متاسفانه متن ترانه های صدا و سیما به دست ما نرسید و تنها ترانه هایی بررسی شد که مجوزشان توسط صداوسیما و حوزه هنری صادر شده بود. نکته قابل توجه در این بین؛ این بود که اکثر ترانههای ما ترانههای مناسبتی بود و طبیعتاً این نوع ترانه ها، تاریخ مصرف خاصی دارند و از طرف دیگر ترانههایی که قابلیت تبدیل شدن به زمزمه مردم در کوچه و خیابان را داشه باشند، کمتر بود. وقتی صحبت از ترانه میکنیم یعنی تولید کالای فرهنگی که مصرف عمومی و نه مصرف خواص دارد؛ یعنی مردم در شرایط مختلف و با مشاغل مختلف وقتی درحال کار در کارگاه باشند یا پشت ماشین خود، به آن ترانه گوش فرا دهند و بتواند با ترانه ارتباط برقرار کنند. به عبارتی ترانه باید کالا مورد استفاده عموم مردم باشد ومانند کتاب نیست که گروه خاصی آن را بخوانند و یا مثل تئاتر نیست که تنها تعدادی از مردم به تماشایش بنشینند. مردم در شرایط متعدد باید این اثر را گوش دهند و این امر نشان دهنده این است که ترانه مصرف عمومی دارد و مصرف عمومی داشتن مستلزم آن است که ذهن، زبان، دغدغه و آنچه را که خوشایند مردم است، در ترانه طنین انداز باشد. قرار نیست با ترانه مردم را سیاسی کنیم یا با ترانه مردم را به گریه بیاندازیم. کارکرد ترانه پر کردن و غنی سازی اوقات فراغت عموم مردم است. در این فضا اگر این تعریف را بپذیریم؛ تولیدات ما آن چیزی که اکنون شاهدش هستیم، نخواهد بود. نکته قابل توجه دیگر درباره ترانههای موجود در بازار موسیقی معاصر این است که بعضاً محتوا و موسیقی ترانه ها با هم جور نیست. گاه محتوای ترانه، محتوایی غم انگیز اما ملودی آن طرب انگیز و شاد است و ناهمخوانی ملموسی میان شعر، ملودی و ریتم وجود دارد. یکی دیگر از موارد قابل توجه در بازار ترانه این است که بعضی ترانهها ترانه نیستند و فقط شعرند. امری که در این سالها غافل مانده، این است که میان افرادی که ترانه مینویسند و افرادی که ترانه را مصرف میکنند؛ تعریف مشخصی از ترانه نداریم. ما تعریف های مختلفی از موسیقی، موسیقی سنتی، موسیقی کلاسیک و تعریف از سایر سبکهای دیگر موسیقی داریم اما تعریف مشخصی از ترانه نیست. بسیاری اوقات فکر میکنیم اگر زبان بشکند، ترانه گفتهایم درصورتی که چیزی که میبینیم تنها شعر محاوره است و ترانه شرایط و حالاتی دارد که باید دغدغه، زبان و حال مخاطب را منتقل کند و از لحاظ موسیقیایی به گونهای باشد که مخاطب، موسیقی و کلمات آن ترانه را به خاطر بسپرد و در شرایط مختلف بتواند آن را گوش دهد.
همچنین این نکته را باید به یاد داشته باشیم که زمانه تغییر میکند و با تغییر زمانه خواستههای مردم نیز تغییر خواهد کرد اما نباید فراموش کنیم که اصول ترانه سرایی تغییر نمیکند و در هرصورت ترانه باید قواعدی داشته باشد که در زمان تلفیق با موسیقی؛ با ملودی و موسیقی همگونی داشته باشد. البته یادآوری این مسئله لازم است که کشور ما کشور شعر است و نه موسیقی ولی مردم خوانندهها را بیشتر از شعرا میشناسند. درحالی که کسی که آن سخن را در دهن خواننده گذاشته ترانه سرا و شاعر است و از طرف دیگر موسیقی و ملودی ترانه را نیز فرد دیگری ساخته است. خواننده تنها انتقال دهنده شعر شاعر و موسیقی موزیسین است اما در جلامعه ما کسی که مشهور و قابل احترام میشود خواننده است. وقتی این اتفاق رخ میدهد و تنها خواننده مدام جلوی چشم مخاطب باشد؛ شاعر دیگر برای ترانههایش و موزیسین برای ملودیاش زمان نمیگذارد و کار اصولی انجام نخواهد داد. چرا که هیچ چیز سرجای خود قرار ندارد و آنکه سرمایه اجتماعی جمع میکند تنها خواننده است. هنگامی خواننده چندین برابر بیشتر از ترانه سرا پول دریافت میکند شاعر دیگر برای ترانهاش وقت نمیگذارد و دیگر مهم نیست خواننده قرار است چه کلماتی را بخواند. و کلام آخرم این است که ما اگر بخواهیم ترانه خوبی در بازار موسیقی داشته باشیم؛ باید به شعر، ترانه و موسیقی بیشتر از خواننده توجه کنیم و حواسمان به این مسئله باشد که ما درحال تولید ترانه برای مخاطب عام در هر شرایط و حالات هستیم و مخاطب در هر شرایطی که قرار دارد اگر به آن ترانه گوش دهد، با ترانه ارتباط برقرار کند.
دکتر محمود اکرامی فر/ شاعر و داور بخش ترانه جشنواره موسیقی فجر
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد