به گزارش
جام جم آنلاین به نقل از روزنامه جام جم؛ او در حال تولید یکی از همین مسابقههای تلویزیونی بود که یک روز با او گپ زدیم و از فضای بدلکاری در تلویزیون و سینما گفت، از اینکه چرا گاهی اتفاقات اکشن و هیجانانگیز در خروجی نهایی یک قاب چنگی به دل نمیزند تا اتفاقاتی که رقم زده است و از آنها بهعنوان یک دستاورد یاد میکرد و از محدودیتهایی که وجود دارد تا تجربههای متفاوتی که در فیلمهای ژانر اکشن و وحشت سینمای هالیوود کسب کرده است سخن گفت. گفتوگویی که در این مدت مجال انتشار پیدا نکرد و حالا با وداع او با این جهان قرار است یاد این طراح منحصر بهفرد حوزه بدلکاری را در اذهان مخاطب مرور کند.
سال گذشته مسابقهای با نام «راهی شو» را داشتید که در برخی از آیتمها مهمان برنامه را به پرواز و پرش درمیآوردید، اما درنهایت چالشهای خیلی سختی نبود که از پس آن برنیاید.
ما آیتمها را به گونهای طراحی کردیم که مهمانان بتوانند انجام دهند، چون دوست نداریم مهمان ضایع شود. خیلی برایم مهم است که مهمان لذت ببرد و خودمان هم کمکش میکردیم. من با دوستانم هم که پلیاستیشن بازی میکنم تمام سعیام را میکنم که از آنها ببرم، ولی در عین حال تمام تلاشم هم بر این است که وقتی وارد خانه من میشود به او خوش بگذرد.
یک آسیب نسبت به خیلی از صحنههای اکشن و بدلکاری در سینما و تلویزیون مطرح است که گاهی اتفاقات منحصربهفردی رخ میدهد، اما خیلی از این اتفاقها در برنامهها و مسابقههای تلویزیونی و در خروجی کار جذابیت ندارد. چرا؟
بودجه و زمان بهشدت عاملهای مؤثری هستند و نبودشان میتواند محدودیت بهوجود آورد مثلا اگر بودجه خوبی داشته باشید قطعا میتوانید اتفاقات خوبی طراحی کنید. زمان مناسب هم اهمیت بسیاری دارد. برنامههایی که برای شبکههای تلویزیونی بهطور مثال طراحی میشود معمولا یک مهلت زمانی دارد که باید براساس آن کار را تحویل دهید.
از طرفی در بدلکاری وقتی خارج از استودیو کار میکنید شرایط محیطی و جغرافیایی خیلی مؤثر است و حتی بارش باران میتواند کار را بخواباند و این شرایط زمانی را دچار فشردگی بیشتر کند. مثلا اگر شرایط استودیویی باشد، میتوانید ساعتها کار کنید و نگران زمان هم نباشید. ما در عصر جدید تا ۱۸ ساعت هم کار کردیم، اما استودیو داخلی بود.
غیر از زمان و بودجه فکر میکنید چه عوامل دیگری دخیل است که هیجان یک اتفاق اکشن به مخاطب منتقل نشود؟
گاهی اتفاقی رقم میخورد که در قاب تصویر هیجان ندارد، چون ثبت تصویر خیلی مهم است.
یعنی فیلمبرداری هم مهم است؟
صددرصد. تخصص من ساخت صحنههای اکشن است و به کشورهای دیگر دعوت میشوم که همین صحنهها را دربیاورم. ممکن است خروجی کار من پنج ثانیه باشد، اما این پنج ثانیه را طی کار یک هفتهای انجام میدهم و کلی برایش برنامهریزی میشود و زمان و انرژی و وقت صرف میشود، اما درنهایت در بودجه و زمان گیر میکنیم مثلا من شاید دوست دارم در برنامه یا کاری با یک ماشین مدل بالا بزنم به دیوار، اما امکانش وجود ندارد. منظورم مسائل ایمنی نیست که اتفاقا راه دارد و بهراحتی قابل حل است، منظورم مسائل مالی است.
مثلا شما ببینید یک پراید در تصویر به دیوار میخورد بیشتر هیجان زده میشوید یا یک مازراتی؟ قطعا مازراتی جذابتر است. این همان زیباییشناسی است که گاهی نادیده گرفته میشود. حتی لوکیشن هم اثرگذار است که کار را در کجا نمایش میدهید بهخصوص برای مردمی که با گوشی موبایل به همه جا وصل هستند و بهراحتی جذابترین و منحصربهفردترین مناظر را میبینند.
گاهی هم فکر میکنیم اتفاقات مختلفی هنوز میتواند در سینما و تلویزیون رخ بدهد، اما هنوز دیده نمیشود، مثلا در مسابقه «اتفاق» پرش یک زن از ارتفاع را شاهد بودیم که شاید اتفاقات مختلفی از این دست میتواند رخ دهد.
ما برای همان صحنه هم جنگیدیم؛ برای شدن آن، پخش و همه جزئیات این فرآیند. برای خود من این اتفاق دستاورد بود. شاید بیننده تلویزیون فقط آن را ببیند، ولی برای من برخی از این اتفاقات که انجام شدهاست دستاورد بوده است یا حتی اجرای دختران نینجا به نظرم یک دستاورد بود. من بهشخصه هر چه داشتم برایشان گذاشتم. اینها اتفاقات مهمی است که ما زمانی بهدلایلی برخی از آنها را ممنوع کردهایم، اما وقتی تمیز و درست و قانونی آن را میبینیم فهمیدهایم اشکالی ندارد؛ و اصلا یک ویژگی کارتان هم همین تعامل و طراحی حرکات برای زنان هم بوده است.
من کمی افسارگسیختهام البته این زیاد فعل مناسبی نیست، ولی در قالب تعاریف نمیگنجم، چون در اشل خاصی قرار نمیگیرم همین الان هرجور دلم بخواهد با شما صحبت میکنم، چون از چیزی نگران نیستم و پرونده پاکی دارم.
از عذرخواهی کردن هم واهمهای ندارم و این مدلی نیستم که به شکل یکدنده روی حرفی که به اشتباه زدهام پافشاری کنم، اما به چیزی هم که اعتقاد دارم عمل میکنم. من اولین مربی بانجی جامپینگ ایران هستم و روی سکوهای بانجی خانمها را هم پراندهام. من اولین مربی تونل باد ایران هستم و برای اولین پرواز رسمی جلوی خبرنگاران یک خانم را پراندم، چون اطمینان دارم که خانمها میتوانند. وقتی خانمها به میدان میآیند اگر ۱۰۰ باشند کار را با ۱۴۰ انجام میدهند. اینها را هم نمیگویم که به نام فمینیست بودن تعبیر شود به هر حال زنان هم بخشی از مردم هستند و انصاف این است که آنها هم در اتفاقات حضور داشته باشند.
برخی از ترس خانمها در مواردی مثل بدلکاری یا ارتفاع میگویند آیا آماری داریم که مثلا نشان دهد خانمها بیشتر میترسند؟
خانمها ترسوتر نیستند این را با قطعیت میگویم، چون من بالای چند هزار خانم از طریق بانجی پراندهام. فقط سیستم فکری خانمها در کارهای خطرناک و هیجانانگیز با مردها متفاوت است. نگرش و ایدئولوژی آنها در مواجهه با رویداد متفاوت است و یک دلیلش همین است که مردها یکبعدی هستند و خانمها چندبعدی. برای مردها شروع هر حرکتی سخت است، اما خانمها در شروع بسیار قویترند و در ادامه مردها در کار تخصصی موفقتر هستند، این طبق تجربه و آمار بهدست است و البته در تجربه همیشه استثنا وجود دارد. مثلا در آشپزی بهترین آشپزهای دنیا مردها هستند، چون به صورت تخصصی به یک حرفه میپردازند و درصد بالایی از آنها یکبعدی هستند.
شما تجربههای مختلفی در طراحی و اجرای صحنههای بدلکاری در سینما و تلویزیون داشتهاید کدامیک از این تجربهها برای خودتان خیلی متفاوت بودهاست؟
در ایران کاری که بگویم خیلی متفاوت بوده است هنوز انجام ندادهام. مثلا فیلم ترسناک هالیوودی کار کردهام و خیلی برایم تجربه متفاوتی بود. همیشه برایم سؤال بود بازیگرانی که در این فیلمها بازی میکنند خودشان هم ترس دارند یا خیر و ما در هنگام بازی در آن فیلم ترسناک در پشت صحنه واقعا میخندیدیم. آنقدر میخندیدیم که حتی سر کارهای کمدی در ایران نخندیده بودم، چون خیلی برایم باحال و بامزه بود.
بخش خون و کثافتکاریهای اینچنینی هم داشت (میخندد) که البته خون بخش خندهداری نیست، ولی مثلا پتکی داشتیم که باید بر سر یک نفر میزدیم و مغز او میپاشید و بعد از اینکه زدیم هیچکس حالش بد نشد بلکه همه زدیم زیر خنده.
صدایی که منتشر شد و حالتی که وجود داشت بیشتر خندهدار بود، ولی تصاویر بعدی که در خروجی کار دیده میشود منزجرکننده است. اینها برای من تجربه متفاوتی بود. یا من در یک فیلم آمریکایی کار کردم که مثل بازی تاج و تخت کاری تخیلی بود و در آن اژدها داشتیم آن کار هم تجربه متفاوتی بود، چون لشکرکشی و سربازان زیادی داشت و از لوکیشنها و دکورهای عجیب و غریبی برخوردار بود و دیدن این اتفاقات در پشت صحنه برای من خیلی جذاب بود. تعریف من برای تفاوت آنها بود، اما اینجا ساختمان در پشت صحنه و جلوی صحنه همان ساختمان است و پروداکشن و دکور خیلی متفاوت نیست، چون اینجا ما نمیتوانیم فیلم تخیلی یا ابرقهرمانی بسازیم.
به لحاظ قصه یا امکانات؟
هر دو. اگر اینجا مثلا جنگ ستارگان را بسازند و یکی از شخصیتها به دیگری بگوید فلانی نیزه را به من بده همه میخندند. در ایران فیلم وسترن یا فیلم چینی شائولینی نمیتوان ساخت، فیلم ترسناک نمیتوان ساخت اینها فاکتورهایی دارد که اصلا نمیتوان آنها را به کار گرفت و اصلا نمیتوان به سمت این ژانرها رفت.
ژانر درام داریم، چون نویسندگان خوبی در این فضا هستند و کارگردانان ما هم بیشتر به حال و فضای فیلم میپردازند تا صحنه آن. صحنهپردازی آنها عالی است، ولی بیشترین قدرتشان را در احوالات فیلم به کار میگیرند و میبینید که فیلم یک غم عجیبی دارد. مثلا در فیلم ابد و یک روز یک حال عجیبی را شاهد هستید. ما در ایران ژانر اکشن هم نداریم و از دهه ۷۰ به بعد این ژانر با فیلمهای جمشید هاشمپور پایان مییابد، اما همانطور که گفتم در درام اجتماعی آثار بسیار خوبی داشتهایم.
بارها گفتهاید که بهرغم کار در این حوزه، اما ترسهایی هم دارید...
من از ارتفاع یا سرعت یا تاریکی میترسم، ولی دارم با اینها زندگی میکنم، چون راهش را پیدا کردهام.