وی سال ۱۳۱۶ در قم متولد شد و درجه دکترای ادبیات عرب را از فرانسه اخذ کرد. استادی دانشکده الهیات دانشگاه تهران، عضویت در هیأتهای مشاوران عالی دانشنامه فرهنگ مردم ایران و تاریخ جامعه ایران و تألیف و ویراستاری در مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی از جمله فعالیتهای او بود. پژوهش درباره شناسایی تأثیر فرهنگ و تمدن ایران بر جامعه عربی پیش و پس از اسلام و بیان پیوستگی عناصر هویت ایرانی در سالها فعالیت علمی وی برجسته است. از مهمترین آثار او میتوان به کتابهای چالش میان فارسی و عربی و راههای نفوذ فارسی در زبان تازی اشاره کرد. از دیگر آثار دکتر آذرتاش آذرنوش میتوان ترجمه فتوح البلدان بلاذری، تاریخ زبان و فرهنگ عربی، تاریخ ترجمه از عربی به فارسی، ترجمه مقدمه بر الشعر و الشعرای ابن قتیبه و تاریخ چوگان را نام برد. از جوایز متعدد و افتخارات این استادتمام دانشگاه میتوان به موفقیت سه اثر از آثارش به دریافت عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی ایران اشاره کرد. این سه کتاب عبارتند از: ترجمه موسیقی الکبیر، اثر فارابی (۷۵) ترجمه اطلس تاریخ اسلام، اثر حسین مؤنس (۷۶) و فرهنگ معاصر عربی فارسی (۷۹). انتخاب به عنوان چهره ماندگار ادبیات عرب در اولین همایش چهرههای ماندگار در سال ۸۰ از افتخارات دیگر او به شمار میآید. دکتر طهماسبی و دکتر پروین گنابادی از استادان و مترجمان نامدار در یادکرد وی این یادداشت را به صورت اختصاصی در اختیار جامجم قرار دادهاند.
بینالاحباب تُسقط الآداب
معتقدم «آنی» که حافظ میگفت در وجود کسانی تجلی مییابد که نقابی بر چهره ندارند، با حسد، کینه و ریا بیگانهاند و به طبیعت انسانی خود نزدیکترند. در مورد دکتر آذرنوش شنیده بودم که چنین است اما «به دیدن فزون آمد از آگهی». اواخر دهه ۶۰ دانشجو بودم و دبیر ادبیات فارسی و عربی که کتاب آموزش زبان عربی ایشان را «چو شیر تازه نوشیدم» و با نام بلندش آشنا شدم. نکتههای باریکی برای تدریس مباحث دشوار اعلال از آن آموختم و سالهای بعد از فرهنگ عربی-فارسی و آن برابرهای دقیق و کم نظیرش بهرهها بردم. در طول این سالها چندبار ایشان را دورادور زیارت کردم تا سال ۸۹ در گروه ادبیات عربی واحد تهران شمال داور رسالهای بودم که استاد آذرنوش راهنمایش بود. وقتی از ایرادهای رساله گفتم چنان صمیمانه و صادقانه تشکر کرد و پذیرفت که گویی سالهاست رفاقت داریم. وقتی فهمید ماشین نیاوردهام اصرار کرد که حداقل مسیری را در خدمتشان باشم. تا پشت فرمان نشست سیگاری گیراند و تعارف کرد. گفتم: «درحضور شما شرم دارم» که گفت: «بینالاحباب تُسقَطُ الآداب». گفتم: «افتخار میکنم که دوست خطابم میکنید». گفت مقالههایم را در «دانشنامه جهان اسلام» خوانده و از اشارههای دقیقش فهمیدم که انتقادی و عمیق مطالعه کرده است. چنان با صمیمیت تشویق میکرد که احساس شرمندگی کردم و برای فرار از شرمندگی از علاقهاش به چوگان پرسیدم. گفت: «وقتی سوار اسب میشوم و چوبِ چوگان را میچرخانم تمام سلحشوری شهسواران ایرانی جلو چشمم میآید. سوارکاری اعتماد به نفس خاصی به آدم میدهد». بعد از آنچند تماس تلفنی بود که در هرکدام نکتهای آموختم تا اینکه دکتر بابک فرزانه دوبار برای ایشان سخنرانی گذاشت در دانشکده. هر دوبار با دل و جان رفتم و به فضلش درودی فرستادم تا اردیبهشت ۹۶ و بزرگداشت ایشان درخانه کتاب که با دکتر دادبه جلسه دانشکده را نیمه تمام رها کردیم و خودمان را رساندیم پایان جلسه پرسید:« از دانشکده آمدی؟ حکیمیه؟! خیلی دور است که» و چنان نگاه محبتآمیزی کرد که هرگز آن را فراموش نخواهم کرد. آثارِ علمی آذرنوش پربرگ است و پربار، اما آمیختن آن دانش با تواضع، مهربانی، صمیمیت و انسانیت کار هرکسی نیست؛ شهسواری میخواهد که وقتی «گوی توفیق و کرامت درمیان» باشد مردانه به میدان درآید و نامِ نیکش را جاودانه کند.
جمال و جلال فرهنگ آذرنوش
اولین و آخرین گفت و گو و دیدارم با مرحوم دکتر آذرتاش آذرنوش در روز یکشنبه ۱۱ آبان ۹۳ بود، در تالار کمال دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران.
استاد راهنمای یکی از دوستانم بود. من هم شدم فیلمبردار و عکاس جلسه دوستم. پیش از آغاز جلسه و حضور سایر استادان در تالار با ایشان گفتوگوهایی داشتم. وقتی متوجه شد از اعضای هیات علمی گروه ادبیات (زبان و ادبیات عربی) دایرهالمعارف هستم، سخنش بیشتر بر کارهای پژوهشی متمرکز شد. سخنان زیادی با هم رد و بدل کردیم. در همان نخستین لحظات احساس خوبی از مصاحبت با او داشتم، نه حالت و کبریای استادی به خودش میگرفت و نه احساس پیشکسوتی و برتری و تکتازی داشت. مثل یک همکار با من سخن میگفت و تهی از نخوت و به دور از عقده بود. در همان دیدار بیتکرار چند ویژگی را در او بسیار پسندیدم: ۱- خوشلباسی، آراستگی و متانت ۲- رعایت ادب و احترام در عین صمیمیبودن ۳- درک و فهم بالا از پژوهش و ارزش تحقیق (چه خود سالیان سال محقق بود.)
او راه استادش مرحوم دکتر محمدی ملایری را ادامه داد و از او الگو گرفت. به نظر میرسد تسلطش به زبان فرانسه بیش از زبان عربی بود و به همین دلیل بیشتر با محافل علمی در فرانسه مرتبط بود تا جهان عرب و تفاوت کارش با مرحوم دکتر محمدی ملایری که تسلط بسیار بالایی به زبانهای عربی، فرانسه و گویا انگلیسی داشت در همین بود. ترجمه فرهنگ لغت معاصر عربی ـ فارسی مرحوم دکتر آذرنوش و سایر آثار ایشان در حوزه آموزش زبان عربی و فرهنگ و تمدن ایران تا دهههای آینده همچنان مهم و ارزشمند خواهند بود.
گمان نمیکنم شخصی در رشته زبان و ادبیات عربی، الهیات و معارف اسلامی و ادبیات فارسی تحصیل کردهباشد اما دکتر آذرنوش را نشناسد. از همان سالهای ۸۲-۷۸ که دانشجوی کارشناسی رشته زبان و ادبیات عربی بودم با ترجمه ایشان از کتاب تاریخ ادبیات عرب، نوشته «ج. م. عبدالجلیل» آشنا شدم و از آن بهره بسیار گرفتم.
در آن دوره یکی از استادانم درباره اهمیت فرهنگ لغت معاصر عربی اثر هانس ور، ترجمه دکتر آذرنوش سخن گفت. برخی دوستانم آن را تهیه کردند و من اندکی مردد بودم. همان اوایل تحصیلم، روزی در پاساژ قدس شهر قم نسخهای از فرهنگ جدید فارسی - عربی ترجمه محمد بندر ریگی را از طلبهای جوان و پول لازم به قیمت مناسبی خریدم و با آن فرهنگ مدتی سر کردم اما آن فرهنگِ لغت نه جمال و جلال فرهنگ آذرنوش را داشت و نه تازگی و قوت آن را.
بالاخره با مبلغی حدود ۳۰۰۰ تومان فرهنگ آذرنوش را خریدم. این فرهنگ اکنون زخمی گذر سالیان شده است و رد سرانگشتانم را بر پیشانی کاغذهایش به یادگار دارد.
در این ۲۰ سال، برای جست و جو و یافتن معانی واژگان و فهم برخی اصطلاحات عربی هزاران بار این فرهنگ لغت را گشودهام و از تنوع و غنای معادلهای فارسی آن بسی آموخته و واژهها اندوختهام. مرحوم دکتر آذرنوش با این اثر ارزشمند خود به همه مترجمانی که با واژگان عربی سروکار دارند، یاری رسانده و در موفقیت و پیشبرد کارشان سهمیفراوان داشته است.
او زمانی به چنین کار شگرفی دست زد که هنوز بازار فرهنگ نویسی معاصر عربی کساد بود و چون اکنون فرهنگ لغتهای آنلاین اینترنتی در دسترس نبود. دکتر آذرنوش با این کار مهم و ارزشمند، سنگها از جلوی پای اصحاب فرهنگ برداشت و راهها هموار کرد و طی طریق فهم و ترجمان از عربی به فارسی را آسان، استوار و ایمنتر ساخت. حالا ممکن است برخی خطاها و اشکالات هم در این فرهنگ وجود داشته باشد، به راستی کدام کار بشر کامل و بیلغزش است.
هزاران مترجم و پژوهشگر در ایران و برخی کشورهای دیگر وامدار فرهنگ لغتی هستند که بیشتر به نام آذرنوش (مترجم اثر) نامور گشته تاهانس ور (مؤلف اثر). سایر آثار تالیفی و ترجمههای او هم به یقین راهگشا و ارزندهاند.
او به قدر همت خود کوشید و نقشی ماندگار از خود به یادگار گذاشت، باشد ما نیز شعله مهرش به دل زنده داریم و مهربانانه درودش فرستیم که او به نام و به رسم با مهر و آذر سرشته بود.
گروه فرهنگ و هنر / روزنامه جام جم