آیا حوزویان در میان قیل و قالهای فقه و اصول و منطق و اخلاق، به ادبیات هم رو میآوردند؟ نه آن ادبیاتی که مثل خیلی از کتابهای درسی، سطحی همه چیز را مرور کند. آیا خودشان کتابهای رمان و داستان به دست میگرفتند و ساعتها وقت صرف خواندنش میکردند؟ این سوالی است که در این گزارش به دنبالش رفتیم تا ببینیم کدامیک از بزرگان حوزوی رمان خواندهاند؟ نتایج جالبی به دست آمد. گرچه بعضیهایش کوتاه بود. مثل این که شهید محمدباقر صدر، به خواندن داستان به ویژه آثار پلیسی علاقه داشته و «بینوایان» ویکتور هوگو را دوست داشته و حتی ادبیات مصر و لبنان را بر عراق ترجیح میداده است. بعضیهایش هم آنقدر مفصل بود که مجبور شدیم فقط به چند مورد از آن اشاره کنیم.
علامه، رمان را از حفظ میخواند!علامه جعفری به کتابخوانیهایش همیشه شهرت داشته است. حتی به آن کتابخانه شخصی خیلی خیلی بزرگش که هنوز هم مخاطبان میتوانند از آن آثاری که در جوانی با کلی زحمت و حتی با بیپولی جمع شدند، استفاده کنند. یکی از همراهان و شاگردان او با نام شهرام تقیزاده انصاری در یک مصاحبه قدیمی تعریف میکرد: «علامه به ادبیات ایران اشراف و تسلط خوبی داشتند و همواره گلستان و بوستان ورد زبانشان بود و با استشهاد به آنها حرف میزدند. در همان دهههای ۳۰ و ۴۰ به مطالعه ادبیات غربیها مانند آثار ویکتور هوگو، بالزاک، شکسپیر، بُل، گوته و حتی آثار نویسندگان ادبیات روس مثل تولستوی، داستایفسکی و ماکسیم گورکی و حتی رمانهایی از نویسندگان آمریکای جنوبی پرداختهبودند.» گویا علامه جعفری بر این عقیده بوده که این آثار مهم ادبی به تحلیل روانشناسانه انسان پرداختهاند. همانطور که خود علامه نیز در شرح مثنوی نه فقط به مولوی، که به انسان توجه کرده است.
شاگرد علامه که خودش در رشته فیزیک درس خوانده، صحبتش را این طور ادامه میدهد: «ایشان تبحر خاصی در خواندن رمان داشت. این نکته را کمتر کسی میداند که استاد جعفری متن رمانها را از حفظ میخواند. ما معمولا شعر را از حفظ میخوانیم ولی ایشان متن نثر کتاب را با همان ادبیات خودشان از حفظ میخواندند و گاهی هنگام درس ۱۵ـ۱۰ سطر از یک کتاب را عینا از حفظ میخواندند.»
شهید مطهری و نقل قول از ویکتور هوگواستاد مطهری هم کم از رمان نویسهای غربی در صحبتهایش نگفتهاست. مثلا مکرر به جلد دوم مجموعه سخنرانیهایی که آقای فروغی در کتاب «آیین سخنوری» جمعآوری کرده بود، اشاره میکند و به نقل از ویکتور هوگو میگوید: «اگر فرجام انسان عدم میبود، زندگی ارزش نمیداشت. آنچه زحمت را گوارا و کار را مقدس میکند و انسان را نیرو میبخشد و خردمند و مهربان و بردبار و نیکوکار و دادگر میسازد و در عین فروتنی مناعت میدهد و مستعد علم و معرفت مینماید، این است که چون از این دنیای تاریک گذشتیم به جهانی باصفا و روشن میرسیم.»
حتی بارها به این سخن از ویکتورهوگو اشاره میکند که «هرکس یک مدرسه ایجاد کند، یک زندان خراب کردهاست.»
به نظر میرسد نوشتههای ویکتور هوگو در میان عدهای از حوزویان کم خریدار نداشتهاست.
علی صفایی حائری؛ از «سال بلوا» تا «طوبا و معنای شب»مگر میشود از علما و حوزویان فرهیخته و اهل ادبیات حرف بزنیم و یادی از استاد علی صفایی حائری (عین.صاد) نکنیم؟ یکی از رمانخوانترین چهرههای مذهبی ایران اوست که نه فقط برای تفنن یا علاقه شخصی فراوان رمان خوانده، حتی درباره بعضی از آثاری که مطالعه کرده کتاب هم نوشته است. او در کتاب «ذهنیت و زاویه دید» که در موضوع نقد و نقد ادبیات داستانی ایران است، سراغ رمانهای مهم ایرانی رفتهاست.
در مقدمه کتاب درباره اهمیت نقد و این که چرا ناقدان ما گاهی رنگ به رنگ میشوند و چرا آبشخور فلسفی برای نقدهایشان ندارند، سخن میگوید و بعد فصلبندی کتابش شروع میشود که درباره تک تک این رمانها مفصل گفته است: سووشون، کلیدر، رازهای سرزمین من، زمستان ۶۲، سگ و زمستان بلند، طوبی و معنای شب، یکلیا و تنهایی او، آداب زیارت، سمفونی مردگان، سال بلوا، ورقاء، نغمه در زنجیر و... .البته تمام ماجرا اینها نیست. وی کتاب «صد سال داستاننویسی ایران» نوشته حسن میرعابدینی را هم خوانده. حتی رمان مشهوری مثل صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز را هم خوانده و در فصلی مجزا آن را نقد کرده است.
سوال مهم این است که آیا این خواندنها سرسری بوده یا مثلا شاید خلاصهای از آنها فقط به دستش رسیده و بعد آنها را نقد کرده؟ راستش، کتاب «ذهنیت و زاویه دید» نشان میدهد جواب این پرسش منفی است. چون جناب عین-صاد ابتدا یک خلاصه خیلی مفید و کامل از تمام این کتابها نوشته و بعد علاوه بر نقد ابعاد مختلف آن جنبههای مثبت یا منفی آنها را مستدل بیان کرده است. او خودش در مقدمه میگوید: «من از دو جریان آزاد و مذهبی، جریان آزاد را به نقد گرفتهام... چون نویسنده آنها هنوز زنده هستند و نوشتهها مطرح و بر ادبیات امروز موثر.»
رمانهایی از شرق تا غرب عالم«من نمیخواهم به بچه ها خیلی کتاب و رمان معرفی کنم؛ حالا ممکن است اسم مؤلفینش را بگویم.» آیتا... خامنهای در ۱۴ بهمن ۷۶ در یک دیدار صمیمانه با جمعی از جوانان و نوجوانان این جمله را میگویند و بعد حرفشان را این طور ادامه میدهند: «مثلا یک نویسنده معروف فرانسوی هست به نام میشل زواکو که کتابهای زیادی دارد. من اغلب رمانهای او را در آن دوره خواندم یا نویسنده معروف فرانسوی ویکتور هوگو. من کتاب بینوایان او را اولین بار در همان دوره نوجوانی از کتابخانه آستان قدس گرفتم. البته همه آن را نخواندم؛ مقداریش را خواندم. یکی دو بار بعد از آن هم تمامش را خواندم.»
رهبر انقلاب یک رمانخوان حرفهای است. نه این که فقط آثار مشهوری مثل بینوایان از ویکتور هوگو یا جنگ و صلح از لئو تولستوی و حتی رمان فرانسوی خانواده تیبو را خواندهباشند. مثلا ایشان از آلکسی تولستوی خوششان میآید و رمان «گذر از رنجها»یش را خواندهاند. نشان به آن نشان که میگویند: «آلکسی تولستوی تا سال ۱۹۲۵ میلادی، ضدانقلاب بودهاست و حتی از کشور فرار میکند و به قول آقایان، به اصطلاح به عنوان «عنصر سفید» آن روزگار، به آلمان یا فرانسه میرود. ولی پس از مدتی که به شوروی برمیگردد، کتاب گذر از رنجها را مینویسد. نمیدانم این کتاب را دیدهاید یا نه؟ گذر از رنجها رمانی بسیار عالی در باب انقلاب سوسیالیستی شوروی است. این آدم که ابتدا ضدانقلاب بودهاست، چنین کتابی مینویسد.»
ایشان رمان «دُنِ آرام» اثر شولوخف را هم خواندهاست؛ رمانی که تحت تأثیر حوادث و وقایع انقلاب نوشته شده و نویسندهاش هم به نوعی یک نویسنده پدیدآمده از انقلاب است. (سخنرانی در دیدار با هنرمندان در ۲۲ تیر ۷۳ ) همان طور که میدانیم این رمان دو مترجم دارد، یکی م. به آذین و دیگری احمد شاملو که رهبر انقلاب در دورههای مختلف نمایشگاه کتاب تهران، پیگیر آثار هر دو نفر بودهاند و عکس مشهوری از ایشان ثبت شده در حالی که مجموعهای از شعرهای شاملو را در نمایشگاه تورق میکنند.
فهرست رمانهایی که آیتا... خامنهای خواندهاند، یکی و دوتا نیست و بسیار طولانیتر از آن است که بخواهیم به همهشان اشاره کنیم اما به قول معروف، این فقط مشتی است نمونه خروار.
«شوهر آهو خانم» روی میز امام خمینی(ره)آیا کسی که پیروزی انقلاب با افکار و تلاشهای او به نتیجه رسید، اهل رمان خواندن بود؟ جواب مثبت است. احمد آقای خمینی در مجله پیام انقلاب (شماره ۶۰، ص۲۴) میگوید: «امام در زمان قدیم مثلا نجف که بودند، واقعا شاید در روز صدها صفحه کتاب میخواندند، کتاب قصه یا مسائل اجتماعی. چند تا کتاب میآوردند، ۲۰ صفحه از این، ۱۰صفحه از آن، ۱۵صفحه از آن. ایشان اکثر داستانهای معروف را خواندهاند. حالا چه کتابهایی که جنبه سیاسی یا اجتماعی داشت، مثل «نگاهی به تاریخ جهان» نوشته نهرو، چه کتابهای تاریخی. کتابهایی مثل «شوهر آهو خانم» را هم از اول تا آخر خواندهاند.» رمان شوهر آهو خانم در دهه ۴۰ بعد از این که علیمحمد افغانی از زندان آزاد شد، منتشر و از همان زمان استقبال خوبی از آن شد. داستان آن در دوره پهلوی و زمان اصلاحات ارضی رخ میدهد.
فهرست عجیبدر اینجا از حوزویان و علمایی گفتیم که احتمالا همه آنها را میشناسیم اما رمانخوانی منحصر به این سالهای اخیر نبوده است. چند وقت پیش کانال تلگرامی «دفتر تاریخ شفاهی حوزه علمیه» سندی خاص منتشر کرد که اتفاقا دلیلی برای نوشتن این مطالب شد. در این سند، ظاهرا تعدادی کتاب برای حاج آقا نورا... نجفی اصفهانی ارسال میکنند که اسم بعضیهایش واقعا عجیب است: سه تفنگدار، شوالیه دارمانتان (ترجمه سردار اسعد)، هانری چهارم، بوسه عذرا، سفر هشتاد روزه، شرلوک خمس (هلمز)، عشاق پاریس (ترجمه سردار اسعد)، معاشقه ناپلئون و... اما حاج آقا نورا... نجفی اصفهانی کیست؟ او که اوایل قرن چهاردهم از دنیا رفته، از علمای مشهور اصفهان و از فعالان مشروطه بوده و گویا خانهاش به خانه مشروطیت اصفهان هم تبدیل شده است. سردار اسعد هم که اسمش چند باری در این فهرست آمده، از پیشگامان ترجمه ایران بوده که او هم در مشروطه نقش داشته و آثار بسیار زیادی را آن زمان ترجمه کرده است.