سر پیاز یا ته پیاز، مسأله این است؟
ولی باید گفت نقش این گیاه فراتر از ایفای نقش در زیستبوم سفرهخانه مادری است؛ بلکه آنقدری مهم است که در جهان همواره سرِ تعیین سر و ته آن مجادله است. نه! اینگونه نمیشود باید برای درک اهمیت آن سفر کنیم، سفری در زمان و مکان.
مقصد اول:ژوئن 2017 روسیه ـ مسکو
هوا رو به اعتدال است و کمی از آن سرمای استخوانشکن کاسته شده؛ مردم مثل هر روز سرکار میروند، دانشآموزان در فکر امتحانات پایان ترم هستند و تراکم شهر کمی به علت ورود گردشگران بالا رفتهاست. ولی امروز مسکو مثل هر روزش نیست، انگار همه منتظرند ببینند روزنامه دولتی ایزوستیا در مطبعه خود، از چه چیزی ورق به ورق کپی میگیرد؛ ولی نه، اینجوری که معلوم است آن انتظار همگانی وهمی بیش نیست و همه در پی زندگی خود جاری اند. اما چندصد کیلومتر این ور تر از خزر در قلب پایتخت ایران، عدهای چشمشان به مطبعه روزنامه ایزوستیاست.
بالاخره اوراق جریده امروز هم به کف خیابان آمد؛ مثل هر روز با توجه به دستورالعملهای کرملین به وقایع ریز و درشت روسیه و جهان پرداخته بود و سعی در القای بازنگری خود از آن واقعه به مخاطب داشت. ولی یک خبر در میان آنها طعم روزمرگیها را نمیداد بلکه با طعمی داغ و خشک نویدبخش فتحی جدید بود.
خبر این بود: «قرار است کامیونهای ترانزیت ایرانی در تهران استارت بزنند، بغداد را پشت سر بگذارند و از صحرای تَنَف به دمشق برسند.»
این دستپخت ایزوستیا علاوه بر طعم خودش که میگفت راه حمایت زمینی از محور مقاومت باز شده، دو چیز دیگر را نیز مشخص میکرد: اول،بازگشایی راه زمینی کاروانهای زیارتی برای زیارت قبهالصخره و دوم، مقصد بعدی سفر ما.
مقصد دوم: ژوئن 2017 سوریه ـ تَنَف
تنف گره داغ و خشک سه کشور سوریه، عراق و اردن است؛ اما امروز بوی هیچ کدام از اینها را نمیدهد؛ بلکه بوی زیره کرمان و شیر پیره هراتی است که در صحرا پیچیده؛ بله درست دیدید سردار است که همراه یاران فاطمی خودش روی شنهای داغ به نماز ایستادهاند؛ آمدهاند معبر را برای وصلشدن راه زمینی محور مقاومت بازکنند.
نیروهای مقاومت نیز در سهراهی کبدی مستقر شدند تا آخرین اقدامات را برای بازکردن معبر انجام دهند. ولی همه چیز به همین سادگی تمام نمیشود. اگر ته پیاز را ایران بدانیم و سر پیاز را عراق و سوریه، عضو مجهولی از پیاز که از سال قبل در این صحرا لانه کرده، با یک مکدونالد در دستش چوبی برداشته و هی لای چرخ گروههای مستقر در این منطقه میکند، سر آخر هم که میپرسیم خب دردت چیست؟ کرملین پیغام میآورد که: میگوید تا مدار 55درجه اطراف لانهام ارث پدرم هست و کسی نباید واردش شود، سردار هم که دستش بند جانورانی دیگر بود، رسیدگی به حساب این لات کوچه خلوت را موکول میکند به زمانی دیگر. ولی این به معنای ناامیدی زائران قبهالصخره، برای زیارت این مکان نبود، چون که همیشه یک راهی هست.
مقصد پایانی:نوامبر 2017 قائم - ابوکمال
بعد از موکول شدن حسابرسی آن لات کوچه خلوت به بعد، استاندار شهر الانبار عراق بعد از آزادسازی موصل خبر تازهای داد که حاکی از برنامه جدید ایران برای اتصال زمینی محور مقاومت بود؛ صهیب الراوی گفت:«سه منطقه القائم، راوه و عانه واقع در غرب الانبار هنوز در کنترل گروه داعش هستند. نیروهای تحت کنترل این استان همراه با نیروهای مشترک عراقی در آغاز عملیات بازپسگیری مناطق باقیمانده در دست داعش عمل خواهند کرد.»
عملیات ارتش عراق و گروههای مقاومت برای آزادسازی این سه منطقه در مرداد 1396 کلید خورد و در 12 آبان همان سال نیروهای مقاومت برای آزادسازی منطقه القائم وارد عمل شدند. ولی آن سمت ماجرا یعنی در قلمرو اسد اوضاع به همین سادگی پیش نمیرفت.
نیروهای مقاومت که در شهرهای حمص، حماه و دیرالزور در حال بازپسگیری متصرفات داعش بودند، به صورت ناگهانی با تغییر موضع تکفیریها مواجه شدند؛ داعش وارد فاز عقبنشینی شدهبود و متصرفاتش در شمال دیرالزور را به یار دیگر آن عضو نامعلوم پیاز یعنی sdf (نیروهای دموکراتیک سوریه) میسپرد. این تغییر موضع با این هدف انجام شد که این گروه تحت حمایت ایالات متحده آمریکا، روی میادین نفتی العمر که در فاصله 25 کیلومتری موضع این گروه بود، به نفع آمریکا اشراف داشتهباشند؛ ولی از آنجا که قرار است این تیر نیز مانند همه تیرهایشان به سنگ بخورد، گروههای مقاومت توانستند در مسیر آزادسازی بوکمال، شهر المیادین را از چنگال داعش خارج کنند؛ با آزادسازی شهر المیادین گروههای مقاومت موفق شدند موضع برتری نسبت به موضع گروه sdf در فاصله 9 کیلومتری میادین نفتی العمر بگیرند و مثل همیشه احوال آن لاتکوچه خلوت را پریشان کنند.
بعد از المیادین نوبت به پله آخر میرسید: ابوکمال. عملیات آزادسازی توسط گروههای مقاومت آغاز میشود، ضربه آنقدر محکم است که تکفیری ها را وادار به عقبنشینی میکند. اما باز یکجای کار میلنگد. تجهیزات ارتباطی مختل شده، جابهجاییهای سریع دشمن و پرواز پرندههایی که نه خودیاند و نه آرم داعش دارند، همه و همه گویای یک چیز است: دوباره پای شخص ثالثی در میان است.
جوک سال است، به مرغ پخته بگویی تا شب برایت قهقهه میزند، تکفیریها زیر زمینهای شهر تونل کندهاند و وقتی قرار است فلنگ را ببندند، به دل تونلها میزنند و در منطقه باغوز آژانس هوایی ائتلاف بینالمللی علیه داعش آنها را به جایی منتقل میکنند که از خطر مقاومت در امان باشند؛ در واپسین لحظات هم زمانی که جمیع دواعش درحال فرار به سمت آن ور فرات اند، زحمت تخریب پل و جلوگیری از پیشروی مقاومت را پرندههای عمو سام با بمباران پل به جان میخرند. ولی با این همه لات قصه ما، تا کوچه را شلوغ دید فرار را بر قرار ترجیح داد و کوچه بوکمال را به نفع مقاومت خالی کرد.
سر آخر نیز این همه حروف را به هم بافتیم که بگوییم، آری میشود کسی نه سر پیاز باشد و نه منتهیالیهاش ولی هر روز با جان هزاران و شاید میلیونها نفر بازی کند؛ میشود کسی خانهاش بالا محله باشد و هر روز در خانههای پایین محله به بهانه اینکه آمدهام از جان و مال و ناموستان محافظت کنم، جان و مال و ناموسشان را به غارت ببرد، همه اینها میشود ولی باید دانست، دستش بالای دستهاست، کافی است باورش داشتهباشی، که اگر باورش داشتهباشی تمام دنیا هم که جمع شود و مانعت شود، آخرسر تهران استارت میزنی و جولان پیاده میشوی.
سید علی زیدی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد