به گزارش گروه
حوادث جام جم آنلاین شرق، رسیدگی به اولین پرونده زمانی آغاز شد که زنی با مرکز فوریتهای پلیسی استان فارس تماس گرفت و گفت فردی به شوهرش شلیک کرده و او را به قتل رسانده است. وقتی کارآگاهان جنایی به محل اعلامشده رفتند، خود را در برابر پیکر بیجان و غرق در خون مردی به نام ناصر دیدند. همسر ناصر به افسران جنایی توضیح داد: در خانه نشسته بودیم که زنگ در به صدا درآمد. آیفون را جواب دادم. یکی از اقوام دور ناصر پشت در بود. او از من خواست به ناصر بگویم جلوی در برود، چون با او کار واجبی دارد. شوهرم هم به مقابل در رفت، اما بعد از چند لحظه صدای شلیک گلوله را شنیدم و هراسان خودم را به کوچه رساندم.
در این لحظه با جسد شوهرم مواجه شدم و از آن مرد که بابک نام دارد، اثری نبود. کارآگاهان بعد از ثبت این اطلاعات به تکاپو افتادند تا بابک را بازداشت کنند. جستوجوهای آنها خیلی زود نتیجه داد و بابک بازداشت شد. او وقتی تحت بازجویی قرارگرفت به قتل اعتراف کرد و گفت: ناصر از اقوام دور من بود و ما با هم بهخاطر یک کلیپ اختلاف داشتیم طوری که از او کینه به دل گرفته بودم و به همین دلیل در نهایت نقشه قتل را طراحی و اجرا کردم.
متهم در ادامه وقتی برای شرح جزئیات جنایت تحت بازجوییهای دقیقتر قرار گرفت، حرفهای اولیهاش را رد کرد و گفت: مشکل اصلی من و ناصر اختلاف مالی بود اصلا کلیپی در کار نبود.
تناقضگوییهای این متهم پلیس را به شک انداخت و وقتی کمی درباره او تحقیق شد، مشخص شد بابک به ماده مخدر شیشه اعتیاد دارد و زمان جنایت نیز تحت تأثیر این ماده و در توهم بوده است. متهم در نهایت بازداشت شد تا تحقیقات از او برای افشای راز قتل ادامه پیدا کند.
دومین متهم مردی است که پدر خود را در عالم توهم شیشهای به کام مرگ فرستاده است. کارآگاهان جنایی وقتی از مرگ مرموز مردی میانسال در خانهاش مطلع شدند، به آنجا رفتند و جسد را در حالیکه در حیاط رها شده بود، پیدا کردند. در همان بررسیهای اولیه که پزشکی قانونی انجام داد مشخص شد این مرد خفه شده است. از سویی خانه او بههمریخته بود. مأموران ابتدا از پسر مقتول به نام کاظم تحقیق کردند. او گفت: سارقانی وارد خانه ما شدند و بعد از کشتن پدرم و انجام دزدی فرار کردند. پسر جوان در حالی این اظهارات را مطرح میکرد که هیچ نشانهای دال بر ورود افراد غریبه به خانه وجود نداشت و به نظر میرسید آشفتگی موجود صحنهسازی است. به همین سبب کاظم دوباره بازجویی شد. او این بار به کشتن پدرش اقرار کرد و گفت: من و پدرم از مدتها قبل با هم اختلاف داشتیم. او مرا اذیت میکرد و رفتارش طوری بود که از دستش خسته شده بودم و دنبال راه چاره میگشتم. در نهایت با مردی آشنا شدم و با او درددل کردم. آن مرد پیشنهاد قتل پدرم را داد که من هم قبول کردم و روز حادثه او وارد خانه ما شد. سپس با هم بهسمت پدرم که خواب بود رفتیم و من او را خفه کردم و جسدش را به حیاط بردم. در ادامه با جابهجاکردن وسایل سعی کردم وانمود کنم دزد به خانه آمده است.
این حرفهای کاظم نیز برای پلیس قانعکننده نبود، چون او در ادامه درباره همدستش دچار تناقضگوییهای زیادی شد. در نهایت معلوم شد کاظم به شیشه اعتیاد دارد و همدستش فردی خیالی بوده و متهم در شرایط توهمی دست به جنایت زده است.
کاظم در دور بعدی بازجوییها ماجرای قتل را اینطور شرح داد: من به شیشه معتاد بودم و پدرم سر همین موضوع با من اختلاف داشت. بارها از او خواسته بودم مرا به حال خودم رها کند، اما اعتنایی نمیکرد و در نهایت او را کشتم. بنا بر این گزارش، تحقیقات از این متهم به قتل نیز ادامه دارد.