زن جوان با کمک مرد چوپان از مرگ نجات یافت

جدال با مرگ در قنات

زن جوان گمان نمی‌کرد وقتی برای زیارت راهی امامزاده می‌شود، گرفتار حادثه تلخی شود. او با سقوط در قنات متروکه، چهار‌ شبانه‌ روز در آنجا گرفتار شده بود که به‌طور معجزه‌آسایی زنده ماند.
کد خبر: ۱۲۹۴۴۵۲

به گزارش گروه حوادث جام جم آنلاین، مهدی فیروز‌آبادی، مدیرعامل سازمان آتش‌نشانی شهرستان سیرجان در این باره به خبرنگار جام‌جم گفت: ساعت 16 و 32 دقیقه 18 آذر امسال مردی با سامانه 125 آتش‌ نشانی نجف‌ شهر تماس گرفت و اطلاع داد، زنی در عمق 7 متری قنات متروک افتاده و درخواست کمک دارد. بعد از آن آتش‌نشانان نجف‌ شهر و تیمی از آتش‌نشان‌های شهرستان سیرجان برای نجات او اعزام شدند. همزمان با حضور آنها معلوم شد آن زن در قنات متروکه در جاده نجف‌ شهر افتاده است. او قدرت حرکت نداشت و به‌سختی حرف می‌زد.

وی افزود: آتش‌نشانان عملیات نجات را آغاز کرده و او را که از ناحیه گردن مصدوم شده بود نجات دادند. با حضور نیروهای امدادی اورژانس نجف‌ شهر در محل حادثه، اقدامات درمانی انجام گرفت و او برای ادامه درمان به بیمارستان امام‌رضا‌ (ع) شهرستان سیرجان منتقل شد. در گفتگو با آن زن متوجه شدیم که چهارشبانه‌روز در قنات بدون آب و غذا بوده و روز پنجم صدای کمک‌خواهی‌اش را چوپانی شنیده بود و مرد چوپان موضوع را به ما اطلاع داد.

رحیمه، زن 32 ساله سیرجانی که مادر دو پسر و یک دختر است، هنوز زنده ماندن خود را باور ندارد و آن را معجزه می‌داند. چهار شبانه‌روز در قنات متروکه گرفتار بود و مرگ را با چشمانش دیده و درباره حادثه‌ای که برایش رخ داد به خبرنگار جام‌جم گفت: چندی پیش از شوهرم جدا شدم، سه فرزندم با او زندگی می‌کنند. من هم با خانواده‌ام زندگی و در یک شرکت صنعتی کار می‌کنم. هر‌از‌گاهی به زیارت امامزاده می‌رفتم. بعداز‌ظهر 14 آذر امسال هم دلم گرفته بود و برای زیارت راهی امامزاده شدم. گوشی‌ام شکسته و در خانه بود. از سویی چون می‌خواستم زود به خانه بازگردم به کسی حرفی نزدم که کجا می‌روم.

وی افزود: پیاده سمت امامزاده راه افتادم که پنج کیلومتری آنجا گودالی پر از آب دیدم که مثل استخر شده بود. برای نگاه کردن، سمت آن رفتم که متوجه صدای سگی شدم. ترسیدم بلایی سرم بیاورد و از دستش فرار کردم. تپه‌ای را از دور دیدم و سمت آن رفتم، اما آن تپه نبود و یکدفعه به داخل قنات متروکه‌ای سقوط کردم که پر از خاک، پلاستیک و گونی‌های کهنه بود. سعی کردم از آنجا بیرون بیایم که نشد. عمق آن زیاد بود و بعد از نجاتم فهمیدم 7 متر عمق داشته است. فریاد زدم و کمک خواستم، اما انگار صدایم را کسی نمی‌شنید. یک ساعت بعد بارش باران شروع شد. نیمی از قنات پر از آب شده بود و پاهایم در گل و لای فرو رفته بود. اگر باران بیشتر می‌بارید در آن خفه می‌شدم. خدا صدایم را شنید و باران قطع شد. گرسنه و تشنه شده و برای زنده ماندن از آب گل‌آلود داخل قنات نوشیدم. شب‌ها از سرما به خود می‌پیچیدم. شب را به‌سختی صبح می‌کردم. روز سوم، صدای چند موتور‌سوار که از آنجا رد می‌شدند را شنیدم و با فریاد درخواست کمک کردم، اما صدایم را نشنیدند و رفتند. حالم بدتر می‌شد و رمقی در جانم نبود. چهره فرزندان و خانواده‌ام مقابل چشمانم بودند و گریه می‌کردم. با یادآوری چهره فرزندان و خانواده‌ام حالم بدتر می‌شد و گریه‌‌ می‌کردم، دیگر رمقی در جانم نبود.

عصر چهارمین روز هم گذشت و به‌خاطر فرزندان و خانواده‌ام با مرگ می‌جنگیدم و آخرین تلاش‌هایم را برای زنده ماندن کردم و فریاد می‌زدم کمک کمک. انگار خدا صدایم را شنید، چوپانی به بالای قنات آمد و با اطلاع از وضع من آتش‌نشانان و اورژانس را به محل کشاند که نجات یافتم. اگر او و تیم‌های امدادی نمی‌آمدند، زنده نمی‌ماندم. یک‌شبانه‌روز در بیمارستان بستری بودم. از ناحیه گردن آسیب دیده بودم. دوست برادرم که در بیمارستان کار می‌کرد مرا دید و به خانواده‌ام اطلاع داد. وقتی خانواده‌ام به بیمارستان آمدند فهمیدم آنها نزد همکاران، دوستان، اقوام و همسایه‌ها رفته و سراغم را گرفته بودند. بیمارستان‌ها و پزشکی قانونی را هم جست‌و‌جو کرده و وقتی مرا پیدا نکردند به پلیس خبر دادند.

این در حالی بود که محمدعلی عزت‌آبادی، کشاورز و چوپان 28 ساله که آن زن را یافته بود به خبرنگار ما گفت: آن روز برای چرای گوسفندان و سرکشی به باغم رفته بودم که صدای کمک‌خواهی شنیدم. ابتدا گمان کردم اشتباه شنیدم و مشغول کارم شدم، اما دوباره که صدا را شنیدم رد آن را گرفته و به قنات متروکه با عمق 7 متر رسیدم و زنی را در آنجا دیدم که می‌گفت چهار شبانه‌روز آنجا افتاده است. سعی کردم او را از قنات بیرون بیاورم که نشد و بعد به آتش‌نشانی خبر دادم که آمدند و او را بیرون آوردند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها