حالا باید از خود بپرسیم: روحانیت در قالب کدام برنامه های تلویزیونی بیشتردیده میشوند؟ در کدام ایام و در رابطه با چه موضوعشاتی بیشتر از آنان دعوت میشود؟ این رویه از چه زمانی و در نتیجه کدام فعل و انفعالات اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی وارد برنامهسازی تلویزیون شدهاست؟ پاسخ این سوالات از نکات جالبی در تاریخ و فلسفه فکری اهالی حوزهعلمیه در نسبت با تلویزیون پرده برمیدارد.
اواخر دهه۴۰ وقتی دولت شاهنشاهی تنها ایستگاه تلویزیونی کشور را از ثابت پاسال، صاحب بهایی آن خرید، دیگر همگونی و یکدستی سیاستهای دولتی با خردهفرهنگ مهاجم غربی و سلطه تمامیتخواهانه آن بر کشور از طریق رسانه نوظهور و جذاب آن قدر جدی شدهبود که مراجع قم را بر آن داشت مردم را که چشم به رأی و نظر آنها داشتند، تنها نگذارند. آیتا... بروجردی اما حتی پیش از آن، وقتی طی اطلاعیهای، مصرف پپسی کولا را حرام اعلام کردهبود، از اولیای امور هم خواستهبود اجازه ندهند آنتنهای تلویزیون ثابت پاسال بر بام خانههای قم نصب شود.
ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا
چطور روحانیت و گفتمان مذهبی و متشرع پیرو آن، این فاصله را از حرام اعلام کردن تلویزیون تا حضور پررنگ در آن طی کردهاست؟ اگر به وضعیت جامعه ایران خصوصا از دهه ۳۰ تا ۵۰ نظر کنیم، به گرههای جالبتری هم در نسبت میان روحانیت و مرجعیت دینی با رسانههای نوین پی خواهیمبرد. دهه ۴۰ درحالی که برخی معممین در استفاده از میکروفن در مجالس و منابر احتراز میکردند، امامخمینی و مرجعیت روشن حوزه علمیه بدون هیچ بحث و جدلی، انگار که اصلا این موضوع محلی از اعراب نداشتهباشد، در معرض آن قرار گرفته و از مساله عبور کردهاند.
تاریخ دهه۵۰ خصوصا نشان میدهد نوار کاست به عنوان رسانه اول انقلاب تا حدی اهمیت مییابد که انقلاب اسلامی را «انقلاب نوار کاست» هم نامیدهاند.
این درحالی است که نوار کاست درواقع یک رسانه واسطه محسوب میشود و اهمیت آن در انتقال منابر پر شور و پر حرارت رهبران مذهبی ـ سیاسی عصر خود است. بر این شواهد به ظاهر متضاد این را هم بیفزایید که در همان حین که نصب آنتن تلویزیون بر بام خانههای قم از سوی آیتا... بروجردی، مرجعیت اصلی شیعه، غیر مجاز معرفی شده، شهیدمطهری تصمیم میگیرد که در نشریه «زن روز» بنویسد یا سخنرانیهای مذهبی آیتا... محمدتقی فلسفی از رادیو پخش میشود که البته پس از اعتراضهای شدید ایشان به بهائیت، از مقطعی به بعد از سوی دستگاه شاهنشاهی ممنوع میشود.
روحانیت دامن از آلایش به چه چیز بالا گرفتهبود؟
از کنار هم گذاشتن همه این شواهد بدون تردید میتوان فهمید روحانیت در تعریف نسبت خود با رسانههای نوین، دو محور را در نظر داشتهاست: حُسن توسعه دادن تعداد مخاطبان، ضرر همکاری با رسانههای پرمساله شاهنشاهی. در واقع روحانیت که تا پیش از نفوذ گسترده رسانههای نوین در کشور، مهمترین رسانه یعنی «منبر» را در اختیار داشته و حتی روشنفکران هم عصر در به خدمت گرفتن تریبونهای تازه، به شدت تحت تاثیر منابر روحانیون همدوره خویش بودهاند، حالا به سرعت متوجه ظرفیت رسانههای جدیدی چون روزنامه، رادیو و تلویزیون میشوند و این فرصت را به غنیمت میشمارند.
اما این جدیت در بالا نگهداشتن دامن از آلایش به رسانههای عصر پهلوی از کجا میآید؟ دو دهه تاریخ تلویزیون پیش از انقلاب نشان میدهد محتوای مبتذل نمایشداده شده در آن با سبک زندگی عامه مردم که متاثر از دین است، هیچگونه سازگاری فرهنگی ندارد.
در واقع نه تنها روحانیت از حضور در صفحه تلویزیون اجتناب میکند بلکه وضعیت سیاسی هم به گونهای است که رسانهها مدام از حرکت به سمت روحانیت احتراز میکنند و اتفاقا متمرکز بر سانسور مراجع دینی هستند. به علاوه همکاری با نهادهای شاهنشاهی خصوصا در عرصههای نظامی، فرهنگی و رسانهای روز به روز قبح بیشتری مییابد. بنابراین عدمهمکاری مرجعیت دینی با رسانههای نوین را باید مخالفت نرم و معطوف به محتوای فرهنگی یا فرامتنهای سیاسی دانست درحالی که این رسانهها هیچ وقت به شکل سخت از سوی روحانیت بصیر و روشن طرد نشدهاند.
روحانیون چقدر همکاری خود را توسعه دادهاند؟
حالا پس از این مقدمه مفصل روشن میشود چرا همزمان با ظهور انقلاب اسلامی، روحانیت بلافاصله با تلویزیون آشتی و در سطوح مختلف، همکاری با آن را آغاز کرد. اما حالا پس از چهار دهه شکل و شمایل این همکاری روحانیون با تلویزیون چه تغییر و تحولاتی داشتهاست؟ اصلا این قصه از کجا شروع شد؟
جالب است بدانیم برخلاف عرصههای استراتژیک دیگر چون حوزههای سیاسی یا آموزش و پرورش، روحانیون در تلویزیون به عنوان یک عضو مانند سایرین شروع به فعالیت کردند و این رویه، اتفاقا با کمی تاخیر هم آغاز شد. فقدان تجربه در برنامهسازی و مهمتر از آن تفاوت بستر فکری و حرفهای روحانیت با تلویزیون که هنوز هم از مسائل موجود در تعریف نسبت این دو با هم است، یکی از دلایل این تاخیر بود و البته نمیتوان از وجود تردیدهای اندک اما مهم درباره شیوه برهمکنش دین و نمایندگان آن با این رسانهها هم چشم پوشید.
خلاف آن که فکر میکنیم
با این همه جسارت انقلابی و در انداختن طرحی نو و جستوجو برای یافتن ظرفیتهای این رسانه باعث شد دهه۶۰ چهرههای جدید و شاید غیرمنتظرهتری را از نسبت میان روحانیت و تلویزیون نشان دهد شاید حتی تا دههها بعد از آن هم تکرار نشد. ما نه تنها حضور چندین دهه برنامه پربیننده «درسهایی از قرآن» با حضور حجتالاسلام قرائتی را مرهون همان جسارت اولیه انقلابی هستیم بلکه اولین و بهترین نمونه برنامه کودک با حضور روحانیون هم متعلق به همین دهه است. جایی که زندهیادحجتالاسلام راستگو با جنس پرتکاپو و شاداب اجرای خود، نکات حکمی و قرآنی را به کودکان منتقل و برنامهای قابل رقابت با سایر نمونههای همدوره خود را به آنتن تقدیم کرد.
اما شکل اصلی حضور روحانیت در تلویزیون یعنی قالب پخش سخنرانیهای مذهبی و منابر همچنان قالب اصلی برنامههای تلویزیونی در این رابطه باقی ماندهاست، هرچند از دهه ۷۰ به بعد، حضور روحانیون به عنوان کارشناس مسائل مذهبی چه در شرح قواعد شرعی و فقهی و چه در رابطه با تاریخ اسلام، به صورت گفتوگوی مستقیم با مخاطب با نگاه به دوربین یا در شکل حضور دونفره به همراه مجری در استودیو نیز باب شد. اما این اتفاق، تقریبا چیزی را در محتوا و شکل حضور روحانیت تغییر نداد.
حالا اما کمتر از نیمدهه است که برخی روحانیون در قامت برنامهساز، سردبیر و حتی مجری برنامههای گفتوگومحور در موضوعات به ظاهر نامرتبط هم دیده میشوند و موج بازگشتی هم به سمت تولید برنامههای کودک توسط روحانیون به وجود آمدهاست. اما این مسیر نشان میدهد سرعت توسعه این همکاری برخلاف چیزی که به خاطر گستردگی حضور روحانیون بر صفحه به مخاطبان القا شده، بسیار آهسته بودهاست.
فاطمه ترکاشوند - روزنامه نگار / ضمیمه قاب کوچک روزنامه جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد