حضورچین درآفریقا ؛ فرصت ها و هزینه ها

جنگ داخلی آنگولا پس از 3 دهه در سال 2002 به پایان رسید، در حالی که جمعیت 12 میلیونی آنگولا را باوجود این که دومین کشور دارنده بزرگ درآمدهای نفتی در آفریقا محسوب می شود، با فقر مواجه کرد.
کد خبر: ۱۳۱۶۷۲

این صلح در ابعاد مختلف خود فرصتی مناسب برای دولت و سازمان ها برای دریافت کمکهای خارجی در جهت بازسازی خدمات اجتماعی و زیرساخت های از بین رفته در بخش صنعت نفت بود.

در آغاز سال 2005 صندوق بین المللی پول در حالی که به این باور رسیده بود در شرف امضای یک توافقنامه تاریخی با آنگولاست ، در آخرین لحظات دولت آنگولا مذاکرات را متوقف و اعلام کرد که قصد دارد به جای اخذ وام از صندوق بین المللی پول برای بازسازی زیرساختارهای کشورش از چین وام بگیرد. چین در آن زمان پیشنهاد کرده بود که می تواند وامها و اعتباراتی را به ارزش 5میلیارد دلار به آنگولا بدهد، بدون این که اجرای شرایطی شبیه شرایط صندوق بین المللی پول را بر دولت آنگولا تحمیل کند.
در واقع آنگولا از نظر چین دروازه روابط این کشور با آفریقا بود، به طوری که چین کم کم به یکی از وام دهندگان اصلی و سرمایه گذاران بزرگ در سرتاسر قاره آفریقا تبدیل شد و حتی به خود اجازه داد در زندگی سیاسی و داخلی این کشورها دخالت کند و در کنفرانس ها و نشستهای بین المللی همچون اجلاس چین آفریقا در نوامبر سال 2006 برای تقویت روابط دوستانه بین خود و طبقه حاکمه آفریقا، بهره برداری کند. پکن با سرعت بسیار زیاد در ترسیم یک تصویر مثبت از خود در آفریقا موفق شد، به طوری که این کشور را به یکی از رقبای عمده ایالات متحده امریکا، فرانسه و موسسات بین المللی پولی در این قاره تبدیل کرد. هر چند حضور چین در قاره آفریقا ممکن است هماهنگی موجود میان کشورهای خارجی و آژانس های بین المللی کمک کننده به کشورهای این قاره را با اشکال مواجه کند.
این طرفهای وام دهنده تلاش می کنند کمکهای اعطایی برای پیشرفت و توسعه آفریقا و در طولانی مدت خروج کشورهای این قاره از رکود اقتصادی و سیاسی را میسر کند. در دهه 60 و اوایل دهه 70 پکن نقش مهمی در آفریقا ایفا می کرد. کشور چین در آن زمان از انقلاب ها و نهضت های چپ در این قاره حمایت می کرد، اما در اواخر دهه 70 تا آغاز قرن 21 نسبت به این منطقه بی اعتنایی پیشه کرد به طوری که کم کم قاره سیاه در نقشه دیپلماتیک چین هیچ جایگاهی نداشت و تنها لحظه ای این منطقه برای چین اهمیت می یافت که این کشور قصد انزوای تایوان را داشت.
اما در 5 سال گذشته اوضاع کاملا تغییر کرده است. به طوری که اتباع چین شاهد سیاست خارجی فعالی در آفریقا بودند که به جای تکیه بر نیروی نظامی به نفوذ اقتصادی تکیه می کرد. چین فعالیت های جهانی خود را در ابتدا در کشورهای در حال توسعه در آفریقا و مرکز و جنوب شرق آسیا و امریکای لاتین متمرکز کرد. با این باور که پکن در کشورهایی که به کمکها و تجارت بیشتری نیاز دارند، راحت تر می تواند نفوذ کند. در واقع در صورتی که این کشورها روابط دوستانه ای با چین داشته باشند، این کشور می تواند بیش از قدرتهای غربی در قاره آفریقا ایفای نقش کند.
رهبران چین همچنین تصمیم گرفتند از کشورهای در حال توسعه در همایش های بین المللی و مذاکرات تجاری بخواهند که تعهد کنند هرگز حاکمیت یک کشور دیگر را تهدید نخواهند کرد. برای کشورهای در حال توسعه بویژه آفریقایی این امکان وجود دارد که منابع طبیعی ای را که چین بشدت به آن نیاز دارد، تامین کند. مسوولان چینی معتقدند کشورشان می تواند مقادیر زیادی از نفت و گاز مورد نیاز خود را از آفریقا تامین کند. در حال حاضر 30 درصد کل واردات به کشور چین از آفریقا تامین می شود. در حال حاضر آنگولا به بزرگترین صادرکننده نفت به چین تبدیل شده است ، به طوری که روزانه 522 هزار بشکه نفت به چین صادر می کند. همچنین شرکتهای نفتی چین در 20 کشور آفریقایی فعال هستند به طوری که در 5سال گذشته این شرکتها حدود 15 میلیارد دلار برای خرید حوزه های نفتی و شرکتهای داخلی سرمایه گذاری کرده است.
پکن در آفریقا اهداف دیگری را نیز دنبال می کند که کاملا در جهت مخالف خرید نفت است. به طوری که بازرگانان چینی درخصوص افتتاح بازارهای جدید برای تولیداتشان به این منطقه نظر دارند. ضمن این که از نظر سیاسی ، چین کشورهای آفریقایی را به قطع روابط با تایوان تشویق می کند. تایوان 5 شریک عمده و هم پیمان در قاره آفریقا دارد. چین همچنین با نفوذ در قاره سیاه می تواند ادعا کند که دارای قدرت مهمی برای تاثیرگذاری در سطح بین الملل است.

کمک های چین به قاره آفریقا بر 4 مساله متمرکز است

اولا: پکن به سرمایه گذاری در طرحهای زیربنایی می پردازد که بانک جهانی و بیشتر وام دهندگان بین المللی ، سرمایه گذاری در آن را متوقف کرده اند.
ثانیا: چین ترجیح می دهد روابط سازنده ای با بانکهای منطقه ای داشته باشد مثل بانک توسعه آفریقا، چرا که از این طریق می تواند نقشی بیشتر از بانکهای بین المللی و موسسات مالی بین المللی بزرگ دیگر در داخل بانکهای محلی داشته باشد، اما مساله سوم تمرکز پکن بر آموزش حرفه ای آفریقایی ها بویژه در زمینه امور اقتصادی است.
به همین دلیل صندوق توسعه منابع انسانی آفریقا را ایجاد کرد که سالانه 3800 آفریقایی را آموزش می دهد و چهارم این که پکن تلاش می کند دانشکده هایی برای آموزش زبان چینی در دانشگاه های آفریقایی تاسیس کند، به طوری که تاکنون با 27 دانشگاه آفریقایی توافقنامه همکاری امضا کرده است. پکن همچنین از گله مندی و انتقادهای کشورهای آفریقایی از موانع تجاری غرب بهره برده و اعلام کرده که هیچ تعرفه ای بر صادرات 25 کشور که بیشتر از کشورهای آفریقایی هستند، وضع نکرده است. همچنین مذاکراتی با کشور آفریقای جنوبی که در میان کشورهای دیگر آفریقا اهمیت بیشتری دارد انجام داده است و موانعی را در خصوص صادرات چین به آفریقای جنوبی از جمله منسوجات برای حمایت از صنایع داخلی این کشور پذیرفته است.
این اقدام چین برای مقابله با انتقادهایی است که معتقدند منسوجات و کالاهای الکتریکی ارزان قیمت به صنایع آفریقایی خسارت وارد می آورد. خاطرنشان می شود تحقیقات از 96 شرکت کوچک اتیوپیایی فاش کرد که 28 درصد از آنها به دلیل ناتوانی از رقابت با کالاهای چینی مجبور به اعلام ورشکستگی شده اند. در کنار این مساله چین در برخی کشورهای آفریقایی به صورت نامحسوس سرمایه گذاری کرده است.
به عنوان مثال شرکتهای عمرانی و ساختمانی چین درکشورهایی مثل سیرالئون و لیبریا بشدت فعالیت می کنند. به طور کلی می توان گفت کل سرمایه گذاری خارجی مستقیم چین در آفریقا از 20 میلیون دلار سالانه به بیش از 6 میلیارد دلار در حال حاضر رسیده است.
بازرگانان چینی همچنان به آفریقا مهاجرت می کنند و البته فعالیت این افراد در بازرگانی کشورهای آفریقا چندان مشهود نیست و به همین دلیل در سرشماری های بازرگانی و سرمایه گذاری به حساب نمی آیند. به عنوان مثال تعداد چینی های مهاجر در زامبیا در 10 سال گذشته از 3 هزار نفر به 30 هزار نفر رسیده است و همچنین تعداد آنها در آفریقای جنوبی از 20 سال پیش از صفر به 300ه زار نفر رسیده است.

موفقیت ها و ناکامی ها

بیشتر کشورهای آفریقایی از حضور چین در کشورشان ابراز خوشنودی کرده اند. به طوری که حجم تجاری چین و آفریقا از 40 میلیارد دلار در سال 2004 تا 35 درصد در سال 2005 افزایش یافت و همچنین حجم صادرات آفریقا به آسیا در 5 سال گذشته تا 20 درصد افزایش یافته است.
پکن قصد دارد تا سال 2010 حجم تجارت خود در آفریقا را تا سه برابر برساند به طوری که این کشور را در مصاف ایالات متحده و اروپا قرار می دهد و چین را به یکی از شرکای بازرگانی اصلی کشورهای آفریقایی تبدیل می کند. پکن در حال حاضر دومین مصرف کننده بزرگ منابع آفریقاست و توافقنامه های جدید مهمی در زمینه نفت و گاز با نیجریه و آنگولا امضا کرده است.

کمک های چین و اهداف آن


راهبردها و ابزار چین برای جذب کشورهای آفریقایی بسیار پیچیده و متحول شده است . به طوری که 40 سال پس از اندیشه مائو، اکنون تصویری از خود نشان می دهد که در آن سرمایه داری به یک الگوی توسعه پیچیده تبدیل شده است.
الگوی توسعه چین به این گونه است که هر دولت آفریقایی که قصد دارد کمکهایش را به آن قطع کند یا کاهش دهد، قانع می کند که نتوانسته اند اصلاحات اقتصاد آزاد جدید را برای کاهش میانگین فقر به سطح مورد انتظار برسانند. کمکهای چین به آفریقا به طور کلی با اهداف سیاسی و راهبرد چین در داخل قاره ارتباط دارد و چندان دارای اهداف انسان دوستانه نیست.
آمارهای چین فاش می کند پکن در سال 1997 فقط 107 میلیون دلار به کشورهای آفریقایی کمک کرده است اما این کمکها در سال 2004 به 2.7 میلیارد دلار رسیده است.
به عبارت دیگر 26 درصد کل کمکهای بین المللی چین به آفریقا اختصاص یافته است.

دلایل و مدارک موجود حاکی از این است که کشورها به موازات گسترش روابط سیاسی و اقتصادی با پکن طبق یک جدول زمان بندی شده مورد بخشودگی وامهایی قرار می گیرند که از چین دریافت کرده اند. چین بخشش این وامها را منوط می کند به این که کشورهای دریافت کننده وام باید بخشهای زیادی از طرحهای زیرساختی خود را به شرکتهای چینی تخصیص دهند. به عنوان مثال وقتی چین در سال 2004 وامی به ارزش 2 میلیارد دلار به آنگولا اختصاص داد، پس از آن 70 درصد قراردادهای این کشور به شرکتهای چینی اختصاص یافت.
چین این وامها را به صورت دو جانبه عرضه می کرد و آنها را یا مستقیما از طریق بانک صادرات و واردات یا سفارتخانه ها یا از راههای دیگر در اختیار دولتهای مورد نظر قرار می داد. به این ترتیب ملاحظه می شود که چین هیچیک از این قبیل کمکها را در اختیار سازمان های غیردولتی قرار نمی دهد، چرا که همواره در خصوص آینده کمک به این سازمان ها نگران است

طبقات حاکمه در سرتاسر قاره آفریقا و مردم عادی به طور کلی از حضور چین در آفریقا استقبال می کنند. به طوری که یک نظرسنجی که برنامه گرایشهای سیاست بین المللی آن را فاش کرد حاکی از این است که 62 درصد از مردم جنوب آفریقا معتقدند که چین تاثیری مثبت در جهان برجای گذاشته است.
این درحالی است که در برخی مسائل ، طبیعت مشارکت چین در قاره آفریقا با نوع مشارکت قدرتها و موسسات مالی متفاوت است. به دلیل این که قدرتهای غربی برخی سرزنش ها را در خصوص ارتباط خود با کشورهای آفریقایی به دلیل حمایت از حکام مستبد تحمل کرده اند، اکنون کشورهای وام دهنده برسر این مساله به توافق رسیده اند که دولت سالم برای توسعه اهمیت حیاتی دارد. به همین دلیل ایالات متحده شرکتی برای اعطای پاداش به کشورهای فقیر که دولتهای میانه رو دارند، تاسیس کرد. اما وامهای رو به افزایش چین به آفریقا بویژه در بخشهای مرتبط با بازرگانی آفریقا میلیاردها دلاری را که صندوق بین المللی و بانک جهانی دراین منطقه سرمایه گذاری کرده است تهدید می کند.
در واقع پکن توانسته است از کمکهای مربوط به سرمایه گذاری در دستیابی به توافقنامه های عظیم در دو بخش نفت و گاز استفاده کند. به طوری که کشورهای در حال توسعه دیگر ازجمله هند نیز برای تبعیت از این روش تشویق شده اند.

فروش سلاحهای چینی دامن زدن به درگیری ها

گفتنی است فروش سلاحهای چینی به کشورهای آفریقایی همواره موجب دامن زدن به درگیری ها شده است ، اما چین تاکنون هیچ آماری در خصوص ارزش سلاحهای فروخته شده به آفریقا منتشر نکرده است.
هرچند تحقیقاتی که اخیرا سازمان عفو بین الملل منتشر کرده است حاکی از این است که 17 درصد از سلاحهای سبکی که سربازان حافظ صلح در کنگو جمع آوری کرده اند، ساخت چین است همچنین سرمایه گذاری های چینی تا حد زیادی در تخریب محیطزیست و از میان بردن فرصتهای کار سهیم است که این قضیه به دلیل ناآشنایی شرکتهای چینی با سیاست های محافظت از محیط زیست و ناکار آمدبودن سندیکاهای داخلی است.
اما بدتر از آن هنگامی است که پکن کمکهای خود به کشورهای آفریقایی را بدون هیچ شرطی اعطا می کند، این مساله تاثیر منفی بر روابط بین آفریقا و دیگر طرفهای وام دهنده خواهد گذاشت ؛ مساله ای که نه تنها در حال حاضر در آنگولا اتفاق افتاده است ، بلکه کشورهای دیگر نیز شاهد آن است.
به طوری که چاد در اکتبر 2006 اعلام کرد که دو شرکت شورون و پترونا را که پیمانکاران آن مالزیایی بودند و با حمایت مالی بانک جهانی در حوزه های نفتی این کشور فعالیت می کردند، اخراج کرد. فقط به این دلیل که بانک جهانی اصرار می کرد بخشی از درآمدهای نفتی در کشور به ارتقای سطح رفاه اجتماعی اختصاص داده شود. چاد پس از آن شرکتهای چینی را جایگزین این دو شرکت کرد. این مساله با قطع روابط چاد با تایوان و تقویت روابط این کشور با پکن همزمان شد. همچون چاد در کنیا نیز کمکهای چین برای اجتناب دولت این کشور از انتقادهای بانک جهانی و صندوق بین المللی پول موجب شکست اجرای راهبرد فراگیر مبارزه با فساد شد. با وجود این تصویر مثبت چین در آفریقا برخی مسوولان چینی معتقدند که آنها با مشکلات بسیار زیادی دراین قاره مواجهند.
چین همانند قدرتهای غربی از این نگران است که سرمایه گذاری ها در داخل قاره آفریقا برای جذب کشورهای مهم آفریقا بیهوده باشد. پکن در روابط آینده خود با آفریقا قصد دارد تغییرات مهمی انجام دهد و به این قاره براساس اعتبار آن در معادلات جهانی بنگرد. در جهت این گزینه ، چین روابط خود را با سیستم های کشورهایی مثل آنگولا و سودان تقویت می کند مساله ای که چه بسا موجب برانگیخته شدن خشم بخشهای گسترده ای از افکار عمومی شود و در نتیجه به بی ثباتی منجر شود تا حدی که برخی منافع چین در این کشورها را تهدید کند. برای مقابله با این پیامدهای احتمالی ، پکن سعی می کند به جای انحصار اتکای خود بر سازمان های استبدادی ، با استفاده از محبوبیت خود در میان شهروندان عادی آفریقا از روشهای ساده تری برای نفوذ استفاده کند و این یعنی تلاش برای همکاری با طرحهای مطلوب به منظور تحکیم ثبات و توسعه در آفریقا، اما مساله ای که در حال حاضر موجب نگرانی بسیاری از سیاستگذاران غربی شده ، این است که پکن در حال حاضر دارای بیشترین نیروهای حافظ صلح فعال زیر پرچم سازمان ملل در میان اعضای دائم شورای امنیت است.
همچنین این کشور همکاری با کشورهای آفریقایی را برای مقابله با مرض مالاریا انجام داده است کما این که به روز سازی برنامه های کمکهای ویژه را شروع کرده است و با گروههای هماهنگ کننده در داخل سیستم های وام دهنده همکاری می کند. هر چند پکن دائما به راهبردهای این گروهها متعهد و پایبند نیست ، با وجود این به دنبال مکانیسم هایی برای تجدید نظر در کیفیت به کارگیری کمکهای این کشور از سوی دولتهای دریافت کننده است.
از آنجا که ایالات متحده و اروپا و موسسات مالی بین المللی تمایل به تغییر رفتار پکن دارند چین باید در حال حاضر بدیلهای دیگری پیشنهاد بدهد. در این خصوص رابرت زولیک ، معاون وزیر خارجه در سپتامبر 2006 اعلام کرد که چین باید شریک مسوولیت پذیری در سطح جهان بشود، اما در کنار این درخواست ، قدرتهای سنتی باید مشوقهایی به چین ارائه کند که به نسبت منافع این کشور در داخل کشورهای در حال توسعه به مراتب بهتر باشد. اما اگر چین در بهره برداری از این فرصتها شکست بخورد، کشورهای غربی حق دارند از حضور چین در آفریقا انتقاد کنند. به منظور ادغام چین در چارچوب های کاری مربوط به کمکهای توسعه خارجی کشورهای دیگر باید بکوشند تا مسوولان چینی را برای مشارکت در برنامه های هماهنگی بین طرحهای وام دهنده به کشورهای آفریقایی تشویق کنند ضمن این که باید به چین سهم بیشتری به موسسات مالی بین المللی اختصاص دهند. همچنین واشنگتن و موسسات مالی می تواند به پکن در اصلاح مکانیزم های نفوذش کمک کنند و این کشور را از اعطای وامهای تجاری به کشورهایی که از مشکل بدهی رنج می برند منع کند، اما متاسفانه واشنگتن و قدرتهای دیگر دقیقا در جهت عکس این حرکت می کنند و به جای موافقت با انضمام چین به گروه هشت با درخواست گروه برای راضی کردن ژاپن و روسیه و باقی ماندن پکن در خارج آن توافق کردند.


مترجم: تهمینه بختیاری
منبع: گزارش موسسه کارنگی امریکا

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها