این زوج هفته گذشته، درخواست طلاق خود را به دادگاه خانواده ارائه کردند. زن جوان وقتی مقابل قاضی قرار گرفت درباره علت این درخواست گفت: هفت سال پیش با مهرداد ازدواج کردم.
در این مدت اختلاف زیادی با هم نداشتیم. همان جر و بحثهای همیشگی که در زندگی هر زن و شوهری وجود دارد. من همیشه از زندگیم راضی بودم و احساس خوشبختی میکردم. تصور میکردم مهرداد هم همین حس را دارد و از زندگی با من راضی است. تا اینکه چند روز پیش یکی از بستگانم که پسر جوانی است، به ما گفت قصد دارد ازدواج کند.
او مهمان خانه ما بود و وقتی از تصمیمش گفت، من خیلی خوشحال شدم. اما در کمال ناباوری، مهرداد نهتنها خوشحال نشد و برایش آرزوی خوشبختی نکرد، بلکه حتی سعی کرد او را منصرف کند. آن شب مهرداد جلوی همه از بدیهای زندگی متاهلی گفت و اینکه زندگی مجردی خیلی راحتتر است. او جوری حرف میزد که انگار حسرت دوران مجردیش را میخورد. آن شب خیلی خجالت کشیدم. او مقابل بستگانم آبروی مرا برد. طوری حرف زد که بقیه تصور کردند مهرداد در زندگی با من گرفتار شده و خوشبخت نیست. او مرتب میگفت ازدواج نکن و از زندگیت لذت ببر. ازدواج را یک اشتباه و خطا میدانست. خیلی ناراحت شدم و تازه آن شب بود که فهمیدم مهرداد احساس خوشبختی نمیکند. با این حرفهایش دیگر به او اعتماد نداشتم و نتوانستم کنارش زندگی کنم. چند روز گذشت و من سعی کردم این حرفها را فراموش کنم اما فایدهای نداشت. من نتوانستم این موضوع را فراموش کنم. دیگر دلم با مهرداد صاف نیست و دوست ندارم در کنارش زندگی کنم. خیلی فکر کردم تا اینکه تصمیم گرفتم از این مرد برای همیشه جدا شوم. در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی من فقط به خاطر گرانی و مشکلات زندگی متاهلی به آن جوان گفتم ازدواج نکن. این دلیل نمیشود که از زندگی خودم و از همسرم ناراضی باشم. در این شرایط جامعه، ازدواج و تشکیل زندگی بسیار سخت شده است. من هم داشتم درباره همین مسائل صحبت میکردم. ولی دنیا این مساله را بهشدت بزرگ کرد و الان مدتی است با من حرف نمیزند. هرچه سعی کردم او را متقاعد کنم فایدهای نداشته است. او به خاطر این مساله بیاهمیت، زندگیمان را به جهنم تبدیل کرده و کوتاه هم نمیآید. حالا که او تصمیم به طلاق گرفته من هم میخواهم از او جدا شوم. او اگر مرا دوست داشت به من اعتماد میکرد و زندگیمان را به خاطر این مساله بیاهمیت از بین نمیبرد.
در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار آنها را دید رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول و این زوج را به یک مرکز مشاوره خانواده معرفی کرد.
از هم حمایت کنید
سارا شقاقی، روانشناس در این خصوص میگوید: اعتماد، یکی از ارکان اصلی تداوم زندگی مشترک است. زن و شوهر وقتی تشکیل زندگی میدهند، در وهله اول باید به هم اعتماد داشته باشند. آنها باید بدانند همسرشان از آنها حمایت میکند. وجود اعتماد، یکی از دلایل اصلی ادامه پیدا کردن و تبدیل شدن به ازدواج موفق و رضایت از زندگی زناشویی است.
از طرفی، رفتار درست و ارتباط صحیح میتواند باعث به وجود آمدن اعتماد بین زن و شوهر شود. یک زوج موفق باید در هر شرایطی کنار هم باشند و این حمایت را در عمل نشان دهند.
زن و شوهر وقتی با هم صمیمی باشند، تعهد ویژهای به هم دارند. اعتماد به همسر به آسانی به دست نمیآید و نمیتواند دوام بیاورد. مگر اینکه زن و شوهر هردو به همدیگر احساس امنیت دهند و مطمئن باشند همسرشان در هر شرایطی از او حمایت خواهد کرد.
اعتماد یک شبه به دست نمیآید بلکه زمان میبرد تا زوجها، دردها و رنجها و شکهای خود را با همسرشان تقسیم کنند. اگر هر فردی در ارتباط با طرف مقابلش در معرض توجه او قرار بگیرد، هر دو نفر احساس خوشحالی و احترام میکنند.
همین احساس خوشحالی میتواند یک حس امنیت نیز در فرد بهوجود آورد. در این شرایط است که زن و مرد هردو متوجه میشوند برای همدیگر مهم هستند و میتوانند احساس خوشبختی کنند.
سیما فراهانی - ضمیمه تپش روزنامه جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد