بنا به منطقههای مختلف، فصل زنده گیری پرندگان شکاری متفاوت است و فصلی که به نام «بازگیری» معروفشده در آسمان دشتهای سیستانوبلوچستان و جنوبغربی ایران، آبان و آذر فصل بازگیری محسوب میشود و این زمان در مناطق لرستان از شهریور کلید میخورد.
رویه اما در همه این ماهها یکسان است؛ سودجویانی با بهرهگیری از روشهای مختلف و گاه عجیب به زندهگیری پرندگان شکاری اقدام میکنند و با روشهایی عجیبتر آنها را به دست دلالان میرسانند تا آنها هم در قبال قیمتی چندبرابری پرندگان را به شیوخ عرب کشورهای حاشیه خلیجفارس برسانند.
قوانین هر چند وجود داشته اما کمتر در مورد متخلفان اعمال شده و به همین دلیل بازدارندگی لازم دراینباره شکل نگرفته است.
در مقابل نسبت تعداد محیطبانان به سودجویان نسبتی نابرابر است و اگر هم خبری از کشف محمولهای از این پرندگان رسانهای میشود میدانیم که درصد اندکی از اتفاقی را شامل میشود که در حال وقوع است.
افزایش میزان فقر و البته طمع ناتمام سودجویان هم از دلایل دیگری است که باعث گسترش این اتفاق در چند سال گذشته بوده است.
همه اینها را که کنار هم بگذاریم متوجه میشویم آسمان ایران هر روز از پرندگان شکاری خالیتر میشود؛ پرندگانی که بهواسطه قاچاق بیرویهشان طی سالهای گذشته در خطر جدی انقراض قرار گرفتهاند و فاصله زیادی با حذف آنها از طبیعت ایران نداریم.
فصل صید پرواز ایران
از میانههای شهریور هر سال تا روزهای پایانی پاییز را فصل بازگیری میخوانند، زمانی که بیشترین صید پرندههای شکاری در ایران اتفاق میافتد؛ البته براساس استانهای مختلف این بازه گستردهتر میشود.
در استانهای شمالی همچون گلستان این اتفاق خیلی فصل نمیشناسد و در استانهای مرکزی همچون اصفهان و البته لرستان این ماجرا از میانههای تابستان رواج پیدا میکند و در استانهای جنوبی همچون سیستان، هرمزگان و خوزستان هم از ابتدای مهر تا اواخر آذر یعنی در فصلپاییز این اتفاق بیشتر بهچشم میخورد.
برخیها البته آغاز فصل بارندگی را مبنای آغاز صید شکارگران ایران میدانند و عدهای هم آن را منوط به زمان مهاجرتها میدانند چرا که ایران در مسیر مهاجرت شمال به جنوب پرندگان شکاری قرار گرفته و پایش این مسیر برای شکارگران سودجو کار چندان سختی نیست.
فرشقرمز زیر پای شیوخ عرب
تعریف مختصر فصل بازگیری این است؛ سودجویان و شکارگرانی با روشهای مختلفی دست به صید پرندههای شکاری مثل بالابان و بحری میزنند، آنها را با ترفندهایی همچون دوختن پلکهای پرندگان به دلالان میفروشند، دلالان این پرندگان را به قیمتهای گزافتر به خریداران مشتاق نشسته در کشورهای حاشیه خلیجفارس میفروشند، آنها با روشهایی این پرندگان شکاری را آموزش میدهند و عجیب اینکه دوباره همراه با پرندگان رامشده شکاری به ایران بازمیگردند تا توسط این پرندهها به شکار دیگر گونههای دشتهای ایران همچون هوبره بروند! چرخه تباهی که با دلارهای نفتی این افراد صورت میگیرد و به خالیشدن طبیعت ایران از گونههای جانوری میانجامد.
این رویه تا سالها بدون هیچ ممانعتی قانونی صورت میگرفت، آنطور که احسان موسوی، فرمانده یگان حفاظت محیطزیست بوشهر میگوید گاه در دهههای گذشته فرشقرمزی هم زیر پای این افراد انداخته میشد.
او میگوید: «تا چند سال پیش این افراد همراه با خدموحشم سوار بر خودروهای گرانقیمتشان همراه با بادیگاردهای مخصوص در دشتهای این استان جولان میدادند اما چند سال اخیر با حساسشدن این موضوع و غیرقانونی اعلامشدن آن از ترفندهای دیگری برای ورود به ایران استفاده میکنند.»
آنطور که از حرفهای او میتوان فهمید حالا شیوخ متمول حاشیه خلیج فارس، پرندههای رامشده را توسط لنجهای مخصوص به ایران قاچاق میکنند و خودشان تحتعنوان تاجر یا گردشگر وارد ایران میشوند تا به تفریح همیشگی خود یعنی شکار هوبره توسط پرندههای رامشده در ایران بپردازند.
مسابقات زیبایی پرندگان شکاری
هر چند اغلب کشورهای حاشیه خلیجفارس ازجمله مهمترین و اصلیترین خریداران پرندههای شکاری ایران هستند اما در چند سال اخیر کشور قطر بازار هدف پرندههای شکارشده در ایران است.
بندر عسلویه، دیر و کنگان نزدیکترین فاصله را به قطر دارد و باعثشده حتی کوخهداران افغانستانی، پاکستانی و هندی هم از طریق سواحل ایران پرندگان شکاری را به بازار قطر بفرستند.
این قاچاقها البته با صرف هزینههای گزافی صورت میگیرد و آنطور که احسان موسوی میگوید این پرندهها از ۲۰۰میلیون تا یکمیلیارد تومان به فروش میرسند! البته برخلاف تصور، زندهگیری پرندگانشکاری کار سادهای نیست و پرندههای صیدشده هم باید ویژگیهایی داشته باشند تا با این رقمها معامله شوند.
فرمانده یگان حفاظت محیطزیست بوشهر به جامجم میگوید: «پرندگانی که با رقمهای بالا معامله میشوند عموما اندازه مناسبی دارند، در مورد بحری عنوان میشود اگر طول شاهپر آن به ۱۴اینچ برسد و وزنش تا یک کیلوگرم باشد و البته زیبایی مناسبی هم داشته باشد در بازار، خریداران بیشتر و بهتری دارد.» اما سرنوشت پرندههای قاچاقشده چه میشود؟ اینکه شیوخقطری تا چند میلیارد تومان حاضرند برای پرندههای شکاری بدهند چه استفادهای از آن دارند؟
احسان موسوی میگوید: ۹۹درصد این پرندگان در کشورهای مقصد برای شکار هوبره آموزش داده میشوند و دوباره بازمیگردند تا هوبرههای دشتهای ایران را شکار کنند؛ البته کاربریهای دیگری هم برای این افراد وجود دارد؛ چند مسابقه زیبایی هم در کشور قطر برای این پرندهها ترتیب دادهشده که در یکی از آخرین مسابقهها پرنده برنده، صاحب چند میلیارد تومان جایزه شد. همچنین مسابقاتی برای سرعت شکار آنها هم برگزار میشود. نکته دیگر در گفتههای فرمانده یگان حفاظت محیطزیست بوشهر ایجاد اختلال ژنتیکی در این پرنده است. او معتقد است بسیاری از این افراد پرندههای مختلف را در شرایط مصنوعی تکثیر میکنند و این کار آنقدر رایجشده که گونههای متولدشده در حال تبدیل به گونههای قالب شدهاند.
از کوخه نشینی تا شناطه داری!
روشهای متفاوتی برای زندهگیری پرندگان شکاری در ایران وجود دارد؛ روشهایی که پیشینه برخی از آنها حتی به دوران قدیم میرسد اما حالا رایجترینشان بهویژه در استانهای جنوبی روش «کوخه نشینی» است.
به گواه برخی اسناد کوخه نشینی از دورههای گذشته وجود داشته اما در دهههای اخیر به دلیل کاهش پرندگان شکاری کمیاب و رو به انقراض رفتن آنها، گرچه با وضع قوانین و محدودیتهای زیستمحیطی ممنوعشده اما در برخی نقاط ایران بهویژه در دشتهای شهرهای شمالی استان بوشهر همچنان بهصورت غیرمجاز وجود دارد.
کوخه گودالی است به عمق بیش از یکمتر که در زمین حفر و سقف آن بهصورت قوسیشکل با سوراخهایی برای دیدن جلو و اطراف پوشانده میشود.
در جلوی کوخه سهرشته تور پهن میشود و شخص کوخهنشین با قرارگرفتن در این گودال و طعمه قراردادن پرندگانی نظیر کبوتر و قمری به جلب پرندگان شکاری نظیر بالابان و بحری اقدامکرده و درنهایت پرنده گرفتار در تور را صید میکنند.
کوخه داران حتی تا دهه۶۰ هم مجوز شکار داشتند اما وقتی پرواز پرندگان شکاری به سراشیبی انقراض رسید، دفتر صدور مجوز برای کوخهداری بسته شد.
اسامی برخی پرندگان شکاری هم در فهرستقرمز بینالمللی قرار گرفت تا جلوی تبادلات منطقهای و جهانی آن گرفته شود اما هیچکدام از اینها راه به جایی نبرد. کوخهداران خوزستانی، بوشهری، هرمزگانی و سیستانوبلوچستانی کوخهداری را بردند به بیابانهای خراسانجنوبی و شمالی و از گلستان گذراندند و راه کوخهداری را به مازندرانیها هم یاد دادند تا پرندگانی را که از سرمای سیبری به ایران میآیند، زودتر شکار و به سواحل جنوبی کشور منتقل کنند! بهواسطه پیشینه این روش مبارزه با آن هم سختترشده آنطور که احسان موسوی میگوید تا سالها بسیاری از کشاورزان با پایان فصلکشاورزی به این کوخهنشینی میپرداختند؛ البته که نباید از تاثیر نابسامانیهای اقتصادی هم در رواج گسترده کوخهنشینی گذشت.
روش رایج دیگر در این اتفاق «شناطه» نام دارد. شناطه وسیلهای پروانهای شکل و ساختهشده از سیم مفتول است که بهوسیله دو رشته نخ در کمر کبوتر زنده ثابتشده و روی آن نخهایی گرهدار تعبیه میشود.
در این روش یک قطعه سرب سنگین نیز به پای کبوتر وصلشده و با مشاهده پرنده شکاری توسط صیادی که پشت یک موتورسیکلت در حال حرکت نشسته کبوتر در آسمان رها میشود.
کبوتر پس از اندکی پرواز و جلبتوجه پرنده شکاری بهدلیل وزن زیاد سرب متصل به پایش به زمین میافتد و پرنده شکاری برای صید کبوتر پایینآمده و چنگالهایش را در بدن کبوتر فرو میکند. پس از آن چنگالهای پرنده شکاری در نخهای گرهدار شناطه تعبیهشده در پشت کبوتر گیرکرده و بهدلیل سرب متصل به پای کبوتر پس از اندکی پرواز خستهشده، فرود میآید و توسط صیادان موتور سوار تعقیب و زندهگیری میشود.
موسوی به جامجم میگوید: باورکردنی نیست اما فقط از یک روستا ۲۰۰شناطهدار روزانه به صید پرندگان شکاری میروند!
میثم اسماعیلی - جامعه / روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد