بهطور قطع یکی از اساسیترین مشکلاتی که تولیدکنندگان فرش و دستبافهای دیگر با آن روبهرو هستند قاچاق فرش دستباف از آنسوی مرزهای شرقیمان است که کسی آنچنان اهمیتی به آن نمیدهد.
درواقع سالهاست فرش های دستباف از افغانستان وارد کشورمان میشود؛ فرشهایی عمدتا با نقشه های ایرانی که از نوع رنگ و گرههای تقلبی که دارند برای اهالی فرش به راحتی قابل تشخیص هستند. حالا در این دو سه سال اخیر روند قاچاق آنها سرعت فزایندهای به خود گرفته تا جایی که فرشهای دستباف ایرانی را در کشور خودمان به حاشیه رانده است.
فرشهای افغان باف دو سال پیش در تهران پایشان را بهطور غیررسمی به نمایشگاه بینالمللی فرش دستباف باز کردند. فرشهایی با رنگ و لعاب و درخشندگی خاص که چشم هر بینندهای را به خود جلب میکردند.
این فرشها سبک و کموزن با پرزی کوتاه و به طور غیرقابل باوری درخشنده و مخملگونه هستند. یکی از تجار معروف و مشهور شمال کشور این فرشها را در یکی از سالنهای نمایشگاه بینالمللی در معرض تماشا و فروش گذاشته بود.
فروشندگان معمولا این فرشها را به اسم فرشهای قشقایی و با طرح کشکولی یا فرشهای کردیباف و حتی نقشه ترکمنی به مشتری قالب میکردند و کسی هم روحش خبردار نشد فرشی که میخرد شاید نقشهاش ایرانی باشد ولی بافت روستاهای هرات افغانستان است، آن هم با مواد اولیه بیکیفیتی که در بهترین حالت کمتر از ۱۰سال عمر میکند.
اکنون قاچاق فرش افغانستانی آن هم از نوع فرشهای بیکیفیت آنقدر در بازار فرش ایران در این مدت کوتاه در بازار فرش مشهد، گنبدکاووس، تهران و شیراز ریشه دوانده که توان مقابله با این پدیده یا بهتر است بگوییم چالش، سختتر از گذشته شده است.
سرای بوعلی یا سرای هرات؟
اگر گذرتان به بازار فرش تهران مثل سرای بوعلی بیفتد و با فرش و طرحهایش آشنا باشید حتما چشمتان به جمال فرشهای افغانباف روشن میشود. کمتر کسی هم پیدا میشود که به شما راستش را بگوید فرشی که پسندیدهاید ایرانی نیست! چند وقت پیش که چرخی در سراهای مختلف فرش تهران زدیم بسیاری از این فرشها را در حجره و مغازهها دیدیم. قیمتشان آنچنان فرقی با فرش بافت ایران ندارد. اگر فروشنده تخفیفی هم بدهد در واقع از سود زیادی که میبرد، مبلغی را کم میکند.
پرفروش در پایتخت
متأسفانه در برخی فروشگاههای معروف و مشهور تهران هم فرشهای افغانباف جزو پر فروشترینها هستند، به این دلیل که از رنگ و لعاب خوبی برخوردارند و البته سود خوبی هم برای فروشندگان آن دارند.
مدیر یکی از همین فروشگاههای فرش در شمال تهران که ابتدا از فروش قالیهای افغانباف در فروشگاهش طفره میرفت اما بعد به طور ضمنی به آن اشاره کرد، درباره فروش فرش افغان باف چنین میگوید: این فرشها بهطور قاچاق و حتی کولبری وارد ایران میشود. فرشهای خوب را ما هر مترمربعی 100دلار میخریم. البته قبول داریم برخی از این فرشها بیکیفیت هستند. از طرفی ما با مشکل طرح و اندازه در کشور روبهرو هستیم و افغانستانیها اندازههایی را تولید میکنند که بهشدت مورد تقاضای بازار داخلی است. علاوه بر اینها هزینه تولید فرش در داخل کشور تحت تاثیر تحریمها و تورم بالا رفته و این در حالی است که در افغانستان هزینه تولید بسیار پایینتر از ایران است. از سوی دیگر خریدار توان خرید فرش شش متری 5۰-4۰ میلیون تومانی را ندارد و به سوی فرشی با قیمت پایینتر میرود، خب فرشهایی که از افغانستان میآیند در مجموع خوشرنگ، خوشقواره و به قیمت هستند.
اعتبارمان دارد از دست میرود
البته وضعیت رسوخ فرشهای افغانباف در مشهد و حتی شیراز دستکمی از تهران ندارد. افغانها روی دست چینیها زدهاند و نقشههای قشقایی را همانطور زیبا و چشمنواز تولید میکنند و میفرستند برای سفارشدهندگان طماع ایرانی.
یکی از فروشندگان فرش در شیراز دراینباره به ما میگوید: در طول دو سال گذشته قیمت تولید فرش افزایش باورنکردنی داشته، بنابراین برای برخی از تجار صرف نمیکند به تولید ادامه دهند، لذا فرش قاچاق میخرند و در بازار داخلی با قیمتی کمتر از نمونه اصلی میفروشند. البته این کار لطمه میزند به اعتبار فرش استان فارس، چراکه برخی از گردشگران داخلی و خارجی در تور فروشندگان فرش افغانباف میافتند. خب، تصور کنید این فرشها که به اسم فرش قشقایی فروخته میشوند بعد از مدتی رنگ بدهند یا به دلیل نوع گرههایشان از هم باز شوند چه آبروریزیای میشود!
ادله دادگاهپسند لازم داریم
با توجه به فراگیر شدن فروش فرش افغانباف در بازار فرش تهران و فروشگاههای سطح تهران با سیدمجتبی عراقچی، رئیس اتحادیه فروشندگان فرش دستباف تهران تماس گرفتیم. وی ضمن تایید قاچاق فرش دستباف افغانباف به کشور و فروش آن در برخی از فروشگاهها عنوان میکند: ما برای جلوگیری از افزایش فروش چنین فرشهایی و پیشگیری از خسارت به بخش تولید داخلی با اداره تعزیرات وارد گفتوگو شدهایم و مکاتباتی هم داشتهایم اما باید ادله کافی برای این موضوع را که دادگاهپسند باشد ارائه بدهیم. برخی متخلفان میگویند این فرشها در مناطق مختلف کشور ازجمله استان خراسانشمالی و از سوی افغانها تولید شده است و با چنین پاسخهایی سعی در توجیه تخلفات خود دارند.
ما اصرار بر برخورد داریم و همه تلاشمان را میکنیم برای جلوگیری از ورود و فروش اینگونه فرشها.
بفروشید اما نه به اسم ایرانی
حسین کمندلو، استاد دانشگاه هنر سمنان در زمینه فرش، که تحقیقات زیادی در حوزه فرش مناطق مختلف کشور داشته است درباره فرشهای افغانباف چنین میگوید: این فرشها را 20 سال پیش در بازار فرش مشهد دیده بودم و این امر عادی به شمار میرود، چراکه با توجه به هممرز بودن استان خراسان با کشور افغانستان، دستبافهایی از این کشور از سوی کسانی که به ایران تردد داشتند وارد بازار میشد. البته فروشندههای مشهدی این فرشها را به اسم فرش افغانستان میفروختند و حالا که میشنویم این فرشها را به اسم فرش بلوچ و زابل و ترکمن میفروشند کار دور از اخلاق و انصاف است.
با طول عمری کمتر از 10 سال
اگر سری به اینستاگرام برخی از فروشندگان فرش که فروشگاههایی در بازار فرش یا مراکز تجاری مشهور تهران دارند بزنید چشمتان به جمال فرشهای خوشرنگ و مخملگونهای روشن میشود که در توضیح فرش نوشتهاند: «نقشه بلوچ» یا «نقشه ترکمن» یا حتی «نقشه زابل». این فروشندگان به دلیل بیاطلاعی مخاطبان خود محصولات بیکیفیتی را به اسم فرش ایرانی میفروشند بدون اینکه تضمینی برای سلامت نخ و رنگ آنها بدهند. خریدار بیخبر از همه جا نمیداند فرشی که با ذوق و شوق خریده است نهایتا کمتر از 10 سال عمر میکند!
قاچاقهای کانتینری
دور از واقعیت نیست اگر بگوییم تحریمها کمر اقتصادمان را شکسته است. دهه 70 شمسی بهطور متوسط سالانه بین یکمیلیارد و 500میلیون تا دومیلیارد دلار صادرات فرش داشتیم که این میزان به حدود 60میلیون دلار در سال گذشته رسید و این یعنی سقوط به ته دره. با وجود این تنها راه سرپاماندن کارگاههای تولید فرش و دستبافها، تولید برای بازار داخلی است که با شیوع ویروس کرونا و شوکهای شدید اقتصادی بسیاری از کارگاهها قید تولید را زدند. بهعنواننمونه یک تخته فرش نهاوند شش متری، سال 98 به قیمت 15 تا 20میلیون تومان در بازار عرضه میشد و اکنون بین 40 تا 50 میلیون تومان قیمتگذاری میشود. این در حالی است که افزایش حقوق و درآمد عموم مردم در مقابل تورم و گرانی بسیار ناچیز است و قدرت مالی برای خرید فرش ایرانی وجود ندارد.
این عوامل دست به دست هم داده است تا فرشهای افغانستان که در سالهای گذشته بهصورت چمدانی یا کولبری وارد کشور میشدند اکنون کانتینری و از مبادی رسمی و از سوی چند تاجر سرشناس وارد شوند. تحقیقات ما نشان میدهد یکی از این تاجران که در شمال کشور سکونت دارد نقشههای ترکمنی و کردی و قشقایی را به بافندگان افغانستان سفارش میدهد! دراینباره مرکز ملی فرش ایران بهعنوان متولی و سیاستگذار فرش دستباف هیچ واکنش و اقدامی نکرده است و در واقع باید گفت هیچ عزم و ارادهای برای برخورد با این معضل که به ضرر تولیدات داخلی است، صورت نمیگیرد.
فرش برای شکوفایی دوباره نیاز به جابهجایی دارد
بحث الحاق مرکزملیفرش به وزارتخانه جدیدالتاسیس میراث فرهنگی برای چندمین بار داغ شدهاست.
برخی مخالف و عدهای موافق پیوستن فرش به این وزارتخانه هستند اما با این پیششرط که تحت عنوان معاونت باشد نه زیرمجموعه معاونت صنایعدستی.
بهمن نامورمطلق، استاد دانشگاه و معاون پیشین صنایعدستی وزارتمیراثفرهنگی کشور یکی از پیشنهاددهندگان این الحاق است.
وی در زمان تصدی مسؤولیتش چندینبار سعی کرد فرش را از وزارت صمت جدا و پای آن را به سازمان میراثفرهنگی سابق باز کند ولی برخی اما و اگرها و از طرفی به پایان رسیدن دولت دهم اجرای این سناریو را ناتمام گذاشت.
شما زمانی مسؤولیت صنایعدستی کشور را در سازمان میراث فرهنگی به عهده داشتید و بارها پیشنهاد کردید فرش از وزارت صنعت، معدن و تجارت جدا شود و در کنار صنایعدستی که از یک ریشه و هنر است، بنشیند. دلیل این پیشنهاد چه بود؟
همه کشورهایی که فرش تولید میکنند این دستبافته را جزو صنایعدستی به شمار میآورند؛ چراکه صنایعدستی پیکره واحدی است که متاسفانه در کشور ما با آن سلیقهای رفتار شده، یعنی اینکه وزیری دوستش داشته فرش جزو زیرمجموعه خودش باشد و آن را از سایر هنرهای دستی جدا کرده. باید بگویم سرشت همه هنرهای دستی از نظر فلسفی و زیباشناسی یکی است و یک ماهیت دارند. این هنرها صنایع کاربردی، صنایع بومی و صنایع فرهنگی کشورمان هستند که ریشه در قرون و حتی هزارههای گذشته دارند. جدا کردن فرش از سایر صنایعدستی همچون گلیم، زیلو، جاجیم، نمد و … بدون هیچ دلیل تخصصی و قانعکنندهای بوده چراکه این هنر ربطی به صنایع جدید همچون خودروسازی و فولاد و پتروشیمی و … ندارد و از طرفی طبیعت آنها با هم جور در نمیآید.
فرش از منظر اقتصادی با سایر دستبافها از جمله مواد اولیه مثل پشم، دار، رنگ، نقشه و … اشتراکات زیادی دارد که در نهایت تولیدات هم شباهت به یکدیگر دارد؛ بنابراین باید به هم بپیوندند تا در بحث واردات، صادرات پشم و ابریشم یا محصول نهایی سیاست واحدی را در پیش بگیرند. اینها در تجارت داخلی و خارجی هم به یکدیگر وابستهاند و باید برای تبلیغات در داخل و خارج از کشور هر کدام برای خود تبلیغ کنند که با وجود این تاثیرگذاری این دو نسبتا کاهش مییابد. در مجموع باید گفت فرش و صنایعدستی در زیباییشناسی، تولید و تجارت به یکدیگر وابستهاند و این گسست به تضعیف هر دو بخش منجر شدهاست. فرش با جامعه دو میلیونی و صنایعدستی هم تقریبا با همین جمعیت نباید از هم جدا باشند و پیوند این دو میتواند قدرت و انسجام را در پی داشتهباشد تا در مقابل دولت، مجلس، نهادها و سازمانهای تصمیمگیرنده مطالبهگری کنند و به نتایج بسیار خوبی برسند. این موضوع یکی از آرزوهای من و همینطور هنرمندان عزیز چه در حوزه فرش و چه صنایعدستی است که اینها باید به هم ملحق شوند تا بتوانند مطالبات خودشان را پیگیری کنند.
با توجه به وضعیت اقتصادی، تحریم آمریکا و شیوع ویروس کرونا، بهنظرتان وزارتخانه جدیدالتاسیس میراث فرهنگی آمادگی لازم را برای پذیرش مرکز ملی فرش دارد؟
به نظرم با این ساختار و با این نوع مدیریت در سطح وزارتخانه نه. شرایط در این وزارتخانه مطلوب نیست از طرفی حال و روز فرش در وزارت صمت هم خوب نیست. شما ببینید در طول این سالها چقدر مدیر عوض کردهاست. متاسفانه فرش را در این وزارتخانه جدی نمیگیرند. حمایت از فرش در این وزارتخانه کافی و ایدهآل نبوده و این موضوع وضعیت فرش را پیچیده کردهاست. فرش، نگین هنر ایرانی است و متاسفانه در شرایط بدی بهسر میبرد. از طرفی وزارتخانه میراث فرهنگی هم شرایط و آمادگی لازم را برای پذیرش مرکز ملی فرش ندارد؛بنابراین نیاز است دولت برای هموار کردن این مسیر وارد عمل شود تا فرش در کنار صنایعدستی قرار بگیرد و اعتبار گذشتهاش را باز یابد.
حمید حاجی پور - ایران / روزنامه جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد