ما دلمان نمیخواهد به حرف کارشناسان گوش دهیم. ما سالهاست چند کیلو پنبه را چپاندهایم توی گوشهایمان تا صدای آنها که دلشان میسوزد را نشنویم. شاید نان ما در این باشد که خودمان را به ندانستن بزنیم. واقعا شاید آپتون سینکلر راست گفته که «سختترین کار دنیا این است که به کسی چیزی را بفهمانی که درآمدش در نفهمیدن آن است». شاید که نه، حتما همینطور است. وگرنه مگر میشود این همه کارشناس بیایند، این همه صفحه سیاه شود، این همه برنامه ساخته شود، این همه حرف زده شود و بعد تو ببینی هنوز در نقطه صفر که نه، در منفی هزار ایستادهای.
روایت این روزهای خوزستان، روایت همین گوش نکردنهاست. قصه همان پنبههای در گوش. ما از وقتی یادمان میآید، آدمها آمده و از این گفتهاند که بحران آب را باید جدی گرفت. گفتهاند سدسازی بیرویه، محیطزیست را نابود میکند. گفتهاند کشاورزی بدون الگو، انسانها را فقیر میکند. گفتهاند به جای اینکه به مردم فشار بیاورید برای صرفهجویی، شبکه آبیاری زمینهای کشاورزی را تغییر دهید که روزانه میلیونمیلیون مترمکعب آب را هدر میدهد. گفتهاند دامداری باید صنعتی شود. گفتهاند چرای دام در جنگل و دشت باید متوقف شود.
گفتهاند حواستان به درختان بلوط باشد و اینقدر گفتهاند که خودشان هم خسته شدهاند و ما رسانهایها هم ماندهایم که دیگر باید چکار کنیم تا آنها که دری به تخته خورده و در این کشور مسؤول شدهاند، حواسشان سر جایشان بیاید و بفهمند باید چکار کنند. بفهمند این فرصتها بالاخره تمام میشود. بفهمند با وعده ترسالی و توجیه اینکه ما در کمربند خشک زمین هستیم، پس اوضاع همین است که هست نمیتوان مردم را قانع و کشور را مدیریت کرد. بفهمند این مردم تا جایی دندان روی جگر میگذارند و وقتی جگرشان خون شد، معلوم نیست چه واکنشی نشان میدهند.
اوضاع کشور ما از وقتی خراب شد که بعضی مسؤولان شدند رئیس. همان بعضیهایی که فاصلهشان با مردم به اندازه اختلاف قیمت خودروی بچههایشان با شارژ کارت متروی توی جیب من و شماست. رؤسایی که ککشان از هیچ چیز نمیگزد و منتظرند فرصتی پیش بیاید تا بخورند و ببرند و بعد به ریش من و شما بخندند و البته هر وقت در رسانه ظاهر شدند ما را به تلاش و کوشش و یاد گرفتن از مردم بادیهنشین صحرای آفریقا دعوت کنند. اوضاع کشور ما با این بعضیها خراب شد. بعضیهایی که تعدادشان کم نیست و همین حالا که مردم خوزستان و سیستان و بلوچستان تشنهاند، دارند آب استخر خانهشان را عوض میکنند و قرار باشگاه شبشان را میگذارند و برای بچههایشان در هزار تا شرکت، سهمیه حضور در هیاتمدیره میگیرند و وقتی ما داریم به این شکاف طبقاتی اعتراض میکنیم، در سواحل ایبیزا آفتاب میگیرند و ان شاءا... آبپرتقال مینوشند.
محمدتقی حاجیموسی عضو شورای سردبیری / روزنامه جام جم