حال و روز این روزهای خوزستان بسیاری از هنرمندان، نویسندگان و شاعران را با مردم جنوب کشور همدل کرد

هنر هم‌دردی

  خوزستان آب ندارد.
کد خبر: ۱۳۲۸۰۶۰
این گزاره سه کلمه‌ای خیلی زود تبدیل شد به معضل هشتاد و چند میلیون نفر آدم که دل‌شان با هم و برای هم می‌تپید. شاید مخاطبان روزنامه خرده بگیرند که داریم آمار اشتباه می‌دهیم و امکان ندارد که همه هشتاد و چند میلیون نفر دل‌شان با هم و برای هم باشد اما شاهدی که برای این مدعا می‌توانیم ارائه کنیم، همین یکپارچگی همه ایرانی‌ها در هم‌دردی با خوزستان است. از بیانیه‌های احزاب و گروه‌ها گرفته تا پیام‌های هم‌دردی مردم عادی که شاید درک دقیقی هم از موقعیت خوزستان نداشتند و حتی مشکل دقیق مردم را هم نمی‌دانستند.
هنر هم‌دردیقاعده‌ای در رسانه وجود دارد که می‌گوید: «مردم چیزی را می‌پذیرند که قبول دارند.» به این معنی که هیچ رسانه‌ای با گزارش و خبررسانی و ارائه تحلیل نمی‌تواند عقیده یک فرد را تغییر دهد. هر فرد عقیده‌ای دارد، حتی اگر در ظاهر خودش هم باورش شده باشد که بدون عقیده و آماده پذیرش منطق است که به آن عقیده در ناخودآگاهش پایبند. اگر گزارش، خبر یا تحلیلی که یک رسانه ارائه می‌کند با عقیده ناخودآگاهش منطبق باشد آن را می‌پذیرد و اگر آن محتوای رسانه‌ای با عقیده‌اش ناسازگار باشد، حتی اگر در ظاهر بپذیرد در درون خود به دنبال دلیلی است که آن را رد کند. به همین دلیل است که بعضی رسانه‌های معاند حتی روی گزاره‌ها و تحلیل‌هایی که به‌طور واضح اشتباه است هم حساب باز می‌کنند. چرا که حتما جامعه هدفی پیدا می‌شوند که عقیده ناخودآگاه‌شان با آن گزاره جور است و آن را می‌پذیرند. در نتیجه به همین علت هم است که هر رسانه معاندی نیش‌اش را در زخم مردم خوزستان فرو می‌کند و سهمیه خون خودش را می‌مکد و هر کسی می‌خواهد از این آب گل‌آلودشده ماهی خودش را بگیرد.پ

اما ماجرای هنر متفاوت است. آثار هنری در جریان‌سازی بسیار پرقدرت‌تر از آثار رسانه‌ای عمل می‌کنند. مردم با اثر هنری ارتباط عاطفی برقرار می‌کنند و حتی اگر مخالف عقیده ناخودآگاه‌شان باشد آن را می‌ستایند و محترم می‌دارند. پیوند عاطفی با یک اثر هنری گاهی آنقدر عمیق می‌شود که جای احکام منطقی را می‌گیرد و فرد در اقناع منطقی طرف مقابلش می‌گوید: مگر نشنیده‌ای که شاعر می‌گوید... و اینجا قول شاعر تبدیل می‌شود به یک حکم منطقی که می‌شود به آن استناد کرد.

ماجرای خوزستان هم مثل هر بحران دیگری سیلی از امواج رسانه‌ای و آثار هنری را به‌راه انداخت. در این گزارش به بررسی چند نمونه از آثار هنری تولیدشده در مواجهه با این بحران می‌پردازیم و درباره سواد شناخت امواج رسانه‌ای بحث می‌کنیم.

هم‌قافیه با دردهای خوزستان
شعر در فرهنگ بومی مردم خوزستان جایگاه ویژه‌ای دارد. عرب‌های خوزستان با شعر بزرگ می‌شوند. ارتباط عمیق مردم این خطه با شعر را می‌شود در قالب شعری «ابوذیه» دید. قالبی که حتی پیرمردهایی که سواد خواندن و نوشتن ندارند، تجربه سرودن چندتای آن را داشته‌اند و تعداد زیادی ابوذیه را در حافظه دارند. قلم شاعران فارسی‌ زبان نیز در این بحران به جوشش افتاد و چند شعر نقل محافل رسانه‌ای شد. اشعاری که سعی می‌کردند علاوه بر مطالبه‌گری، مرهمی باشند بر دردهای مردم خوزستان. دو شعر از احمد بابایی و مرتضی حیدری آل‌کثیر بیش از بقیه در شبکه‌های‌ اجتماعی دست‌ به‌ دست شد.

مرتضی حیدری آل‌کثیر: به نظر من هنر و به‌طور خاص شعر، دو نقش اساسی دارد. یک نقش برانگیزاننده و یک نقش تسکین‌دهنده. این دو بال مهم هنر است. هنرمند باید تشخیص دهد که در چه موقعی باید از کدام لبه تیغ هنرش استفاده کند. برای مثال من که در یک جغرافیایی زندگی می‌کنم، باید آن‌قدر شناختم از جامعه دقیق و عمیق باشد که تشخیص دهم در چه وقتی چه لحنی به شعرم بدهم. اگر خدای‌ نکرده من بخواهم با ناراحتی و غضب و از سر هیجان یک شعر را بگویم و به جامعه بحران‌ زده‌ام عرضه کنم، این شعر می‌تواند اثرات تخریبگر و منحرف‌کننده‌ای داشته باشد و نمی‌تواند رسالتش را به‌درستی به انجام برساند. به عقیده من خیلی وقت‌ها هنر می‌تواند با امید بخشیدن به یک اندوه و درد باعث تخلیه و تسکین شود.
کار هنرمند این است که زبان مردم باشد اما یکی از عوامل جهت‌دهنده به آثار هنری، تمایلات شخصی خود هنرمند است. برای مثال هنرمندی که تمایلات ضد ارزشی دارد، فارغ از موضوعی که درباره آن صحبت می‌کند، اثرش به سمت تمایلات شخصی خودش کشیده می‌شود. هما‌ن‌طور که حضرت‌آقا در گوشه‌ای از سخنرانی‌شان فرمودند، مردم حق دارند که اعتراض کنند و به نظر من هنرمند هم باید درد دل همین مردم را بازگو کند.
البته من به عنوان کسی که اهل خوزستانم باید نکته‌ای را یادآور شوم. مشکلی که خوزستان را تهدید می‌کند یک قیچی است که یک لبه آن تجزیه‌طلبان هستند و لبه دیگر آن مدیران بی‌کفایتی که زمینه را برای آشوب تجزیه‌طلبان فراهم می‌کنند. ما مردم همان‌قدر که از گروه‌های تجزیه‌ طلب ضربه می‌خوریم، از بعضی مدیران استانی هم می‌خوریم و وسط این قیچی گیر افتادیم.
با این وصف، کار شاعر در این کارزار بسیار سخت است. این‌که بداند از چه لحن و چه کلمه‌ای می‌خواهد استفاده کند. در این کارزار هر واژه و هر کلمه بار دارد و به‌راحتی نمی‌توان از هر کلمه‌ای استفاده کرد. از طرفی مردم خوزستان همه اهل شعر و شعرفهمند و ابزار شعر از هر نوع دیگری از هنر بیشتر بر آنها تأثیرگذار است. آثار دیگر هنری شاید در این منطقه مخاطب خاص و نخبه داشته باشد اما شعر را همه مردم خوزستان می‌فهمند و با آن انس می‌گیرند و همین کار شاعر را از دیگر هنرمندان سخت‌تر می‌کند.
هی فلانی! من به میز و منصبت کاری ندارم
یک کشاورزِ خسارت دیده هستم، دامدارم
چاه‌های نفت را بشکاف و پُرشو! نوش جانت!
من فدای مردم این سرزمینِ استوارم
بچه اینجایم آقا، بچه دارم، زن گرفتم
لهجه دارم، بومی‌ام، ایرانی‌ام! جویای کارم
کارِ کارونم تمام! از دست رفت این رود عاشق
رخت بر بسته ست کرخه! من به بی‌آبی دچارم
جلگه‌ای سرسبز باید باشم اما خشکم اینک
هستی‌ام را می‌مکند از چارسو...غرقِ غبارم
من بدم می‌آید از این نفت آه این گنج بدبو
تشنه هستم ... آب آشامیدنی را دوست دارم
شیعه هستم! خاک پای زائران اربعینم
از قضا، با شمر بی‌تدبیری‌ات در کارزارم
دارم از این مردم بی‌باک می‌گویم که عمری
مرزداری می‌کنند از میهن بااقتدارم
یک نفر مسؤول می‌خواهم که دردم را بفهمد
یک نفر از جنس مردم! مردم پرافتخارم
تا که حقم را بگیرد مثل هر شهری در ایران
وا کند حق‌آبه‌ام را مثل شهر همجوارم
تا عدالت هم گلویی تر کند در سرزمینم
تا بروید از میان خاک و خاکستر بهارم

احمد بابایی: به نظر من شاعر در اثرش حرفش را می‌زند و حرفی دیگر نمی‌ماند. اما اگر بخواهم یک نکته را فارغ از شعر بگویم این است که بعضی مسؤولان بی‌کفایت افق جامعه را غبارآلود و کاری می‌کنند که جوانان آینده خودشان را روشن متصور نشوند. به نظر من این فاجعه است و نباید گذاشت جامعه‌ای به خاطر بعضی بی‌تدبیری‌ها به فرسودگی روانی برسد. مردم بهتر از هر کسی می‌دانند که مشکلات طبیعی و عوارض بی‌بارانی چیست و سال‌ها هم با آن زندگی کرده‌اند اما آن دولتمردی که نداند گلایه مردم از چیست، باید مورد مطالبه قرار بگیرد. مثل همان بیتی که در شعر گفته‌ام «آی مسند زده! آیات عذابی هم هست...» که البته بعضی از این آیات عذاب در همین دنیاست و در محاکم قضایی.
از زاویه دیگری هم اگر بخواهم به این موضوع نگاه کنم، باید بگویم مردم خوزستان در زمان جنگ سینه سپر شده مردم ایران بوده‌اند و دوران سختی را با صبوری پشت سر گذاشته‌اند و طبیعی است که طاقت و صبوری‌شان از دیگر مردم بیشتر باشد. همان‌طور که سی و چند سال است دارند با نجابت و صبوری مشکلات‌شان را تحمل می‌کنند اما اگر آنها حرف نمی‌زنند من شاعر، من هنرمند وظیفه دارم که فریاد بزنم و غربت و مظلومیت‌شان را به گوش مسؤولان برسانم.
... گفتم از عشق و عطش، منتظر بارانم
چند وقتی ست که بیچاره خوزستانم
نمک، آن بت که به زخمت بزند مَحرم نیست
هموطن! مزد شکیبایی تو ماتم نیست
گر دلم بهر تو مضطر نشود، شرمم باد!
اگر از شعر، لبی تر نشود، شرمم باد!
شاعر غیرت تفتیده خوزستانم
روضه‌خوانِ لب خشکیده خوزستانم
شرم بر حیرت بی‌حاصلم آتش زده است
هموطن! تشنگی‌ات بر دلم آتش زده است
هموطن! گر تر و گر خشک، در این قافله‌ایم
من و تو، هر دو، ز فرط گِله، بی‌حوصله‌ایم
خاک اگر تشنه، ولی چشم، پر از ترسالی‌ست
حاج قاسم، وسط حادثه، جایش خالیست
حاج قاسم که کنون نزد خدا مهمان است
گفت: امروز، حرم، حرمت خوزستان است
گفت قاسم که سرم هدیه میهن گردد
عید، روزی ست که چشم «همه»، روشن گردد
حرفم این است! ببین! روز حسابی هم هست
آی مسند زده! آیات عذابی هم هست
هم وطن! تشنه‌ای... اما گِله با چاه بگو
«اشهد ان علیا ولی ا...» بگو

هشتگ‌های تشنه
در این چند روز پویش‌های مختلف رسانه‌ای از سمت مردم برای حمایت از مردم خوزستان به راه افتاد که در حل مشکل بی‌تأثیر هم نبود. حجم تولیدات رسانه‌ فردی مردم را می‌شود از روی هشتگ‌ها بررسی کرد.
هشتگ #خوزستان_تشنه_است از همان روزهای ابتدایی بحران ساخته شد و به شعار مطالبه مردمی تبدیل شد. مردمی که در منطقه حضور داشتند با اشتراک‌گذاری وضعیت خوزستان از این هشتگ برای رساندن پیام‌شان به دیگر مردم و مسؤولان استفاده می‌کردند و مردم شهرهای دیگر نیز برای همدردی و کمک به همه‌گیر شدن مطالبه مردمی از مسؤولان، محتواهایی با این هشتگ را بازنشر می‌دادند تا آمار آن به بالای ۱۰هزار محتوا برسد.
هشتگ #خبر_خوب_خوزستان هم از پر استفاده‌ترین هشتگ‌های چند روز اخیر است. هشتگی که در همین چند روز آمار آن به بالای ۱۱ هزار محتوا رسید و با جست وجو کردن رگه‌ای از امید به جان دلواپسان اوضاع خوزستان می‌دود. پس از باز شدن چند سد و جاری شدن آب در چند شاخه از رودهای مهم خوزستان، آب به برخی مناطق خشک رسید و شادی مردم و آب‌تنی گاومیش‌هایی که از گرما کلافه شده بودند، سوژه داغ عکاسان خبری شد.

همه‌گیری در بحران
در همه‌گیری رسانه‌ای اخیر، محتواهایی منتشر و دست به دست شد که پس از چندی خبر کذب بودن یا قدیمی بودن آنها رسید. اتفاقی که در بحران‌ سازی‌های امواج رسانه‌ای، طبیعی است و زیاد اتفاق می‌افتد. مهم‌ترین مثال این اتفاق، عکسی بود که از یک پیرزن با پوشش عربی اهوازی یا عراقی منتشر شد که در حال نوشیدن آب از چاله آبی است که روی زمین ایجاد شده است. عکسی که خیلی زود منتشر و همه‌گیر شد و احساسات مردم را جریحه‌دار کرد از این که می‌دیدند کار بی‌آبی در خوزستان تا حدی بالا گرفته که مردم مجبورند از تشنگی از آب خیابان بنوشند اما مدتی بعد خبر و مدرک رو شد که این عکس متعلق به سال‌ها پیش است و با توجه به نقل‌های مختلف، ماهیت و مشخصات دقیق آن معلوم نیست. در واقع این اتفاق، یک نوع از انتشار خبر جعلی است که در بحران‌ها اتفاق می‌افتد.
اخبار جعلی در چند نوع طبقه‌بندی می‌شوند که دو نوع آن شایع‌تر است. نوعی از اخبار جعلی Misinformation نامیده‌ می‌شوند و ناخواسته به همه‌گیری می‌رسند. به این معنی که دست کم نفر اولی که خبر را پخش می‌کند از جعلی بودن آن بی‌اطلاع است اما نوع دیگری از اخبار جعلی که Disinformation  نامیده‌ می‌شوند به صورت عامدانه و هدایت‌شده از سمت اشخاص یا رسانه‌ها منتشر و سپس همه‌گیر می‌شوند.
 
علیرضا رافتی - روزنامه نگار / روزنامه جام جم 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها