پشت دوربین یاور و ستایش، سعید سلطانی به عنوان کارگردان قرار دارد. البته اینبار نام اصغر نعیمی هم کنار او به عنوان کارگردان دیده میشود.
آرمان زرینکوب هم که مدتی است با سلطانی همکاری دارد، تهیهکننده هر دو سریال است و فیلمنامههای یاور و ستایش را هم سعید مطلبی نوشتهاست.
داریوش ارجمند هم که با تکیهکلامهایش به ستاره سریال ستایش بدل شدهبود، در اینجا نقش اول مرد را بر عهده دارد. یاور، پدربزرگی سنتی است که همه خانواده زیر چتر حمایتی او هستند؛ خصلتی که از شخصیت حشمت فردوس هم سراغ داشتیم.
به این ترتیب حضور عوامل مشابه سریال و نزدیکی حالوهوا و شخصیتپردازیها باعث شده یاور با وجود قصهای متفاوت برای بسیاری یادآور ستایش باشد.
در اینجا نگاهی به این شباهتها و تفاوتها که این روزها زیاد دربارهاش صحبت میشود انداختهایم، واکنش تهیهکننده و بازیگر سریال در این مورد را نقل کردیم، از تجربه اسپینآفسازی گفتیم و با یک منتقد گفتوگو داشتیم.
نسبتا آشنا
قطعا شما هم با دیدن یاور بخشهایی از شخصیت فردوس برایتان زنده شدهاست. بخشهای مشابهی که علاوهبر شخصیتها در قصه هم به چشم میخورد. این موارد حتی در نوع تعاملات افراد مختلف داستان هم به چشم میخورد. موضوعاتی مثل رفاقت، اعمال قدرت و ... که در این بخش مفصل از برخی از آنها گفتهایم.
رابطه مراد و مریدی
علاقه پدربزرگ به نوه در سریال ستایش از همان میانههای قصه باعث شکلگیری ماجراها میشود و در ادامه هم به دلیل علاقهای که حشمت فردوس به نوههایش، بهویژه پسر طاهر داشت، قصه جلو میرود.
این علاقه را در فصل دوم به صورت عینی با آشنایی پدربزرگ و نوه پس از سالها شاهد بودیم و در فصل سوم هم همچون مراد و مرید این دو کنار همدیگر بودند.
سریال یاور هم رابطه عمیق میان پدربزرگ و نوه را نشان میدهد که حتی گاه از علاقهای که میان پدر و پسر وجود دارد هم فراتر میرود.
در این سریال هم نوه احترام زیادی برای پدربزرگ قائل است، همراهیاش میکند و در همه امور به نظر او توجه دارد. پدربزرگ هم نوه را افتخار خود میداند و برای سرنوشتش اهمیت زیادی قائل است. این رابطه حسنه در هر دو سریال نقطه مهمی از شخصیتپردازی این کاراکترها است و قصه براساس آن پیش میرود.
پسردوستی
یاور چلویی و حشمت فردوس، هر دو از آن پسردوستهای سنتی هستند که به نوههای پسری خود اهمیت بیشتری میدهند. رفتاری که امروزه هم رو به کاهش است و هم نکوهش میشود.
آنچنان که از سریال ستایش به خاطر داریم، حشمت وقتی فرزند دوم پسر به دنیا آمد و شنید پسردار شدهاست، سعی داشت کینهها را کنار بگذارد و بار دیگر راه آشتی پیش بگیرد.
او به دنبال مردی بود که میراثش را برای او بگذارد و به همین خاطر اهمیتی به دختران خانواده نمیداد. این روحیه او تا فصل سوم هم ادامه داشت، هرچند اندکی کمرنگتر شدهبود. یاور هم در این سریال، به پسر خانواده یعنی محسن اهمیت بیشتری میدهد و نگرانیهای او برای ادامه تحصیل و آینده این نوه نمود بیشتری دارد.
خاکی که طلا شده
یاور چلویی، صاحب یک رستوران و ثروتمند است. حشمت فردوس هم در بازار میوه و ترهبار بود و حسابی و بیش از انتظار، مال و اموال داشت. این دو شخصیت هم از حیث بازاری بودن و هم از این جهت که هر دو از هیچ به ثروت رسیدند به هم شباهت داشتند.
در هر دو قصه وقتی این دو شخصیت از گذشتهشان میگویند، خانوادهای ساده و با مشکلات اقتصادی داشتند، پدرشان زود از دنیا رفت و خود توانستند روی پایشان بایستند و به ثروت برسند.
پسر ناخلف
یکی از پسرهای حشمت فردوس به اسم صابر، ناخلف از آب درآمد و باعث ویرانی زندگی خانوادهاش شد. در این سریال هم تاکنون دیدیم که جمال با کارهای نادرستش زندگی شخصی و اقتصادی خانواده را با چالش روبهرو میکند.
یکی دیگر از نقاط اشتراک این دو سریال حضور پسری ناخلف و دودوزهباز است که پدرش را به خاک سیاه مینشاند و شرایط خوب خانواده را به بد تغییر میدهد.
دشمن در کمین
برادر عروس فردوس، دشمن او بود و سالها برای زمین زدنش نقشه کشید و حتی این کینه را به دختر خود انتقال داد تا او هم با کلک وارد زندگی حشمت و خانوادهاش شود.
در آخر پریسیمای قصه ستایش، فردوس را هم از لحاظ مالی و هم از نظر خانوادگی از عرش به فرش رساند و باعث شد دوران اقتدار او با افول مواجه شود.
در این سریال هم میبینیم که نیوندی، رقیب و دشمن قدیمی یاور است و برای زمین زدن او از هیچ کاری فروگذار نمیکند. او که ظاهرا شراکتش با یاور بههم خوردهاست و حالا از وی کینه به دل گرفتهاست، برای عداوت با او و رسیدن خود به مال و مقام حتی قصد دارد فرزندش را هم درگیر بازیهای خود کند.
داش مشتی
لحن یاور و حشمت شباهت بسیار زیادی به همدیگر دارند. هر دو تقریبا از یک نسل هستند و ظاهرا خاستگاه اجتماعی و اقتصادی برابری هم دارند و شیوه بیانشان هم شبیه یکدیگر است. هر دو به اصطلاح داشمشتی هستند و نحوه حرف زدن، نگاهها و... یاور مخاطب را بسیار زیاد یاد حشمت میاندازد.
ضربالمثلنامه
ادبیات دیالوگهای هر دو سریال نزدیکی زیادی به همدیگر دارد. تا دلتان بخواهد پر است از ضربالمثل و اصطلاحات قدیمی فارسی. برخی کلمات خاص را هم میشود میان دیالوگهای سریال ستایش و یاور مشترک یافت مثلا خطاب کردن عروس، ازجمله همین موارد است.
نکته دیگری را هم که میشود نقطه اشتراک دیالوگنویسی هر دو دانست، به حاشیه رفتن و لفاظی شخصیتها برای پاسخ دادن به یک سؤال است. در دیالوگها اگر کسی از دیگری پرسشی بپرسد به دشواری میتواند جواب آن را بهسادگی دریافت کند. ابتدای صحبت باید کلی خاطره و ضربالمثل بشنود و حاشیه رفتن شخصیت مقابل را ببیند و بعد به جوابش برسد.
پدرسالاری
خانواده حشمت فردوس، بیش از اندازه تحت تاثیر تصمیمات او بودند و پدرسالاری در شکلگیری قصههای ستایش نقش پررنگی داشت.
در قصه یاور هم این شخصیت بر تمام امور خانوادهاش تسلط دارد و همه چیز، از پوشش عروس خانواده بگیر تا امور تحصیلی نوه با نظر او پیش میرود و تغییر میکند. هرچند فردوس تا کهنسالی، شخصیتی مستبد بود و دیکتاتورمآبی او بیش از یاور است، اما خانواده هر دو تحت سلطه آنها هستند و پدرسالاری در هر دو قصه نقش پررنگی ایفا میکند.
عروس دوم
پسران شخصیتهایی که داریوش ارجمند در دو سریال ایفا کردهاست، بدون اطلاع، زن دوم گرفتند و همین موضوع در جایی از قصه زندگی خانوادهاش را با چالش مواجه میکند.
در سریال ماه رمضانی شبکه سه سیما، یاور متوجه میشود پسرش زن دیگری را عقد کردهاست و این موضوع را با همسر و عروسش مطرح میکند و سعی در حل این مشکل دارد. آنچنان که از تیزرهای سریال هم میتوان فهمید این شخصیت با عروس دوم، دچار اختلافاتی میشود. فردوس هم با پریسیما که از فصل دوم وارد قصه شد و زندگی این خانواده را بههم زد، دشمن بود.
همه زیر یک سقف
در یاور هم مثل بخشهایی از سریال ستایش، عروس و خانواده همسر در یک خانه زندگی میکنند. این نشان میدهد که گویا سعید مطلبی(نویسنده) و سعید سلطانی که کارگردانی این مجموعهها را به عهده دارد، به هر دلیل تمایل زیادی به انعکاس چنین فضایی دارند البته بخشی از این جریان را میشود به ویژگیهای یاور و فردوس ارتباط داد چرا که حس سلطهگری به اصطلاح پدرانه او باعث میشود که بخواهد تا حد امکان فرزندانش را دور و اطراف خودش نگه دارد تا این زنجیره ارتباط خانوادگی قوت بیشتری بگیرد و او بتواند با نگاه خودش تا حدی آنها را در مسیر زندگی پیش ببرد.
همان طور که در این دو سریال حضور پسر کنار پدر در شغلی که دارند هم به چشم میخورد و سر باز زدن از آن برای پسرها تبعات مادی و حتی روانی زیادی دارد. یاور در واقع از این همکاری به عنوان اهرمی برای تنبیه، تربیت و اعمال قدرت پدرانهاش استفاده میکند.
به ماجرای حضور عروس در یک خانه با پدر و مادرشوهر برگردیم. در این سریال عروس تا حدی با عروسهای خانواده حشمت متفاوت است، در آن مجموعه ما شاهد سرپیچی از فرمان و خواستههای پدر شوهر بودیم که البته در فصل سوم این اتفاق باز هم تغییر کرد و باعث شد ستایش دوباره به یک عروس مطیع تبدیل شود.
در سریال یاور هم این جریان از ابتدا به شکل اغراقآمیزی به چشم میخورد تا جایی که عروس آزادی رأیی که زاییده اعتمادبهنفس هم هست را - به تبع اعتماد و احترامی که برای خانواده همسرش قائل است- تا حد خیلی زیادی از دست دادهاست. از دستدادنی که تا حدی خودخواسته بوده و در همه آن سالها باعث شده تا با این روند زندگیاش را بگذراند.
همان طور که اشاره شد، اعمال نظر در مورد رفتارهای حتی شخصی عروس در این قصه باعث شده تا از او شخصیت منفعلی به تصویر کشیده شود که لازم است تا پدر و مادر شوهر در جزئیترین موارد حتی طرز لباس پوشیدن، خندیدن و اغلب کارهای او دخالت مستقیم کنند اما گویی عروس اینها را دخالت نمیبیند و جزء به جزء به تکتکشان گوش میدهد.
واقعیت این است که چنین شخصیت پردازیای آن هم در چنین زمانی علاوه بر اغراق آمیزبودن دارای ضعفهای مشهودی است که باعث شده شخصیت و رفتار عروس در لحظه لحظه زندگیاش به خانواده همسرش پیوند بخورد و اعتماد به نفسی که لازم است مادر دو فرزند داشتهباشد را در او نبینیم. همه اینها شخصیت او را تا حدی تصنعی و دور از واقعیت و درک میکنند.
کهنه رفیق
دوستیهای عمیق و رفاقتهای قدیمی پای ثابت این دو سریال یعنی یاور و حشمت؛ یعنی همان ستایش است. در سریال ستایش، آتش تقیپور یکی از رفیقهای صمیمی حشمت بود که حاضر میشود از زندگیاش هم مایه بگذارد تا دوستش را از مخمصه نجات دهد البته برعکس این جریان هم در سریال وجود داشت، یعنی حشمت هم در رفاقت برای او و هیچکس دیگر کم نمیگذاشت.
یاور این شبها نیز درست مثل همان حشمت در این مجموعه رفتار میکند. شامیز با بازی اسماعیل محرابی اینجا به اصطلاح رفیق جینگ اوست.
دوستی آنها به خیلی گذشتهها و از زمان مدرسهشان برمیگردد، روزی که شامیز خطای یاور را در مدرسه گردن میگیرد و استارت این رفاقت دیرینه را میزند. از همان زمان یاور و شامیز با فضاهای مختلفی را باهم تجربه میکنند.
در ادامه و در زمان جوانی فعالیت در یک قهوهخانه همراه با شامیز یکی از همکاریهای مشترک این دو رفیق است، ماجرایی که در ادامه به جگرکی و اتفاقات دیگر ختم میشود. این رفاقت با وجود آنکه هنوز معلوم نشده چرا در بخشی از همکاری آنها فاصله افتاد، در سالهای بعد هم ادامه دارد تا جایی که بعد از مرگ شامیز و رسیدن این خبر به یاور ما یکی از پرحسترین بازیها را توسط داریوش ارجمند میبینیم چرا که شخصیت همیشه خشمگین حشمت و یاور در این دوسریال کمتر درگیر اتفاقات حسی شده که مثل سکانس مرگ شامیز از آن غم ببارد اما در این سکانس ما شکستن یاور را حتی میشود گفت در حدی اغراقآمیز برای شخصیت یاور میبینیم. جایی که او به دیوار میکوبد و سعی میکند فریادش را قورت دهد.
بعد از غم و اندوه رفتن شامیز، یاور این حس و فقدان را با همان خشم و تلاش برای اعمال این نفرت از قاتل احتمالی رفیقش، به تصویر میکشد. او در صحنهای که در حال حرف زدن با عکس شامیز است، قول میدهد که باعث و بانی مرگ او را پیدا و انتقام این اتفاق را از او بگیرد. اینجاست که فضای غمگین قصه رفاقت با همان خشم همیشگی یاور و حشمت ترکیب میشود.
زاویه دید:
سوار موج رسانهها نشویم
اینکه خرده قصهای را از اثری برداریم و دنبالهاش را بسازیم، یک چیز جدید تولید کردهایم. اما موضوع زمانی قابل بررسی است که ببینیم کار در اجرا چگونه از آب درآمدهاست. زمانی این موضوع جواب میدهد که بتوانید زاویه دید متفاوت را القا کنید.
اصرار بر حفظ حداکثری عوامل ستایش و آوردن آنها در همان قالب، نکتهای است که ظاهرا زیاد به چشم آمده و باعث شده پیش از اینکه داستان جدید مطرح شود برخی بیشتر حضور این عوامل را ببینند. البته جمع کردن بازیگران قبلی در گروه اشکالی ندارد.
خیلی کارهای سینمایی را میبینی که گروههای مشابهی دارند، اما داستان متفاوتی را روایت میکنند که تداعی فیلم قبلی را نمیکند. اگر تداعی فیلم قبلی را کند باید گفت چرا ادامه همان قصه را نساختید؟ البته که در این مورد قصهها یکی نیست. به نظر من تماشاگر عادی وقتی یاور را نگاه میکند به خاطر فاصله زمانی هم که با پخش ستایش ایجاد شدهاست، خیلی متوجه شباهتها نمیشود. این شباهتها برای رسانهایهاست، آن هم تعدادی که میخواهند بگویند زودتر از بقیه شباهتها را دریافتند و گویی میخواهند بیان کنند اول از همه مچشان را گرفتم! همین در رسانهها موج ایجاد میکند و میگویند کپی است! اصلا کپی باشد. کدام اثر است که هیچ پیشینهای ندارد؟ همانطور که گفتم مهم نحوه پردازش است و باید دید کار در نهایت چگونه شدهاست.
خوب است در این مورد بدون اینکه درباره شباهت به سریال ستایش کد بدهیم، سراغ مخاطب عادی برویم و بپرسیم نظرش درباره سریال یاور چیست؟ من شک دارم در نظر آنان حرفی درباره سریال ستایش بیاید. این نوع نگاه برای رسانهایها و مخاطبان تخصصی است که میخواهند در آثار بعدی چنین شباهتها و یکبهیک برابریها به رخ کشیده نشود.
زمانی این شباهتها به چشم میآید که خیلی از رفتارها، دیالوگها، ویژگیهایی که برای کنش شخصیت تعریف میکنیم، تیپ و شغلش و... عینا همان قبلی را یادآوری کند. اما همین موارد را هم مخاطب عادی دنبال نمیکند و او بیشتر در پی این است که قصهای جذاب تماشا کند.
«یاور» اگر بتواند قصهاش را مخاطبپسند بگوید، اصلا این حرفها اهمیتی ندارد. اساسا شباهت در میان آدمها وجود دارد. خیلیها شغل مشابهی دارند، شخصیت حامی هستند، ممکن است رودست بخورند، دشمنی ببینند و....
نمونههای موفق داریم
ما چیزی داریم که به عنوان اسپینآف مطرح میشود و نمونههای نه چندان کامل، بلکه تقریبی آن در سینمای کشور هم دیده میشود. مثلا شخصیتهایی که سام درخشانی و پژمان جمشیدی در کنار یکدیگر بازی میکنند غالبا یکی است، با همان دیالوگها و رفتارها.
این میزان تکرار را میشود اشکال دانست ولی همین هم، مخاطبان خود را دارد و برخی دنبال این هستند که ببینند این شخصیتها حالا قرار است چه کار کنند؟ در این فضا یعنی سریسازی و ساخت مجموعهای که با قصه قبلی مرتبط باشد، نمونههایی وجود دارد که موفق بودند.
به طورکلی زمانی باید شباهت ارزیابی شود که ببینیم بیننده عادی به صرف دیدن داریوش ارجمند، همان شخصیت برایش تداعی میشود یا خیر.
نگاهی عمیقتر
باید افزود بهتر است درباره وجوه دیگری از این سریال بحث شود که خیلی مهمتر است، مثل بحث پدرسالاری. خیلی از پدر و مادرهای امروزی به دلایل مختلف به جایی رسیدند که اداره هوشمند و کنترل طبیعی خانواده را از دست دادند. این موضوع در سریالهایی مانند ستایش دیده میشود که پسر میخواست به پدر کلک بزند.
این اتفاق با ورود عنصری جدید به خانواه (عروس) پیش میآید و همه چیز زیرورو میشود. نشان داده میشود با وجود اینکه فرزندان در همان خانه و با پدر و مادر زندگی میکنند بهدرستی مدیریت نشدند. همچنین بسیاری از نسل امروز، روشها و تفکرات سنتی را قبول ندارند و در تقابل با آن هستند.
از سوی دیگر حدیث داریم که فرزندت را متناسب با زمانه خود بار بیاور. در اصول تربیتی اسلام هم هر نسل با نسل قبلیاش متفاوت است. این اتفاقها را در این سریال هم به نحوی دیگر شاهد هستیم و بهجای اینکه فقط روی شباهتها دست بگذاریم باید به دنبال این بود که اساسا ضرورت مطرح کردن بحث پدرسالاری، تغییر جایگاه آن و ... در امروز چیست؟ باید دید آیا در این داستان، پدر فرزندانش را متناسب با خوبیهای زمانه کنونی بار آورده است؟ اصرار بر گذشته دارد یا اصلا آنها را رها کرده؟ بهتر است بگوییم در این نوع نگاه به جامعه چه چیزی میخواهند بگویند؟ ضرورت این نگاه در جامعه امروز چیست؟ به چه دلیل ما قدرت سنتی به شکل پدرسالاری را با برخوردهای جدید محک میزنیم؟ یا اصلا چه دلیل و ضرورتی وجود دارد که بر آن شکل از پدرسالاری اصرار و آن را برجسته کنیم تا بگوییم در معرض خطر است؟ و موارد مختلف جامعهشناسی و دراماتیک که هرکدام جای حرف دارند.
از این زوایا هم میشود به این مجموعه نگاه کرد تا صرف آنکه مدام بگوییم این کپی ستایش است. خلاصه که در این فضا تنها نباید به موضوع از نگاه کار خوب و بد و موجهایی که رسانهها به راه انداختند نگاه کنیم و جا دارد تا در مورد آن مسائل بزرگتری را حتی در حوزه اجتماعی مطرح کنیم.
هیچ اثری، یکبارمصرف نیست
میتوانیم در این فضا نقش کلانتر را داشته باشیم. میتوانیم در این راستا به نقطه آغاز تصویب مجموعه و اینکه چه عواملی باعث شد تا فلان داستان در گروه فیلم و سریال تایید و ادامهدار شود برگردیم. گاهی برخی میگویند چون ایده تازهای برای ارائه ندارم پس سراغ همان الگوهای قبلی میروم.
این زاویهدید غلط است. اما میشود از زاویه دید دیگری هم به این موضوع پرداخت. مثلا از سیمافیلم بپرسیم از نگاه شما ضرورت تصویب این داستان چه بوده؟ آیا خواست شما بوده که آن فیلمنامهنویس چنین قصهای را بنویسد با همان عوامل؟ مثلا در بچهمهندس میگویند داستان مهم است و به همین دلیل کاراکتر فصل قبل تا الان تفاوت چندانی ندارد پس میشود پدر و دختر داستان همان باشند و نقش اصلی هم اگر ناسازگاری نمیکرد، همان میبود. درواقع اینجا داستان مشخصی در حال جلو رفتن است. در این بین بحث فضا و جهتی مطرح میشود که به وسیله آن میشود تولیدات تلویزیون را گسترش داد و به همین دلیل مهم این است که از چه زاویهای به داستانها و فکری که برای ادامه آن به اشکل مختلف دارند، پرداخته میشود.
فارغ از عملکرد نگاههای مدیریتی باید این را هم در نظر گرفت که هم بودجه صداوسیما سخت میرسد، هم تولید در تلویزیون ذاتا دشوار است. به همین دلیل هیچ اثر و فکری در صداوسیما یکبارمصرف نیست و میشود بعدها از زاویهدیدهای مختلف به آن پرداخته شود.
نسبتا متفاوت
و اما در دو سریال ستایش یا همان حشمت و یاور، با وجود شباهتهای بسیار که حتی در جریان قصه هم وجود دارد، با هم تفاوتهایی هم دارند؛ مانند ویژگی شخصتهای اصلی ماجرا که در عین شباهت با هم متفاوت هم هستند. در ادامه به چند مورد اشاره کردهایم.
زندگی متاهلی متفاوت
یاور و همسرش شوکت در این سریال زوجیاند که با وجود سالها زندگی مشترک، هر کدام نگاه خود را به خیلی از مسائل دارند. در این بین شوکت خانم البته هر از گاهی برای خودش قلدریهایی هم دارد، قلدری نه به معنی زورگویی بلکه از آن جهت که در برخی مسائل روی حرفش میایستد و خلاف آنچه یاور میگوید را مطرح میکند. این نگاه البته باعث میشود نگاه مردسالار نهفته و گاهی آشکاری که یاور هم مثل حشمت درگیر آن است، گاهی به تعادل برسد. با همه اینها و با وجود مخالفتها و اعمال نظرهایی که شوکت در برابر همسرش میکند هنوز رابطه آنها خوب و صمیمانه است. این اتفاق البته در مورد حشمت فردوس کمتر وجود داشت و در آنجا میدیدیم اغلب حشمت هر طور که میشد حرفش را به کرسی مینشاند و بقیه هم باید چشم میگفتند. هرچند بارها علاقه به همسرش را ابراز میکرد. درواقع این شکل از برخورد هم جزو تفاوتهای نسبی حشمت و یاور به حساب میآید.
دیکتاتوریای که کم شد
بارها در طول این گزارش از اعمال نظرها و در واقع دیکتاتوری مشترک بین حشمت و یاور گفتیم. اینکه هر دو آنها در تلاشند تا کانون خانوادهشان را آنطور که به نظرشان میرسد حفظ کنند. اما بین میزان این دیکتاتوری در حشمت و یاور تفاوتهایی وجود دارد. در مجموعه این شبها، یاور کمی بهروزتر شده و هر از گاهی از حرفهایش کوتاه میآید. در حالی که حشمت گاهی حتی به شکل توهینآمیزی اعمال قدرت میکرد و از همه انتظار داشت تا صد در صد حرفهایش اجرا شود، در واقع نشدن برای او معنای چندانی نداشت، البته در فصل سوم، این جریان از جایی به بعد کمی تلطیف میشود اما اصل قصه همچنان پابرجاست. در یاور اما در کل، دوز این اعمال قدرت و تصمیمگیری برای همه مسائل کمی کمتر شده و تعامل نزدیک با نوهاش که از ابتدای سریال وجود داشت نه مثل ستایش از وسط قصه باعث شد این بهروز رسانی بیشتر اتفاق بیفتد. با همه اینها یاور نیز همچنان تا حدی دیکتاتوریاش را دارد، ولی با احساسات و نرمش بیشتر در برابر دیگران به خصوص همسر و نوهاش که به واسطه آن هر ازگاهی مینشیند و بدون آن خشم همیشگیاش آنها را میشنود.
شغلی دیگر
یکی از این موارد شغل این دو شخصیت اصلی است که در عین شباهت از نظر اوضاع و احوال مالی در اصل ماجرا با هم تفاوت دارد. حشمت پیر میوه و ترهبار بود و یاور اما با وجود اینکه بازهم شغل آزاد دارد اما در حوزه رستورانداری مشغول است. در اصل شغل آزاد شباهت این دو اما نوع و فضای کاری که هر کدام داشتند، تفاوت یاور و حشمت به حساب میآید.
دیروز تا امروز
یکی از وجوهی که ستایش را با یاور متمایز میکند، زمانی است که این دو سریال قصه را در بستر آن پیش بردند. در ستایش قصه از دهه ۶۰شروع شد و در فصلهای بعدی کمی جلوتر رفت تا به حال رسید، البته که در مجموعه یاور هم این اتفاق با پلی بین دهه ۶۰ و زمان حال در یک قسمت رخ داد اما باز هم اصل بستر زمانی این دو با هم متفاوت است، چرا که پرداخت به دهههای قبلی در ستایش به شکل مبسوط و برنامهریزی شدهتری اتفاق افتاد اما در سریال یاور، آن مقطع زمانی تنها به شکل یک گذر نمایش داده شد و اصل قصه در همین روزگار پیش میرود و نمایش آن بخش قدیمی تاثیر چندانی در پیشبرد داستان ندارد.
زنان در سایه؟
در میان غالب شخصیتهای مردهایی که سعید مطلبی در این دو سریال نوشتهاست، مردسالاری دیده میشود و برخی حتی افکار برخی از این شخصیتها را زنستیزانه میدانند. برای نمونه وقتی شخصیت عروس در سریال وقتی با همسرش دچار چالش میشود شوکت و یاور، ابتداییترین راهحل را برای گذشت از این بحران انتخاب میکنند و در دیالوگها و در کنشهایشان مثل به آرایشگاه بردن زن و لباسها تازه برای او خریدن، این آسیب را بسیار سطحی میپندارند. با اتخاذ این روش در واقع بخش زیادی از تقصیر خیانت مرد را به خاطر ناهوشیاری زن میدانند. پس تا اینجای کار انفعال زیادی از زنان قصه یاور بهویژه خانواده او میبینیم. بازیای که شاید با پررنگ شدن شخصیت زن دوم جمال تغییر کند. در ستایش اما باوجود مردسالاری، زنان پویاتر بودند و تاثیر آنان در پیشبرد قصه و برهم زدن مسیری که مردان برایشان ریلگذاری کردهبودند، بیشتر بود. نمونه بارزش هم شخصیت خود ستایش بود که مقابل فردوس درآمد.
مشتق قصه را بگیر
اینکه یک کار روایتی، مثل فیلم یا رمان از داستان یا مفاهیم مطرح شده در یک اثر مشتق شود را اسپینآف میگویند. با این تعریف که طبق آن برخی سریالهای و فیلمهای خارجی ساخته شدهاست، عدهای بر این باورند که میشود یاور را به گونهای اسپینآف یا دنباله معنوی حشمت فردوس دانست. شباهتهای میان شخصیتپردازی و لحن این دو شخصیت این باور را تقویت میکند.
همچنین در کلیت سریال، شباهتهایی با اثر پیشین نویسنده یعنی سریال ستایش نوشته سعید مطلبی وجود دارد که این مورد را نشان میدهد. مثلا تکیهکلام مشهور فردوس در سریال قبلی، یعنی «افتاد» و حرکت دست او در مجموعه یاور با بازی معلم او دیده شد. در سینمای آن طرف آب اسپینآفسازی سابقه طولانی دارد. نمونهاش انیمیشن مینیونهاست که از شخصیتهایی در فیلم من نفرتانگیز گرفته شده. در ایران هم حامد عنقا سعی داشته به این موضوع نزدیک شود اما همچنان میتوان گفت نمونه کاملی از آن را شاهد نیستیم و به این دلیل و هم به خاطر ناآشنایی مخاطب با این سبک، شبهه کپیسازی پیش میآید که دامن سریال یاور را هم گرفته است.
یاور، نقل دیگری است
در حالی که عدهای دست روی همین شباهتهای بیان شده میان سریال ستایش و یاور میگذارند، مصاحبهای از داریوش ارجمند در زمان تصویربرداری سریال منتشرشده درباره شباهت شخصیت یاور در مجموعه تلویزیونی یاور با شخصیت حشمت فردوس در سریال ستایش که گفتهاست: من هیچگونه شباهتی بین کاراکتر حشمت فردوس با یاور نمیبینیم، یاور و حشمت هیچ شباهتی به هم ندارند. این دو شخصیت با وجود اینکه توسط یک نویسنده طراحی شدهاند و یک بازیگر نقش هر دو آنها را ایفا کرده، حتی روی کاغذ و در فیلمنامه هم شباهتی به هم ندارند و اصلا اینگونه نیست که من به عنوان بازیگر تلاش کردهباشم یاور به حشمت فردوس شبیه نشود چراکه این تفاوت در شخصیتپردازی دو نقش وجود دارد و اگر کمی دقت کنیم متوجه تفاوتهای کاملا مشخص در شخصیتپردازی آنها خواهیم شد. قضاوت کردن درباره سریال یاور هنوز خیلی زود است و باید این سریال را تا انتها دید و بعد درباره آن صحبت کرد. آثاری که سعید مطلبی مینویسد سریالهایی اجتماعی، اخلاقگرا و خانوادگی هستند که یاور هم حائز چنین ویژگیهایی است. امیدوارم مردم این سریال را ببینند و از دیدن آن لذت ببرند.
آرمان زرینکوب، تهیهکننده سریال یاور که تهیهکنندگی ستایش را هم برعهده داشت، در اینباره با ایسنا گفتوگو داشته و بیان کردهاست: به هر حال قصهای نوشته میشود، شخصیتی در جریان آن قصه خلق و بر مبنای تعریفی که آن درام دارد، انتخاب میشود که آن شخصیت چه مختصاتی داشتهباشد و اینکه کاراکتر بر مبنای شخصیت اجتماعیاش، شبیه چه شخصیتی باشد. مگر ما شبیه حشمت فردوس در جامعهمان کم آدم داریم. خیلیها در همین موقعیت اجتماعی هستند. اگر شباهت را در این میبینید، میتوان گفت بله یاور شبیه حشمت فردوس است. ما در این سریال، با قصه دیگری طرفیم و بازیگر انتخابیمان بر اساس نقشی است که روایت شدهاست و در نهایت به آقای داریوش ارجمند رسیدیم؛ چون بازیگری مابهازای ایشان کمتر در شرایط فعلی موجود بودهاست. در تعریف شخصیتی که آقای مطلبی (نویسنده سریال یاور) آفریدند، انتخاب به سمت بازیگری مثل آقای داریوش ارجمند میرفت. توانایی در اجرای این نقش و سابقهای که با لحن نوشته آقای مطلبی دارند، میتوانست کار را بهتر و باورپذیرتر کند. بله؛ میتوان گفت یاور و حشمت فردوس از جهاتی شبیهاند و این هیچ ایرادی ندارد. ما سریالهایی داریم که مضمون آنها آنقدر شبیه هم است که به راحتی میتوان تشخیص داد در روال داستان چه اتفاقی خواهد افتاد و چنین سریالهایی به موازات هم ساخته میشوند. حال ما در دو کار، انتخابمان آقای داریوش ارجمند بودهاست و این اشکال نیست. اما قصه چیز دیگری را روایت میکند و ملودرام اشکآور نیست. یاور یک ملودرام اجتماعی است که هم تم جوانمردی دارد و هم گرههای معمایی. انتخاب آقای داریوش ارجمند به عنوان شخصیت اصلی، بر مبنای سریال ستایش نبوده بلکه بر اساس تعریف فیلمنامه، از حضور ایشان بهره گرفتهایم. ما حتی با بازیگران دیگر هم گفتوگو کردیم اما آقای ارجمند در این نقش باورپذیر و مناسبتر بودند و بازیگری را پیدا نکردیم که بتواند به قدرت آقای ارجمند نقش را ایفا کند. ما بازیگری در سطح آقای داریوش ارجمند، که هم محبوب باشد و هم شخصیت را در قالب خود درست ایفا کند، کم داریم. از طرفی در این شرایط کرونا، دسترسی به آنها سخت بود. آقای ارجمند هم به دلیل سابقه کاریشان در کار ما با رعایت پروتکلها مجاب شدند که در این کار با ما همکاری کنند. اما در نهایت انتخاب ما انتخاب درستی بود. شاید لحن شخصیت یاور، شبیه حشمت فردوس در سریال ستایش باشد، اما سریال یاور داستانی مجزا از ستایش است و مهم، درگیر شدن مخاطب با قصه و جذابیت آن است.
نوشین مجلسی - فاطمه شهدوست / رسانه روزنامه جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد