به نظر بنده مسائل انسانی قرابت زیادی با نظام سیاسی ندارد و در زمینههای مختلفی اعم از سیاسی، اقتصادی و اجتماعی میتوانیم این مسأله را رصد کنیم.
فرض کنید خوانندهای را که مورد اقبال نسبی مردم قرار میگیرد، ازخودبیخود میشود و دستبهکارهایی میزند که با شئونات اجتماعی جامعه در تعارض است و حتی تا پیشازاین هم چنین رفتاری از او شاهد نبودیم. این مسأله در مورد ورزشکاران هم صدق میکند.
فوتبالیستی که با پول و توجه زیادی مواجه میشود کاملا سیر رفتاری او دگرگون میشود. در عرصه سیاست هم نمونههای زیادی از این دست داریم. مثلا آقای احمدینژاد در حوزه سیاست وقتی معروفیت پیدا کرد با اقبالی مواجه شد که خیلی فراتر از ظرفیت او بود.
یعنی وقتی به سفر استانی میرفت و استقبال مردم را میدید، تصور میکرد این استقبال از آن اوست و خودش از ویژگیهایی برخوردار است که موردتوجه قرارگرفته.
از اینرو معتقدم او باید مورد مراقبتهای ویژه قرار میگرفت. وقتی تصاویر حضور ایشان را در نمایشگاه اکسپوی دوبی دیدم، تأسف خوردم از اینکه ایشان کنار دیواری ایستاده و منتظر است کسانی با او عکس بگیرند. واقعا احساس تلخی بود از اینکه زمانی یک رئیسجمهور از جایگاه بلندی برخوردار بود و امروز در پی آن است تا دو نفر با او عکس بگیرند.
هیچ مانعی ندارد فردی صادقانه طرفدار محرومان باشد از پیشرفتهای بشری هم غافل نماند و سعی کند خودش را بروز نگه دارد. در عین حال نمایشگاهی برپا شده و شما میتوانید از آن بهره بگیرید. منتها رفتار آقای احمدینژاد محل سوال است.
نباید بگذاریم افراد دچار چنین مسائلی شوند. ما با انتقادات بجا میتوانستیم جلوی این رفتارها را بگیریم تا دچار این توهم نشوند که خودشان دارای وزن هستند و اگر کسی خواست آنها را دچار این توهم کند، عناصر دلسوز دیگری هشدارهای لازم را بدهند. ما در این زمینه هزینههای زیادی پرداختیم و امیدوارم در آینده بهگونهای که شایسته است، عمل کنیم.
البته شخصیت فرد که سعی میکند این خصلتها را مهار کند و بلافاصله واکنش نشان دهد، مهم است. ما شخصیتی مثل امام را داشتیم که در اوایل انقلاب برخی سخنوران پیش امام تملق کردند، اما ایشان بلافاصله واکنش نشان داد و گفت این صحبتها ممکن است مرا دچار مشکل کند. شخصیتی مثل امام که بسیار وارسته و خودساخته بود، هشدار میدهد و اعلام میکند این تملقها میتواند مرا به وادی خطا بکشاند و برداشت غلطی برای من رقم بزند؛ لذا افرادی مثل امام این خصلتها را مهار میکردند و به دلیل درک درست از مسائل بلافاصله واکنش نشان میدادند. از سوی دیگر در طول انقلاب با افرادی مواجه بودیم که منشأ تأثیرات بزرگ و نقشآفرین اتفاقات بزرگ اجتماعی هستند.
این افراد بعدها سهم بیشتری برای خود قائل بودند. آقایان هاشمی رفسنجانی، کروبی و حتی آقای منتظری نمونههایی از این چهرهها هستند، البته ازاینجهت با آقای احمدینژاد تفاوت دارند.
چون احمدینژاد از شأن بالایی برخوردار نبود به همین دلیل ظرفیت بالا را نداشت. اما آقای هاشمی و آقای منتظری از این شأنیت برخوردار بودند.
با این تفاسیر باید بین چهرههایی مثل آقایان هاشمی رفسنجانی، منتظری و کروبی با آقای احمدینژاد فرق قائل باشیم، چراکه احمدینژاد کسی است که اساساً زحمتی برای انقلاب نکشیده و سن او به درک دوران قبل از انقلاب نمیرسد، اما چون ظرفیت وجودی کوچکی دارد، وقتی مورد تعریف و تمجید قرار میگیرد بههم میریزد.
در حال حاضر هم احمدینژاد ازلحاظ روحی بههمریخته و ازاینرو تلاش میکند هر طور شده به قدرت برگردد ولو اینکه زد و بند کند و کارهای خلاف عرف انجام دهد، اما میخواهد به هر ترتیب دوباره در کانون توجه مردم
قرار گیرد.
عباس سلیمی نمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران / روزنامه جام جم