که انذار نوعی تلنگر شناختی است، در حالی که تبشیر نوید و وعده ای ترغیب کننده.
نکته دوم این که استفاده پیامبران: از این دو ابزار تلویحا اشاره دارد به این که مردم اصولا با بیم و امید یا وعده و و عید انگیخته می شوند.روان شناسان اجتماعی اظهارمی دارندکه علاوه بر انگیزه های درونی که براساس اصل بازگشت به تعادل ( homeostasis) بر رفتار ما اثر می گذارند، محرک های بیرونی نیز در حد گسترده ای رفتار ما را تغییر می دهند. گاهی ما برای دستیابی به پی آمد خاصی، کاری می کنیم; تعاملات اجتماعی معمولا شکل دهنده این انتظار است. (اتکینسون 1983، ص 320) به نظر من، بیم و نوید پیامبران: به عنوان محرک و انگیزه بیرونی، به انسان حس انتظار برای پاداش و کیفر می بخشد. کاربرد همیشگی بیم و نوید، که با تعالیم الهی همگام می شود، حالتی از انتظار برای مؤمنان فراهم می آورد که آن ها را به انجام اعمالی تشویق می کند که برایشان پاداش های موعود در بر دارد و آنان را از کیفرهای عذاب آور دور می سازد. از نگاه مربیان تعلیم و تربیت، محرک انتظارآفرین و پاسخ متوقع آن یک اصل بنیادین در فرایند یادگیری است. (لوگان و واگنر 1966، ص 13)
این که کسی بتواند با استفاده جداگانه و مستقل از دو مکانیزم انذار و تبشیر در انگیزه رفتاری انسان ها تغیری ایجاد کند، کار ساده ای به نظر نمی رسد. انذار و تبشیر باید به طور متناوب یا همراه با هم به کار گرفته شوند.لزوم تناوب یا درهم تنیدگی کاربرد انذار و تبشیر می تواند بر اساس تفاوت های فردی و یا حتی وضعیت های متفاوت یک شخص تبیین شود. یک نظام آموزش و پرورش متعادل به بیم و نوید با هم (انذار و تبشیر) نیاز دارد. بازخورد ما نسبت به فعالیت های گوناگون افراد باید اعمال آن ها را تعادل بخشد، به گونه ای که رفتار نابهنجار را محو کند و رفتارهای مثبت را احیا و تقویت نماید. در نامه معروف حضرت علی(ع) به مالک اشترنخعی،حضرت می فرماید: والی نباید نسبت به مردم با اعمال خوب و بد آنان به طور یکسان رفتار کند. امام علی(ع) می افزاید: دلیل آن این است که یکسان نگری و برخورد مساوی موجب می شود نیکوکاران نسبت به انجام اعمال نیک بی تفاوت شوند و گناه کاران نیز به اعمال زشت خود ادامه دهند.
استاد مطهری; نیز اظهار می دارد: به نظر می رسد یکی از دلایل خطاب قرآن به «سبعا من المثانی » یا «کتابا متشابها مثانی » (زمر: 23 و حجر: 87) این است که قرآن کریم در شیوه تربیتی خود به طور همزمان به انذار و تبشیر مزین است. دانستن این نکته مهم است که به رغم استفاده فراوان قرآن از شیوه «انذار»، تفاوت چشمگیری بین انذار (بیم دادن) و تنفیر (ایجاد نفرت و انزجار) وجود دارد. آنچه در قرآن مورد تاکید قرار گرفته، این است که مردم از عواقب رفتارشان آگاه شوند. با این همه آدم ها از این که کاری بر آنان به زور تحمیل شود، ابا دارند. لازم است بدانیم که انذار و تبشیر یک نوع اطلاع رسانی و آگاهی بخشی از پیامد واقعی رفتار است. معاذ بن جعل در یکی از ماموریت های خود به یمن، از حضرت رسول الله(ص) تعالیمی دریافت کرد که ایشان فرمودند: «ای معاذ، به مردم بشارت و نوید ده، و در آنان ایجاد نفرت و بیزاری مکن، بر مردم آسان بگیر و آنان را به دشواری میفکن.» همان گونه که از کلام ایشان می توان دریافت، پیامبر(ص) نفرمودند که نباید مردم را بیم داد. به بیان دقیق تر، حضرت از معاذ خواستند که با برخورد خود مردم را به تنفر و بیزاری از دین و معارف آن نکشاند. تعالیم پیامبر(ص) احتمالا با تکیه بر این حقیقت است که انذار یک روش قرآنی در انگیزش نبوی است. (مطهری، صص 211 – 208)
دانستن معنای واقعی و درست انذار نیز بسیار حیاتی است. درک نادرست از این شیوه تربیتی می تواند ما را به آموزه ها و برخورد یا واکنش مضر رهنمون سازد. انذار نباید به اشتباه، با واکنش های اهانت آمیز یا سرزنش های افراطی یکسان پنداشته شود. این دو نوع برخورد یا واکنش همیشه دارای نتایج معکوس است. در یکی از واکنش های حضرت علی(ع) نسبت به یک مرد یهودی که آن حضرت را به سبب این ادعا و اعلام آمادگی شگفت آور اجتماعی که «پیش از آن که مرا از دست بدهید، از من بپرسید» مورد عتاب قرار داده بود، امام(ع) با سعه صدر فراوان، دلیل این ادعا را برای وی شرح دادند. مرد یهودی متقاعد نشد و بیش تر گستاخی کرد. برخی از مسلمانان برخاستند تا او را به دلیل اهانتش به امام(ع) از مسجد بیرون بیندازند. امام(ع) فرمود: «حجت های خدا از طریق پرخاش و واکنش های خشونت بار استوار و پابرجا نخواهد شد.»
مرور آیات قرآن مربوط به بحث فوق نشان می دهد که واکنش های مردم نسبت به بیم و نوید (انذار و تبشیر) پیامبران: یکسان نبوده است. بعضی از مردم چنان تحت تاثیر پیام و دعوت پیامبران واقع می شدند که خود را فدای دینشان می کردند، در حالی که برخی دیگر نه تنها گفته های پیامبران: را رد می نمودند، بلکه علیه ترویج این رسالت الهی به جنگ برمی خاستند. این واکنش های متفاوت مبین آن است که چنین نبوده که همه مردم دارای مشکل شناختی بوده و از عواقب رفتارشان آگاه نبودند. کفر، دلبستگی و خوگیری عمیق به آسایش و تجملات، انتظار ظهور پیامبرانی از غیر نوع انسان (مثلا فرشتگان) برخی از انگیزه هایی بودند که گروهی را وادار به رد و یا جنگ علیه رسالت پیامبران: نمود. (سبا: 34; ص: 4; زخرف: 23; ق: 2; قمر: 24 – 23)
بر اساس نظریات اجتماعی، رفتار اجتماعی انسان ها متناسب با میزان انتظارات آنان انگیخته می شود. واکنش های مردم نسبت به پاداش و کیفر (محرک های لذت گرایانه) و در خصوص بحث فعلی ما نسبت به انذار و تبشیر، بر دو عامل عمده استوار است: سطح توقع برای کسب و ارضاء انگیزه ها و همچنین ارزشی که به این انگیزه ها و ارضاء آنها داده می شود. (جریتسن 1992، ص 3439 )
گاهی ما انتظار وقوع یک پی آمد رفتاری را نداریم; چرا که یا به آنچه دیگران در این باب می گویند معتقد نیستیم یا احتمال وقوع آن پی آمد را قابل توجه نمی دانیم و گاهی اصلا پی آمدهای رفتاری را بی ارزش می دانیم. بنا به مفاد آیات قرآن دلیل ارتداد کافران بی اعتقادی یا فقدان بینش آنان است. (بقره: 6; یس: 10) بنابراین، آن ها انذار پیامبران را بی ارزش تلقی کرده، آن را به تمسخر گرفتند. (کهف:56) در این وضعیت، قرآن کریم در یک جمع بندی می فرماید: چنین کسانی هرگز به خدا ایمان نمی آورند، چه پیامبران به آن ها بیم دهند چه بیم ندهند. (بقره: 6; یس: 10)
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد