آرشیو اسناد امنیت ملی آمریکا نشان داد:

حمایت آمریکا از صدام و تسلیحات شیمیایی رژیم بعث عراق

«خود زنی» سرباز بعثی در جمع اسرای ایرانی

«در بین جمع سربازان عراقی کسی را که به طرفم تیراندازی کرده بود شناختم و زیرنظر داشتم، می‌خواستم به نحوی کینه خود را بر سر او خالی کنم.»
کد خبر: ۱۲۹۴۹۳۷

به گزارش جام جم آنلاین از ایسنا، سید جلال‌الدین علیزاده طباطبایی از آزادگان اردوگاه موصل روایت می‌کند: اول مرداد ۱۳۶۷ بوی باروت فضای جبهه غروب را آکنده کرده بود.احتمال حمله شیمیایی بعثی‌ها وجود داشت؛ به همین خاطر، بچه‌ها ماسک‌ها و لباس‌های ضدشیمیایی را به تن کرده بودند که ناگهان دیدیم تانکی به‌سرعت به طرف عقب جبهه در حال حرکت است. دست بلند کردیم که ما را هم با خود ببرد، وقتی رد شد، کلاه خودهای مشکی آنها از نفوذ عراقی‌ها در پشت منطقه عملیاتی حکایت می‌کرد.

بلافاصله فرمانده گردان را در جریان گذاشتیم و به اتفاق ایشان و یک گروه ۱۳ نفری به سمت رودخانه رفتیم؛ اما در حین حرکت، درگیری آغاز شد. یکی از عراقی‌ها به طرفم تیراندازی کرد و گلوله‌ای در کتف چپم نشست.

به همراه فرمانده گردان و دیگران توسط یک کابل برق از یک طرف رودخانه به طرف دیگر رفتیم. در آنجا دیگر کاملاً به محاصره درآمدیم. گلوله‌هایمان تمام شده بود و راه دیگری باقی نمانده بود و از اینجا وارد دنیای اسارت شدیم. دنیایی که از سوی دشمن پر از شقاوت و بی‌رحمی بود.

در اولین لحظات اسارت دست‌ها و چشم‌های همه را بستند ولی چون من زخمی بودم از بستن دست‌ها و چشم‌هایم خودداری کردند. در بین جمع سربازان عراقی کسی را که به طرفم تیراندازی کرده بود شناختم و زیرنظر داشتم. می‌خواستم به نحوی کینه خود را بر سر او خالی کنم.

یک کامیون «آیفا» آمد و ۳۰ نفر را که من هم جز آنان بودم سوار کرد. هر آیفا دو نگهبان داشت. کسی هم که به من تیراندازی کرده بود در آیفای ما سوار شد. وقتی به حوالی منطقه عراقی‌ها رسیدیم، آن دو نگهبان روی درب عقب آیفا ایستادند و شروع به خوشحالی و تیراندازی هوایی کردند. در همین هنگام به یک سربالایی تند رسیدیم. نگهبان عراقی که مرا زخمی کرده بود، دستش از آیفا رها شد و تا آمد ستون آیفا را بگیرد ناگهان دست دیگرش با اسلحه آمد زیر چانه‌اش و سه تیر به مغزش اصابت کرد و هلاک شد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها