به گزارش
جام جم آنلاین به نقل از روزنامه جام جم، همه اینها یعنی فاجعه، یعنی آدمی که روزها لب به آب نزده را بخواهی با قطره چکان سیراب کنی، یعنی که کارون تشنه است و با لبهای ترک خوردهاش، مثل ماهیهایی که از آب بیرون افتادهاند، آب آب میکند ولی کسی نیست که جرعهای به حلقش بریزد.
عددهایی که محمد درویش، رئیس کمیته محیط زیست در کرسی سلامت اجتماعی یونسکو درباره ورودی آب به کارون نوشته واگویهای است از آنچه که سالها بر سر دریاچه ارومیه آمد، بلایی که برای زایندهرود تکرار شد و حالا به رسم آسیاب به نوبت، گریبان کارون را نیز گرفته است. رود کارون که بزرگترین رود ایران است، رودخانهای که سرچشمه اصلیاش در کوهرنگ و بازفت و زردکوه چهارمحال و بختیاری است و سرشاخه فرعیاش، رود دز، پس از عبور از لرستان وارد خوزستان میشود، رودی که قرنها گهواره تمدن بوده و رودخانهای که ژان و مارسل دیولافوا، کاوشگران محوطه باستانی شوش و کاخ آپادانا،700 محموله بزرگ اشیا باستانی را از طریق آن به فرانسه منتقل کردند، مدتهاست بدحال است و درست مثل مسیرش، حال و وضع پیچیدهای دارد.
کارون دارد خشک میشود، در بخشهایی از بستر این رودخانه میشود روی زمینهای قاچ خورده فوتبال بازی کرد و میشود لنگه کفشهایی را دید که معلوم است در روزگار پرآبی کارون، از پای گردشگری بیرون آمده و دیگر به دستش نرسیده. این روزها حال کارون بدتر از همیشه است و در بهاری که باید بهار کارون هم باشد، زیر سایه سنگین بهرهبرداران و تصمیمگیرندگان، فصل خزان رودخانه آغاز شده است.
مشکل اول: کم بارشی
امسال همه مشکلات آبی کشور را میشود به آسمان ربط داد چون طبیعت، خوب بهانه به دستمان داده. پهنه آبی گسترده بر سر فلات ایران، پاییز و زمستان پارسال و بهار امسال به قدری خست داشت و بی توشه بود که تابستان برای بخشهای بزرگی از کشورمان از اواسط بهار آغاز شد. کاری به سیلهای مرگبار اخیر در بخشهایی از استان های یزد و کرمان و سمنان نداریم که شاید برای عدهای تصور ترسالی را ایجاد کند، بلکه سر و کارمان با ماههای خشکی است که با ناخن خشکیاش برای ایران، جان زمین و سفرههای آبهای زیرزمینی و منابع روزمینی را گرفت.
به طور ویژه اگر در مورد وضعیت آبی خوزستان حرف بزنیم، آمارها نشان میدهد که مجموع آورد سه رود کارون، دز و کرخه در فروردین امسال نسبت به فروردین پارسال (و حتی در مقایسه با وضعیت نرمال) حدود ۶۷ درصد کاهش داشته است.
این آمار را فاضل عبیات، معاون هماهنگی امورعمرانی استانداری خوزستان اعلام کرده، کسی که براین اساس، خوزستان1400 را استانی گرفتار خشکسالی معرفی کرده است.
واژه خشکسالی برای استانی که سالانه بیش از 17 میلیون تن محصولات زراعی و باغی تولید میکند و با عملآوری ۱۲۸محصول، از نظر میزان و تنوع ، رتبه اول کشور را دارد و نامش از گندم و جو و ذرت و نیشکر و گل و محصولات جالیزی و صیفی و خرما و مرکبات جدا نیست، قاعدتا واژه سنگینی است.
با این حال وضعیت نامطلوب بارشها که حقیقتی انکارنشدنی است به گونهای است که فراز رابعی، معاون سازمان آب و برق خوزستان بصراحت گفته است تابستان امسال تامین حقآبه زیست محیطی و کشاورزی، به طور کامل امکانپذیر نیست، جملهای که خودِ خود بحران است.
این کم بارشی البته بیش از یک دهه است که گریبان خوزستان را گرفته و اتفاق تازهای نیست. در سال آبی 97-96 خوزستان با شدیدترین خشکسالی دست و پنجه نرم کرد اما از اقبال خوبش این وضع در دو سال آبی پس از آن به یکباره تغییر کرد و این بار سیلابهای شدید بود که خوزستان را میآزرد.
البته این که چرا از فرصت خوب سیلابها برای احیای خوزستان تشنه استفاده نشد و بارشها فقط به گرفتاری مردم و از بین رفتن حاصل دسترنجشان منتهی شد، مثنوی صد من کاغذی است که خیلیها در موردش حرف زدهاند. صاحب یکی از این اظهارنظرها محمد درویش، رئیس کمیته محیط زیست در کرسی سلامت اجتماعی یونسکوست که نوشته است: سیل کمسابقه سال ۹۸ ثابت کرد که ارادهای آزمندانه در استان وجود دارد که اجازه نمیدهد حتی در یک سال رویایی، همه قلمرو طبیعی تالابهای استان، بهویژه هورالعظیم و شادگان از آب لبریز شود؛ چرا که استخراج ارزانتر و آسانتر نفت از میادین نفتی آزادگان و آسیب به کشت و صنعت نیشکر برایشان مهمتر است.
این که درویش به کدام نهادها طعنه میزند کاملا روشن است اما روشنتر از آن عواملی است که زیر نام کم بارشیها، موذیانه طبیعت خوزستان را معذب میکند.
مشکل دوم: چاههای غیرمجاز
نمیدانیم چند نفر مرثیه دهدز را شنیدهاند. نمیدانیم چه نفر میدانند که این روزها چه بر سر دهدز که بهشت پنهان خوزستان است، آمده. خبر نداریم که حرفهای هژیر کیانی، دبیر انجمن دوستداران طبیعت و محیط زیست خوزستان و گفت و گویش با ایلنا به گوش چند نفر رسیده. آنچه که او گفته و انتقاداتی که به عملکرد وزارت نیرو، شرکت آبفا و سازمان آب و برق خوزستان وارد کرده و این که گفته است نهادهای مسوول خودشان را به خواب زدهاند، همه از اتفاقی تلخ در خوزستان حکایت دارد.
به روایت او از چهارحلقه چاه باقیمانده در دهدز، دو چاه خشک شده و عنقریب است جیرهبندی آب در برخی از روستاهای منطقه آغاز شود.
جیرهبندی آب در دهدز؟ خندهدار است. این شهر که عروس خفته زاگرس و پرآبترین شهر خاورمیانه است، شهری که در میان سدهای کارون 3و 4 آرمیده و در واقع در محاصره آب است، از بیآبی رنج میبرد. این طنز تلخ، سالهاست که در دهدز بازتعریف میشود و مردم روستاهای این دیار، بی آن که صدایشان به گوش کسی برسد به گفته هژیر کیانی، رنج جیرهبندی آب را بر خود هموار میکنند.
خشکیدگی چاههای آب در دهدز اما ته یک ماجرای قدیمی به نام حفر چاههای غیرمجاز است که سرنخ آن را باید در بی تدبیریها و منفعتطلبیها و چراغ سبز نشان دادنهای بیموقع جستوجو کرد، مثل قانون سال 89 مجلس که طبق آن چاههایی که تا قبل از سال 85 به صورت غیرمجاز حفرشده بودند در مسیر قانونی شدن قرار میگیرند.
خوزستان و استانهای همجوار را که سرشاخههای رود کارون را تغذیه میکنند، باید بهشت چاههای غیرمجاز بدانیم. درخوزستان طبق آمارسال 98 رئیس گروه حفاظت و بهرهبرداری ازمنابع آب زیرزمینی سازمان آب و برق خوزستان، بیش از 5000چاه غیرمجاز فعال است که سالانه ۷۰۰ میلیون مترمکعب آب زیرزمینی را حریصانه برداشت میکنند.
درخارج از استان خوزستان نیز آمارهای هولناکی در این باره وجود دارد از جمله در استان لرستان و در پلدختر، چغلوندی، خرمآباد، الشتر، کوهدشت، نورآباد و رومشکان که حوضه آبریز کرخه محسوب میشوند و به گفته داریوش حسننژاد، مدیرعامل شرکت آب منطقهای لرستان روی هم رفته 1580 چاه غیرمجاز در این مناطق سفرههای آب زیرزمینی را میمکند.
وقتی در سرشاخههای یک رود این همه دستانداز و برداشت غیرمجاز وجود داشته باشد طبیعی است که به بستر رود، آبی که باید نمیرسد و رودهای بزرگ حتی اگر کارون با عظمت باشند، به تدریج نحیف و نحیفتر میشوند. حالا چرا با این چاههای غیرقانونی برخورد نمیشود و آب از چنگ چاهها به حلق رودخانهها سرازیر نمیشود، حتما دلایل متعددی دارد که به باور برخی کارشناسان از خشکسالی مدیریتی ناشی میشود.
مشکل سوم: انتقال آب و حمله به سرشاخهها
حمله به سرشاخههای رودهای بزرگ را نباید فقط در انحصار چاهها دید. پابه پای هزاران چاه مجاز و غیرمجاز که آخرین تهمانده آبهای زیرزمینی را پمپاژ میکنند و به بخشهای شرب و صنعت وکشاورزی اختصاص میدهند، سدها و طرحهای انتقال آب نیز به همان قدرت و با همان آسیب زنندگی، حیات رودخانهها را تهدید میکنند.
محمد درویش نوشته است: سدها، طرحهای انتقال آب در سرچشمههای کارون، دز، زهره و کرخه و نیز افزایش بارگذاری در استانهای بالادست خوزستان آشکارا میزان ورودی آب به جلگه خوزستان را کاهش داده، اما از یک واقعیت تلخ دیگر نباید به راحتی گذر کرد؛ اینکه راندمان محصولات به شدت آببر در استان خوزستان بویژه نیشکر و برنج در حد فاجعهباری کمتر از استاندارهای جهانی و حتی منطقهای است.
معنی این جملات این است: آبهایی که باید از سرشاخهها به سمت رودخانهها سرازیر شوند و حیات اکوسیستم های آبی را تضمین کنند، در مسیر به وسیله سدها و طرحهای انتقال آب به نوعی ربوده میشوند تا صرف کشاورزیِ نه علمی، بلکه فلاحت ناپایدار شوند.
این بلایی است که به عیان بر سر کارون آمده و هاشم فاطمی وانانی، مدیردفتر حفاظت کیفی منابع آب شرک آب منطقهای چهارمحال و بختیاری در گفت و گو با خبرنگار استانی جامجم آن را تشریح میکند.
او وضعی که کارون گرفتارش شده را قبل از هر چیز به تغییرات اقلیمی ربط میدهد، به این که الگوی بارشها از سمت برف به باران تغییر کرده و وقتی باران به جای برف میبارد، تبخیر تا 75درصد افزایش مییابد و در نتیجه بخش بزرگی از باران به صورت بخار از دسترسمان خارج میشود.
او شرح میدهد که این وضعیت را نمودارها به خوبی نشان میدهند به طوری که اگر در سال آبی 81-80 رود کارون از سرشاخههایش در استان چهارمحال و بختیاری شش میلیارد و 700 میلیون مترمکعب آب دریافت میکرد این رقم اکنون به سه میلیارد و 300 میلیون مترمکعب کاهش یافته و آورد این رودخانه از استان بالادستی تا 40 درصد کاهش یافته است.
فاطمی وانانی البته با این حال خشکسالی را عاملی صددرصدی در کاهش دبی رودخانه کارون نمیداند بلکه تمرکز بیشتر او بر تاثیر طرحهای انتقال آب بر سرنوشت کارون است. دیروز که او با خبرنگار جامجم گفت و گو میکرد، گزارش داد که رودخانهها در چهارمحال و بختیاری از چالشتر تا پل آجری و شهرکرد و کیار و شلمزار و دزک همه خشک شدهاند و ظرفیت سد سورک از زمانی که افتتاح شده تا امروز تا بیش از نصف پر نشده است.
او همه اینها را به طرحهای انتقال آب مربوط میداند و میگوید: سرشاخه اصلی کارون، کوهرنگ است که در مسیر آن تا به حال سه تونل انتقال آب ساخته شده که سهم زیست محیطی کارون را برمیدارند و تونل بهشتآباد که تونل چهارمی است اگر ساخته شود عملا ارتباط کارون با سرشاخه اصلی که کوهرنگ باشد قطع میشود.
او میگوید عدهای دارند خودشان را میکشند تا تونل بهشتآباد تمام شود و آبهای دینارون و سرشاخههای بازفت را در آن بریزند و دست چهارمحال و بختیاری را از این آب ها کوتاه کنند که اگر این اتفاق رخ دهد و پروژه بهشتآباد عملی شود، چهارمحال و بختیاری به کویری مرتفع تبدیل خواهد شد.
حکایت طرحهای انتقال آب، حکایت تلخی است چون تصور میشود با کشاندن آبهای یک گوشه از سرزمین به گوشه دیگر موجب نجات مقصد میشوند در حالی که غافلند که مبدا آب در حسرت آب خواهد مُرد.
انتقال غیرکارشناسی آب در کشورمان به اندازهای تبعات دارد که احمدرضا طاهری مقدم، کارشناس منابع آب در گفت و گو با جامجم ترجیح میدهد خسارت آن را بسیار بیشتر از سدسازی معرفی کند.
او که خوش خبر است و میگوید رود کارون فعلا خشک نشده بلکه آبگیری آن کاهش یافته، به کاهش ورود آب از لرستان به رود دز اشاره میکند و توضیح میدهد: یکی از دلایل کاهش ورود آب از لرستان به دز میتواند کاهش بارندگیها باشد اما دلیل دیگر انتقال آب از الیگودرز به سمت قم تحت عنوان قمرود است که باعث شده علاوه بر این که لرستان با مشکل منابع آبی مواجه شده، حقآبه رودخانههایی همچون دز نیز داده نشود.
این کارشناس، طرحهای انتقال آب را عامل خشکی رودها میداند بویژه طرحهای انتقال آب حوضه به حوضه را؛ همان اتفاقی که شده است تردستی مسوولان و مدیران آبی کشور که به گفته محمد درویش درواقع خشکسالی مدیریتی است و به مراتب نگرانکنندهتر از خشکسالیهای طبیعی .