به گزارش گروه حوادث جام جم آنلاین از روزنامه جامجم، رسیدگی به این پرونده از عصر ۲۱ اسفند سال گذشته و به دنبال گزارش یک آدمربایی در محله نبرد تهران آغاز شد.
تحقیقات پلیسی نشان داد سه نفر با خودروی ون اورژانس اجتماعی به مقابل خانه محمود ۳۶ ساله رفته و او را سوار خودرو کرده و با خود بردند. بعدازآن، تماس مرد جوان با خانوادهاش قطعشده بود.
بررسیهای بیشتر مشخصکرد آدمربایان از کارمندان بهزیستی نبوده و خودروی خود را شبیه خودروهای اورژانس اجتماعی کرده بودند تا بتوانند نقشه آدمربایی را اجرا کنند. بررسی پلاک خودرو هم نشان داد سرقتی است و آدمربایان آن را دزدیده بودند.
تحقیقات از خانواده محمود نشان داد او مغازه طلافروشی دارد و احتمال ربودنش برای سرقت از طلافروشی وجود دارد.
سریع تیمی از مأموران راهی مغازه طلافروشی شدند. بررسی فیلم دوربین طلافروشی نشان داد آدمربایان با ریموت در، بهراحتی وارد مغازه شده و طلاها را سرقت کردهاند.
سرانجام ردپای یکی از آشنایان محمد در این پرونده به دست آمد و او دستگیر شد. حامد در بازجوییها راز قتل محمود را فاش کرد و گفت: من همراه دو نفر از دوستانم بهنام سینا و سعید نقشه سرقت از مغازه طلافروشی را کشیدیم. ابتدا یک دستگاه خودروی ون سفیدرنگ اجاره، یک پلاک سرقتی روی آن نصب و با جعل علائم سازمان بهزیستی، خودروی ون را مشابه خودروهای اورژانس اجتماعی کردیم. روز قتل مقابل خانه محمود رفتیم و سعید بهعنوان کارشناس اجتماعی با او در مورد آسیبهای اجتماعی و خانوادگی صحبت کرد و به بهانهای وی را داخل خودرو کشاند و من هم در یک فرصت، آمپول بیهوشی را که از قبل آماده کرده بودم به وی زدم که محمود بلافاصله بیهوش شد. به سمت مسعودیه رفتیم و سینا با برداشتن کلید و ریموت مغازه سراغ طلاجات رفت و سرقت کرد و در همین هنگام متوجه شدیم محمود فوت کرده و وی را در محدوده کهریزک دفن کردیم و پس از تقسیم اموال متواری شدیم.
با تکمیل تحقیقات، پرونده برای محاکمه به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد و متهمان در شعبه چهارم پای میز محاکمه قرار گرفتند. در این جلسه اولیای دم برای متهمان درخواست اشد مجازات را کردند. در ادامه رئیس دادگاه با تفهیم اتهام به سه متهم از آنها خواست از خود دفاع کنند.
ابتدا حامد در جایگاه قرار گرفت و گفت: من به خاطر آشنایی که با مقتول داشتم از وضعیت مالی او باخبر بودم. من نقشه سرقت را طراحی کردم و سینا و سعید هم قبول کردند. قرار ما سرقت بود و نمیخواستیم محمود کشته شود. وقتی داخل خودرو سروصدا کرد، سعید به او آمپول بیهوشی تزریق کرد تا آرام شود. بعد هم متوجه مرگ او شدیم.
سپس سعید در جایگاه قرار گرفت و گفت: من فکر نمیکردم آمپولی که به محمود تزریق میکنم، کشنده است و از کار خود پشیمانم. ما فقط خواستیم او را آرام کنیم و قصدی برای قتل نداشتیم. ما با ظاهری موجه سراغ او رفتیم و بدون اینکه شک کند، سوار خودرو شد اما وقتی کلید مغازه را خواستیم، شک کرد و خواست پیاده شود. از کار خود پشیمانم و از اولیای دم درخواست بخشش دارم.
در پایان سینا در جایگاه قرار گرفت و در دفاع از خود گفت: وقتی فهمیدیم محمود مرده است، تنها راهی که به ذهنمان رسید این بود که جسد را دفن کنیم. من خیلی عذاب میکشم و از اولیای دم درخواست بخشش دارم.
پس از دفاعیات متهمان و وکلای مدافع آنها، قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد