شهید نیروی انتظامی که قطعه قطعه شد

ستوان دوم شهید سید مجتبی حسینی در تاريخ چهاردهم مرداد 1356 چراغ خانواده ای از سادات علوی روشن شد و پس از گذشت دورانن تحصيل در بهدارى ناجا مشغول به كار شد. و در روز نهم دی سال 1387 در «اول محرم» به ندای جدش لبیک می گوید.
کد خبر: ۱۲۹۸۲۴۸

به گزارش جام جم آنلاین به نقل از نوید شاهد، ستوان دوم شهید سید مجتبی حسینی در تاريخ چهاردهم مرداد 1356 چراغ خانواده ای از سادات علوی روشن شد و نوگل خوشبویی از بوستان فاطمی چشم به جهان گشود و فضای خانه ی سادات را معطر به عطر احمدی نمود و یک مجتبای دیگر در شهر مزین به نام قائم آل محمد(ص) قائم شهر به کره ی خاکی افزون گردید.

او در دامان پدری پاک و متدین و مادری مومنه و دلسوز تربیت یافت. والدین نامش را مجتبی گذاشتند. این سید مجتبى دوران تحصیلات ابتدایی را دبستان شهید ارسلان حق پرست ادیب با موفقیت گذارند، سپس مقطع راهنمایی را در مدرسه شهید ابراهیم رزاقیان گذراند. ایشان دوره متوسطه را در رشته علوم تجربی در دبیرستان شریعتی قائم شهر طی نمود و پس از اتمام تحصیلات متوسطه در کنکور سراسری شرکت نمود و در رشته پرستاری دندان پزشکی مقطع کاردانی در دانشگاه علوم پزشکی قبول گردید. هم زمان در کنار تحصیلات دانشگاهی از علوم های دیگر مثل کامپیوتر دروس حوزوی علمیه صادق (ع) کوتنا درمحضر اساتید علم و عمل بهره های زیادی برد و پس از احراز مدرک دانشگاهی جهت خدمت سربازی وارد سپاه پاسداران ساری شد. بعد از اتمام دوره خدمتش با خانواده ای مذهبی ازدواج نمود و ثمره این زندگی دختر سه ساله ای به نام سیده فاطمه حسینی می باشد که به یادگار گذاشت.
 
بعد از ازدواج راهی قم شدند و سپس بعد از مدت یک سال وارد نیروی انتظامی تهران گردید. بعد از مدت سه سال به استان مازندران در شهرهای تنکابن و قائم شهر و بابل در بهداری ناجا به خدتمتش ادامه داد تا اینکه در اول مرداد ماه 1387 مصادف با 19 رجب جهت انجام ماموریت از استان مازندران به استان زاهدان شهرستان سراوان منتقل گردید و و در روز اول محرم  به ندای جدش لبیک می گوید تا اول محرم نهم دی 1387 به خدماتش پایان بخشید.

و اما روز شهادت....
صبگاه فرا مى رسد و سيد مجتبى به فرماندهانش پيشنهادى مى دهد، كه به مناسبت اولين روز محرم و عزای عمومی از سوى ولى امر مسلمين جهان اسلام (حضرت آيت الله خامنه اى) به مناسبت فاجعه (غزه) مراسم صبحگاهی لغو شده و برای عزاداری به حسینیه بروند. فرماندهی با 300 تن از افسران عالی به حسينيه رفته و به نوحه سرایی پرداختند. در همین وقت سيد مجتبى دم در قرارگاه مشغول حراست و حفاظت  از اسلام و میهن و شرافت بود که شياد پليدى از يزيديان زمان (وهابیون خائن) با وسیله نقلیه ای که بارش مواد منفجره بود با بی شرمی تمام طی عملیات انتحاری با شکست حریم قداست واحد محوطه شده و به خیال اینکه همه افسران و سربازان امام زمان در صبحگاه ایستاده اند. شهید به دنبال ماشین میرود یک مرتبه صدای انفجار مهیبی می آید و دود سیاهی همه جا را فرا می گیرد. اینجا بود که سید مجتبی برای همیشه پر می کشد و در روز اول محرم به ندای جدش لبیک می گوید و خود را به کاروان عاشورایی رسانده و به آرزوی خود می رسد.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۱ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها