فیلمسازان هم خودشان این را بهتر از من و شما میدانند و به همین واسطه، به آهنگسازانی چون بامداد افشار که تجربهگرایی در رگ و خون مدل آهنگسازیاش جریان دارد این شکل سفارشها داده میشود. او در کارنامهاش موسیقی فیلمهایی چون مغزهای کوچک زنگزده، اعترافات ذهن خطرناک من و سینما شهرقصه را دارد که هرکدامشان تجربهای است مجزا.
او در هرکدام از آثار متأخرش کمترین روند تکراری را طی نکرده و در عین حال صاحب سبک خودش است. افشار از آن دست آهنگسازانی است که سالیان سال برای تئاتر موسیقی ساخته بود، طراحی صدا انجام میداد و ورودش به سینما با ورود صداهای جدید به این رسانه همراه شد. پیش از او بسیار آهنگسازانی بودند که نوآورانه موسیقیهایشان را روی تصاویر فیلمها میآفریدند و بعد از مدتی دست از این کار کشیدند. نمیدانم چشمه جوشان خلاقیت بامداد افشار تا کی فعالیت میکند اما امیدوارم این نگاه کودکانه همچنان برای او باقی بماند.
افشار در پوست که خودش به غایت فیلم متفاوتی است در سینمای ایران- با تمام تعاریفی که میتوان از کلمه تفاوت داشت- موسیقیای ساخته همقواره خود فیلم. موسیقی، آواهای جهانی دیگر را دارد و در عین حال آنها را به صداهای محلی آمیخته است. موسیقی در پوست یک جریان صوتی سیال است؛ جریانی که از ابتدا تا انتهای فیلم گوشهای مخاطبش را تنها نمیگذارد.
فیلمی از جنس پوست که ژانری ماورائی و حتی وحشتناک دارد، موسیقیای افکتیو میطلبد که در لحظات حساس از طریق حس شنوایی بتواند تاثیرگذاری صحنههای فیلم را افزایش دهد. این کار را میشود به طرق مختلف انجام داد. از گنجاندن آواهایی که کارشان ایجاد وحشت است تا استفاده از اصوات محیطی و سازهای الکترونیک. افشار به فراخور زبان اصلی فیلم که زبان آذری است سراغ موسیقیای از جنس موسیقی و آواهای مغولی رفته تا این فضای دور و بدوی که در فیلم جریان دارد و به ماوراءالطبیعه متصل است، متجلی شود.
در این راه سکانسهایی که در مه و دود گرفته شده و داستان به شکلی ابهامآمیز دنبال میشود، با موسیقی او و این آواها رنگآمیزی شدهاند. در عین حال موسیقی پوست، موسیقی بسیار پرزحمتی است؛ چرا که ترکیبی بوده است از موسیقیهای محلی آذری و آشیقی، آوایی، فولکلور سرزمینهای دیگر و الکترونیک و تلفیقی. به اینها اضافه کنید حجم بالای موسیقی در این فیلم که باند صوتی پوست را بسیار قوی کرده است. اتفاقی که شایسته فیلمی در این ژانر است.
یکی از سکانسهایی که در آن از موسیقی مغولی استفاده خوبی شده، جنگیری است. او در این سکانس از آواهای جمعی مردانه برای بازنمایی فضا استفاده کرده است. همچنین ترکیب شعرخوانی و موسیقی به آهنگساز فضاهای بیشتری برای نمایش موسیقی داده. یکی دیگر از سکانسهای به یادماندنی صحنهای است که شخصیت در لباس شیر در برف در حال راه رفتن و گفتن ورد است. در این صحنه نیز فضای غریب موسیقی توانسته به میزان تاثیرگذاری صحنهپردازی کمک کند. موسیقی علاوه بر موسیقی ترکی، در کنار وفور سازهای کوبهای، از موسیقی فیوژن بهره برده و همین به گوشنواز شدن آن کمک کرده است. موسیقی پوست در نهایت تبدیل شده به پیکرهای واحد که با متریالهای مختلف ساخته شده است، همچون یک نقاشی مولتی مدیا. خوشحالم که سال گذشته سیمرغ بهترین موسیقی فیلم برای پوست روی شانههای آهنگسازی جوان و خلاق نشست تا دلگرمیای باشد برای نسل نوی آهنگسازان سینمای ایران.
نسیم قاضی زاده - روزنامه نگار / روزنامه جام جم